حادثه 24 - «میدانستیم همسایهمان خلافکار است، اما نمیدانستیم که ماههاست در چند قدمی محل زندگیمان یک جنازه نگهداری میکند.» این چکیده حرفهای همسایههای عامل جنایت در خانه وحشت است و حالا با برملاشدن جنایتی که همسایهشان مرتکب شده و احتمال کشف جرائم دیگر، شوکه شده و در بهت و حیرت بهسرمیبرند. تعدادی از این افراد در گفتوگو با حادثه 24 ناگفتههای زیادی را از زندگی عامل این جنایت و چگونگی کشف جسد بازگو کردند.
انتهای کوچهای بنبست در خیابان خرمشهر، حدفاصل خیابان کمیل و قزوین، محل وقوع جنایتی هولناک است که حالا همه دربارهاش صحبت میکنند؛ محلهای بهظاهر ساکت و آرام که هیچکس خبر نداشت در پس این آرامش، یکی از هولناکترین جنایتهای سالهای اخیر رخ داده و آثارش همچنان باقیمانده است. آنطور که همسایهها میگویند، اغلبشان میدانستند که سعید، جوان خلافکاری است اما هیچکدامشان باورشان نمیشد که او مرتکب قتل شده است. یکی از همسایهها که دلِ پری از متهم دارد، به حادثه 24 میگوید: «مدام از خانهشان صدای درگیری میآمد. همهاش فحش بود و ناله و نفرین. یک لحظه هم از دست ساکنان این خانه آسایش نداشتیم. آنها خواب نداشتند و همیشه سر و صدا میکردند.» او نگاهی به پنجره خانه وحشت میاندازد، پکی به سیگارش میزند و ادامه میدهد: «در اینجا سعید همراه خواهرش مریم زندگی میکرد. البته برادر بزرگتر آنها هم تا همین یک سال پیش اینجا بود اما او را از خانه بیرون کردند. آنطور که شنیدم چند سال قبل مادرشان فوت شد و پدرشان وقتی دید با بچههایش نمیتواند زندگی کند، گذاشت و رفت تا از شر آنها راحت شود.»
فرار از خانه وحشت
آنطور که همسایهها میگویند رفتوآمدهای زیادی به خانه سعید میشد. یکی دیگر از آنها میگوید: «گاهی صداهایی که از خانه سعید بیرون میآمد زیاد بود و بهنظر میرسید جز خودش و خواهرش چند نفر دیگر هم در آنجا هستند. یکمرتبه حتی من صدای زنی همراه با دختر خردسالش را شنیدم. سعید با مادر بچه دعوایش شده بود و کتککاری میکردند. زن فریاد میزد و کمک میخواست. من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم اما هیچکس نیامد.»آنطور که او میگوید حتی یک مرتبه اتفاق عجیب و غریبی در آنجا افتاد. او میگوید: «یکبار صدای افتادن چیزی در حیاط را شنیدیم و همه همسایهها جمع شدیم. دختری با سر و وضع نامناسب از پنجره خانه سعید آویزان شده و خودش را به حیاط انداخته بود. او شرایط جسمی و روحی خوبی نداشت و میگفت سعید او را چندین روز در خانهاش زندانی کرده اما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفته برای نجات خودش از پنجره بیرون بپرد.» این حادثه اما مدتی قبل هم اتفاق افتاده بود. یکی از همسایههای قدیمی که سالهاست در آن کوچه زندگی میکند هم حادثه مشابهی را به یاد دارد. او میگوید: «چند سال قبل هم دختری جوان از پنجره اتاق خانه سعید از یک چادر آویزان شد و وقتی به حیاط خانه رسید، با عجله از آنجا فرار کرد.»
4 ماه بیخبر از یک جسد
آنطور که برآوردهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی نشان میدهد، دستکم 4ماه از قتل دختری که جسدش در خانه وحشت کشف شده، میگذرد اما چطور در این مدت هیچکدام از همسایهها متوجه وجود این جنازه و بوی تعفن آن نشدند؟ یکی از آنها میگوید: «نمیدانم رفتوآمدها به خانه او چه زمانی انجام میشد که ما هیچکس را نمیدیدیم. ما فقط صداهایی را که از خانه بیرون میآمد، میشنیدیم. وقتی فهمیدیم که پلیس در خانه سعید جنازه کشف کرده، خودمان هم شوکه شدیم. چون تا آن زمان هیچ بویی در ساختمان نمیآمد. آنطور که شنیدیم، او جسد را در چندین لایه مشما پیچیده بود تا هیچ بویی خارج نشود. درباره 2 دختری که در آنجا زندانی شده بودند هم ما هیچ صدایی از آنها نشنیدیم. فقط وقتی مأموران آنها را پیدا کردند دیدم که خیلی بیحال بودند. بهقدری که حتی نمیتوانستند راه بروند و همسایهها مقداری غذا به 2دختر بینوا دادند تا بتوانند خودشان را تا ماشین پلیس برسانند.»
سایه ترس در سر همسایهها
حالا که سعید دستگیر شده و مأموران جسد دختری را که او در خانهاش به قتل رسانده بعد از ماهها از آنجا خارج کردهاند، همسایهها هم خوشحال هستند و هم ناراحت. خوشحال که یک قاتل دستگیر شده و ناراحت از اینکه این حادثه در محل زندگی آنها اتفاق افتاده است. یکی از ساکنان کوچه میگوید: «همین امروز خانهام را سپردم برای فروش. دیگر نمیشود اینجا زندگی کرد. فکرش را هم که میکنم ما در نزدیکی یک قاتل زندگی میکردیم و او چندماه یک جنازه را در خانهاش نگه داشته بود، دلم آشوب میشود. همین دیشب که این ماجرا را فهمیدم تا صبح خواب به چشمم نیامد. دیگر نمیتوانم اینجا بمانم.»
قاتلی که مأمور قلابی بود
تحقیقات اولیه از 2دختری که در خانه سعید زندانی شده بودند، نشان میدهد که او برای فریب آنها خودش را مأمور پلیس معرفی میکرده است. نکتهای که تعدادی از همسایهها نیز آن را تأیید میکنند و میگویند سعید همیشه یک دستبند پلیس به همراهش بود. یکی از همسایهها در اینباره میگوید: «من بارها یک دستبند به کمر سعید دیده بودم. او درحالیکه شکلش هم به این حرفها نمیخورد، گاهی ادعا میکرد که مأمور است و اغلب هیچکس هم جدیاش نمیگرفت. با وجود این برای همه همسایهها شاخ و شانه میکشید.»
جزئیات داخل خانه وحشت
خانهای که این جنایت در آنجا رخ داده و حالا به خانه وحشت معروف شده، حدود 50متر مساحت دارد. در ورودی آن چندین جفت کفش زنانه ریخته است؛ کفشهایی که هیچکس نمیداند متعلق به چه کسانی است و صاحبانش چه سرنوشتی پیدا کردهاند. داخل خانه بههم ریخته است و همهچیز میشود پیدا کرد؛ از انواع و اقسام دارو تا لباسهای زنانه و بطریهای خالی نوشابه. روی یک میز کوچکی که در وسط خانه قرار دارد پر است از ته سیگار. یک تلویزیون قدیمی در گوشهای روی زمین واژگون شده و کوهی از لباسهای چرک روی هم تلنبار شده است. پشت آشپزخانه متکایی چرک قرار دارد که جای خوابیدن سعید است. آشپزخانه نُقلی خانه تمیزترین جای خانه است اما گوشه آنجا هم پر از زباله و ظرفهای کثیف است. پشت آشپزخانه تنها اتاق خواب خانه است؛ اتاقی حدود 6متری که هنوز بقایای نایلونهایی که جسد مقتول در آن پیچیده شده بود، وجود دارد. روی آن پر از خونابه است و بوی تعفن فضای اتاق را پر کرده است. اینجا همانجایی است که قریب به 4ماه جسد نایلونپیچ شده دختر جوان رها شده بود.
ناگفته های 2 دختر فراری از اسارت در خانه وحشت را در اینجا بخوانید.
عکس های تکان دهنده از خانه وحشت خیابان کمیل را اینجا ببینید
اعترافات خواهر سعید، عامل قتل دختر فراری در خیابان کمیل را اینجا بخوانید
اولین اعترافات عامل جنایت در خانه وحشت خیابان کمیل/ جزئیات نایلون پیچ کردن جنازه را اینجا بخوانید