در ادامه قاضی کشکولی از میررییسی پزشک پزشکی قانونی خواست تا در جایگاه قرار بگیرد.
به گزارش حادثه 24 قاضی گفت: اقای میر رئیسی مقتوله را در سر صحنه جرم معاینه کرده است.
میررییسی پزشک در رابطه با مشاهدات خود در صحنه جرم گفت: ساعت 13:45 دقیقه 7 خرداد ماه زنگ پزشکی قانونی به صدا در آمد و قتل گزارش شد و ما ساعت 14:30 وارد صحنه جرم شدیم.
میرررئیسی ادامه داد: زمانی که به محل رسیدیم صحنه جرم به هم ریخته بود و دست کاری شده بود و بالشت در حمام نبود و روی تخت بود و مقداری خون در وان و روی زمین ریخته بود.
پزشک پزشکی قانونی گفت: مقدار خون ریزی کم بود زیرا گلوله در داخل بدن باقی مانده بود.
میررییسی پزشک پزشکی قانونی نیز در ادامه گفت: زمانی که ما به صحنه جرم رسیدیم صحنه کاملا دست کاری شده بود ما در بررسی های اول گفتیم گلوله بصورت مدور وارد بدن مقتول شده است اما با انتقال جسد به پزشکی قانونی شستشوی بدن و بررسیهای دقیق مشخص شد که گلوله به صورت بیضوی وارد بدن مقتوله شده است.
وی در تشریح نحوه قتل، گفت: حاشیه ساییدگی ناشی از سوختگی دست که بر اثر گلوله ایجاد شده است بعد از اصابت گلوله سوراخ بزرگی در پشت دست ایجاد کرده است. بعد از معاینه جسد و جراحت یک و دو سانتی متری این اختلاف نظر شکل گرفت و بعد از پاک کردن لخته خون و معاینه دقیق اصابت گلوله به کف دست موجب خرد شدن استخوان دست و نیز سوراخ برروی قفسه سینه شده است. بنابراین بررسی دقیق جسد و آثار ایجاد شده بر روی آن به صورت یقین نشان داد که شلیک گلوله بصورت بیضوی بوده است.
قاضی کشکولی از دکتر پزشکی قانونی درباره زمان و علت مرگ مقتوله پرسید که او در پاسخ زمان مرگ را حدود چند ثانیه بعد از اصابت گلوله عنوان کرد و گفت به علت پارگی ریه و قلب مقتوله چند ثانیه بعد از اصابت گلوله فوت کرده است.
در ادامه رییس دادگاه باردیگر از سرگرد عزتی راد کارشناس اسلحه در خصوص مدور یا بیضوی شلیک شدن گلوله سوال کرد که او پاسخ داد: هر مانعی در مسیر شلیک مستقیم گلوله ایجاد شود باعث میشود که گلوله به شکل بیضوی وارد بدن شود و در این مورد نیز قطعا چنین اتفاقی افتاده است.
در ادامه دادگاه قاضی از مهیار صفری پسر میترا استاد خواست در جایگاه قرار گیرد و قبل آن به عکاسها هشدار داد که لطفا عکس نگیرید.
رییس دادگاه از مهیار صفری پرسید تعدادی دکمه داخل سالن کشف شده این دکمهها ناشی از چه بوده است؟
مهیار صفری گفت: من در ساعت ۱۲ و ۱۰ به خانه آمدم و با جسد مادرم روبرو شدم و پیراهنم را پاره کردم زیرا دچار شوک عصبی شده بودم.
وی افزود: دکمه مال پیراهن من است.
قاضی پرسید: لباست را عوض کردی؟ که مهیار صفری پاسخ داد: زیر پیراهنم تیشرت داشتم و با همان بیرون رفتم و به خانوادهام خبر دادم.
مهیار صفری پیراهنش را آورده بود و در دادگاه باز کرد و نشان داد.
قاضی از او پرسید دکمههای پیراهن کنده شده است؟ او گفت: بله.
رییس دادگاه پرسید شب قبل از حادثه غیر از شما و آقای نجفی کسی حضور داشت که مهیار صفری، گفت: شب قبل حادثه دایی ام بود که رفت و صبح فقط ما سه نفر بودیم و کسی نبود.
قاضی پرسید در روز حادثه شما عصبی بودید و چاقو برداشتید که به کسی حمله کنید که کنترل شدید. این را قبول دارید؟
مهیار پاسخ داد: بله صحت دارد چون عصبی بودم و نمی توانستم خودم را کنترل کنم. اقای آاقازاده مرا گرفت اما چاقو را خودم به او دادم. فقط گفتم بگذارید به داییام خبر بدهم که گفت خودم به او میگویم اما او شماره داییام را نداشت.
قاضی پرسید: گفتهاید که میدانم مادرم را پدرم کشته است. درست است؟ مهیار صفری پاسخ داد بله چون به غیر از آن دونفر کس دیگری نبود. درگیریهای قبلی هم داشتند .
قاضی منظورش از پدر را از مهیار پرسید که مهیار صفری پاسخ داد: آقای محمدعلی نجفی پدرخواندهام را میگویم.