دادگاه خانواده

ادعای زنی در دادگاه خانواده: شوهرم دزد است، طلاق می‌خواهم

زن جوان که مدعی بود همسرش عادت دارد از خانه و مغازه‌های آشنایان سرقت کند برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

 

درخواست عجیب طلاق به‌خاطر شهرستانی بودن همسر

مرد جوان شش ماه پس از مراسم عروسی به بهانه اینکه همسرش زنی ساده و شهرستانی است و دوستانش لهجه او را مسخره می‌کنند تقاضای طلاق داد.

 

طلاق به خاطر خالکوبی نقش گل سرخ روی صورت زن جوان

دختر جوان با سر و وضعی عجیب وارد ساختمان دادگاه خانواده شد. نقش گل سرخ بزرگی که روی صورتش خالکوبی کرده بود بی‌اختیار همه نگاه‌ها را به سمت او جلب کرد با این حال دختر بی‌توجه به نگاه کنجکاو اطرافیان به سمت طبقه دوم دادگاه به راه افتاد.

 

گردنبند 120 میلیون تومانی زن و شوهر جوان را راهی دادگاه خانواده کرد

زن جوان وقتی با پاسخ منفی شوهرش برای خرید گردنبند طلای 120 میلیون تومانی رو‌به‌رو شد برای طلاق به دادگاه خانواده رفت.

 

قانون جدید مهریه در مجلس / سقف مهریه 14 سکه می شود؟

برخی از نمایندگان مجلس به دنبال تعیین حداکثر 14 سکه برای مهریه هستند و می‌گویند طرح آن را تا 2 هفته دیگر در صحن علنی مجلس مطرح خواهند کرد؛ طرحی که فعالان حقوق زنان معتقدند در صورت اصلاح نشدن دیگر قوانین ازدواج، زنان را در تنگنا قرار خواهد داد.

 

هزینه آرایشگاه زن و شوهر جوان را راهی دادگاه خانواده کرد

طبقه سوم دادگاه خانواده مثل هر روز شاهد حضور زوج‌هایی بود که راهی جز جدایی برای زندگی مشترکشان نیافته بودند. هوای گرم و دم کرده سالن انتظار انگار طاقت مراجعه کنندگان را کم کرده و دیگر تحمل ایستادن نداشتند.

 

بازی اینترنتی زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند

زن جوان زیر لب غرولند می‌کرد و عصبی به‌نظر می‌رسید در حالی که روی صندلی در انتظار نوبت رسیدگی به پرونده‌اش بود، می‌گفت: خدا لعنت کنه سازنده این بازی‌های اینترنتی رو که زندگی منو خراب کرده...اما کمی آن‌طرف‌تر شوهرش با خونسردی سرگرم بازی با تلفن همراهش بود و انگار هنوز متوجه نشده که بازی زندگی مشترکش رو به پایان است.

 

سرقت از طلافروشی زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند

زوج جوان در راهرو دادگاه خانواده در گوشه‌ای ایستاده بودند و گهگاه زیر لب حرفی زمزمه می‌کردند، گاهی به ساعت‌شان نگاهی می‌انداختند و منتظر بودند اما هرگز به‌صورت همدیگر نگاه نمی‌کردند گویی بشدت از هم دلخور بودند.

 

جهیزیه معمولی زن و شوهر جوان را به دادگاه خانواده کشاند

مهسا با فاصله چند متری از همسرش بابک در راهرو طبقه اول دادگاه خانواده نشسته بود. گاهی زیرچشمی همسر جوانش را نگاه می‌کرد و آهی می‌کشید و از آن سو هم بابک هر چند دقیقه به ساعت مچی گرانبهایش نگاه می‌کرد و در انتظار ساعت برگزاری دادگاه بود.

 

چهره زیبا زن و مرد جوان را به دادگاه خانواده کشاند

پسری جوان و خوش قیافه با چشم‌های آبی گوشه‌ای از راهرو دادگاه به دیوار تکیه داده و دختری جوان و زیبا نیز چند قدم دورتر از وی ایستاده بود و زیر لب با خود زمزمه می‌کرد و انگار به خاطر انتخاب اشتباهش خود را سرزنش می‌کرد.