زمان مطالعه: 8 دقیقه

مرد بی رحم با چاقو چشم همکارش را کور کرد

مرد جوانی که متهم است پنج سال قبل با ضربه چاقو چشم همکارش را نابینا کرده و به مدت 5 سال متواری شده بود صبح روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
19 آذر 1399
شناسه : 70270
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/70270
526+
بالا
مرد جوانی که متهم است پنج سال قبل با ضربه چاقو چشم همکارش را نابینا کرده و به مدت 5 سال متواری شده بود صبح روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

حادثه 24 - مرد جوانی که متهم است پنج سال قبل با ضربه چاقو چشم همکارش را نابینا کرده و به مدت 5 سال متواری شده بود صبح روز گذشته در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.
این در حالی است که متهم مدتی پس‌ از حادثه در شعبه 2 دادگاه کیفری محاکمه شده و به پرداخت دیه محکوم شده بود اما این حکم با اعتراض شاکی همراه شد و پس‌ از سیر مراحل قانونی و ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور پرونده متهم بعد‌ از 5 سال به شعبه یک دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
رسیدگی به این پرونده از 5 سال پیش با گزارش یک نزاع در داخل یک رستوران آغاز شد و مأموران پس از حضور در محل فردی به‌ نام قاسم را به‌عنوان متهم دستگیر کردند و حسین هم که از ناحیه چشم مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شد.
پس‌ از بهبودی نسبی حسین، او از قاسم شکایت کرد و پرونده آنها به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده، شاکی درخواست قصاص کرد و گفت: من و قاسم در یک رستوران کار می‌کردیم. روز حادثه قاسم بدون هیچ دلیلی با من دعوا کرد و من هم برای دفاع از خودم با او مقابله کردم حتی در میان درگیری چندبار از او پرسیدم که چرا دعوا می‌کنی ولی او توجهی به حرف‌هایم نمی‌کرد و بعد‌ از لحظاتی هم چاقویی از جیبش درآورد و ضربه‌ای به چشمم زد و باعث شد نابینا شوم. حالا هم تنها درخواستم قصاص متهم است.
قضات شعبه 2 پس‌ از بررسی مدارک و اظهارات مطرح شده و همین‌طور نظریه پزشکی قانونی رأی بر پرداخت دیه صادر کردند که این حکم با اعتراض شاکی همراه شد و پرونده به دیوان عالی کشور رفت.
در ادامه قاسم با وثیقه آزاد شد و دیوان عالی کشور هم با این موضوع که پرونده باید در دادگاه کیفری یک مورد بررسی قرار گیرد و در صلاحیت این دادگاه است، حکم صادره را نقض کرد و مقرر شد تا متهم بار دیگر محاکمه شود. اما قاسم پس از آن متواری شد و پلیس بعد‌ از 5 سال توانست محل اختفای او را شناسایی و دستگیرش کند.
بعد‌ از آنکه متهم بازداشت شد صبح روز گذشته محاکمه شد. در ابتدای این جلسه شاکی به جایگاه رفت و گفت: من چشمم را از دست دادم و دیگر نمی‌توانم مثل سابق کار کنم. زندگی‌ام با مشکلات زیادی مواجه شده است و زندگی شخصی‌ام به‌طور کلی تحت تأثیر قرار گرفته است.
حالا هم روی خواسته‌ام هستم و گذشتی هم ندارم و از قضات می‌خواهم که متهم مجازات شود. ضمن اینکه امروز شاهدی را هم به دادگاه آورده‌ام که راجع به درگیری آن روز توضیح دهد.
در ادامه وکیل شاکی به جایگاه رفت و گفت: موکل من صدمه شدیدی دیده است و من هم درخواست دارم تا خواسته‌اش پذیرفته شود. پزشکی قانونی اعلام کرده است که امکان قصاص چشم وجود ندارد. ما درخواست قصاص چشم کرده بودیم اما اگر امکانش وجود ندارد درخواست اشد مجازات برای متهم و مطالبه کلیه حقوق حقه قانونی موکلم را دارم.
سپس متهم به جایگاه رفت و در دفاع از خودش گفت: من اتهامم را قبول ندارم در دادگاه قبلی هم گفتم. من این کار را نکردم و شاکی به دروغ مدعی شده من درگیری را شروع کردم در حالی که او داشت زمین را جارو می‌زد و به من فحش داد و ما درگیر شدیم. بعد هم در حال زدن من بود که یکی از همسایه‌های ما به حمایت از من وسط آمد و او را زد. پس از آن حسین چاقو کشید و دست مرد همسایه را زخمی کرد و چند ضربه هم به من زد در همین حین پلیس وارد ماجرا شد و من را بازداشت کرد.
قاضی از متهم پرسید چه کسی به‌صورت شاکی چاقو زده و باعث کوری چشمش شده که متهم پاسخ داد: من نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد من چاقو نداشتم خود شاکی چاقو داشت. چون دعوا بود متوجه نشدم که چه کسی چاقو را به چشم حسین زده است.
قاضی سؤال کرد: درگیری به‌چه دلیل بود؟ متهم گفت: درگیری اصلاً با من نبود درگیری بین حسین با شخص دیگری بود که حالا آن شخص را به‌عنوان شاهد به دادگاه آورده است. من در آن زمان بابت ضرباتی که از حسین خورده بودم شکایتی نکردم اما حالا از او شکایت دارم.
در این هنگام متهم ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: سعید از سال‌ها قبل دچار ناراحتی چشم بود و کم بینایی داشت هردو چشم او دچار کم بینایی است شاید به خاطر همین مشکلش بوده که چشمش را تخلیه کرده‌اند و موضوع اصلاً به من ربطی ندارد.در این هنگام قاضی گفت: مدارک پزشکی و نظریه پزشکی قانونی تأیید کرده که چشم شاکی به خاطر ضربه چاقو نابینا شده است.قاضی از متهم پرسید شما که مدعی هستی کاری نکردی چرا 5 سال فرار کردی که متهم گفت: من کاری نکرده بودم که فرار کنم فقط داشتم در جایی زندگی می‌کردم و چون نشانی ای از من نداشتند فکر کردند فرار کرده‌ام.
پس‌ از اظهارات شاکی و متهم قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

ارسال نظر