فرهاد به 4 بیمار زندگی بخشید / بیمار سندرم داون به چهار بیمارنیازمند ،جان دوباره ای بخشید

مسمومیت دارویی پای فرهاد را به بیمارستان باز کرد، پزشکان تمام تلاش خود را کردند تا او دوباره سلامتی اش را به دست آورد اما سرانجام او دچار مرگ مغزی شد. با اعلام این خبر فرهاد که دچار بیماری سندرم داون بود به چهار بیمار نیازمند اعضای پیوندی جان دوباره بخشید.
تاریخ: 28 آبان 1399
شناسه: 59440

حادثه 24 - مسمومیت دارویی پای فرهاد را به بیمارستان باز کرد، پزشکان تمام تلاش خود را کردند تا او دوباره سلامتی اش را به دست آورد اما سرانجام او دچار مرگ مغزی شد. با اعلام این خبر فرهاد که دچار بیماری سندرم داون بود به چهار بیمار نیازمند اعضای پیوندی جان دوباره بخشید.

اواسط آبان ماه امسال بود که فرهاد پاینده 21 ساله وقتی درخانه برادرش بود ناگهان بیهوش شد و روی زمین افتاد. او آخرین فرزند خانواده پاینده و عزیزترین آنها بود. بلافاصله فرهاد جوان به بیمارستان اروند صفاددشت کرج منتقل شد. پزشکان درهمان دقایق او را تحت معاینه قرار دارند اما وقتی متوجه شدند شدت آسیب وارده به مغز پسرجوان زیاد است برای ادامه روند درمان او را به بیمارستا شریعتی کرج منتقل کردند.

لحظه شماری برای بهبود وضعیت فرهاد

فرهاد پس از انتقال به بیمارستان شریعتی به بخش مراقبت های ویژه منتقل شد تا تحت درمان قرار بگیرد.بهارگل خواهر داوود است. او که هنور وقتی حرف از فرهاد می شود بغض می کنند اینطور می گوید:

برادرم خیلی مهربان بود ،حتی آزارش به یک مورچه هم نمی رسید. نمی توانستیم باور کنیم که چرا این اتفاق برای فرهاد رخ داده و چه طور داروی اشتباهی مصرف کرده است و اصلا این دارو از کجا به دستش رسیده بود. از همان روز اول که او را به بیمارستان شریعتی منتقل کردیم پزشکان اعلام کردند وضعیت خوبی نیست و برادرم با دستگاه درحال نفس کشیدن است. پزشکان گفتند فقط باید برای او دعا کنیم تا شاید خدا او را دوباره به زندگی بازگرداند.

سه روز بعد و سفر فرهاد

سه روز همه چشم انتظار بودند تا فرهاد دوباره سلامتی اش را به دست آورد اما همه امید خانواده فرهاد با گذشت این چند روز از بین رفت. پزشکان اعلام کردند او دچار مرگ مغزی شده و هیچ امیدی به بازگشت او به زندگی وجود ندارد.

پذیریفتن این ماجرا برای برادرها وخواهرهای فرهاد کار سختی بود اما درجریان قرار دادن مادر فرهاد که در آن روزها به شهرستان رفته بود بسیار سخت تر بود.

خواهر فرهاد در این باره اینطور می گوید: مادرم فرهاد را به خاطر بیماری اش خیلی دوست داشت و به همین خاطر نمی دانستیم این ماجرا را چه طور با او درمیان بگذاریم. به هرحال به بهانه اینکه فرهاد دچار مسمویت شده و بهتر است برای اینکه مراقبش باشی به کرج بازگردی او را به بیمارستان بردیم . فرهاد در آی سی یو بود و ملاقات ممنوع .

او ادامه می دهد: اجازه ملاقات نداشتیم اما با هماهنگی پزشک مادرم برای چند دقیقه دردانه اش را از پشت شیشه دید. کم کم شرایط فرهاد و اینکه بازگشت او به زندگی فقط با یک معجزه ممکن است صحبت کردم اما مادرم باور نداشت و مسر بود که برادرم را به تهران منتقل کنیم.

بهارگل می گوید: شرایط خیلی بدی پیش رویمان بود، با چشم خودم دیدم که مادرم مثل شمع درحال آب شدن است. 15 سال پیش که پدرمان را از دست دادیم مادرم برای فرهاد هم پدر و هم مادر. از آن طرف فرهاد آنقدر مهربان بود که نمی توانستیم یک روز بدون او را تحمل کنیم. اما حالا همه چیز تمام شده بود. بار آخر هم که نزد پزشک رفتیم او آب پاکی را روی دستمان ریخت و گفت اگر دستگاه را از فرهاد بازکنند او حتی برای یک ثانیه هم نمی تواند زنده بماند ،پس بهتر است تا وقت هست اعضای بدن او را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.

به این ترتیب وقتی پزشک بیمارستان به خانواده پاینده پیشنهاد دادند اعضای بدن فرهاد را به چند بیمار نیازمند اهدا کنند خانواده او بر سردوراهی قرار گرفتند.

خواهر فرهاد می گوید: یک حسی در وجودمان می گفت حتی خود فرهاد هم راضی است که اعضای بدنش را اهدا کنیم اما نمی دانستیم این موضوع را چه طور به مادرم بگوییم. به هرحال وقتی برادرها وخواهرها با هم به این نتیجه رسیدیم که اعضای بدن فرهاد را اهدا کنیم مأموریت پیدا کردم تا این ماجرا را به مادرم بگویم و رضایت او را هم کسب کنم. با همراهی همسرم ،مادرم را به حیاط بیمارستان بردیم. ابتدا کلی مقدمه چینی کردیم تا اینکه سرانجام گفتیم دیگر به بازگشت فرهاد امیدی نیست و اگر اعضای بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کنیم آنها فرصت تازه ای برای ادامه زندگی پیدا می کنند.

وی ادامه داد: وقتی این حرف را به مادرم زدم دیدم اشک از چشمانش سراریز شد،نفس عمیقی کشید و با صدایی لرزان گفت: خدا یک روز فرهاد را به ما داد و حالا او را از ما گرفت. فرهاد یک امانت بود در دستمانم،آخرین یادگار از پدرتان . حالا اگر صلاح بر این است من موافقم. آن چند بیماری که می گویید حتما فرزند یک خانواده هستند و پدر ومادرهایشان چشم انتظار. آن ها هم مثل فرزند من. من مخالفتی ندارم.

اهدای اعضای بدن فرهاد به چهار بیمار نیازمند

با اعلام رضایت خانواده پناهنده ،فرهاد از بیمارستان شریعتی به بیمارستان سینای تهران منتقل شد تا عمل پیوند اعضای بدن اوبه بیماران نیازمند آغاز شود.

دکتر ساناز دهقانی رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینای تهران در این باره اظهار داشت:

با تلاش تیمی از پزشکان متخصص ،کبد ،پانکراس و کلیه های بیمار مرگ مغزی به چند بیمار نیازمند اهدا شد.

در همین رابطه