حادثه 24 - بیشتر از 2سال از مرگ دلخراش امیرعلی میگذرد؛ پسربچه 7سالهای که قربانی کینه همسایه شد و مادر و دختر همسایه برای اینکه راز جنایتشان فاش نشود، پیکر نیمهجان او را آتش زدند غافل از اینکه خیلی زود دستشان رو و هر دوی آنها دستگیر میشوند.
این دو متهم مدتی قبل در دادگاه کیفری استان خوزستان به اتهام مشارکت در قتل به قصاص محکوم شدند و حالا مادر امیرعلی در گفتوگویی میگوید که تنها خواسته آنها، مجازات هرچه زودتر متهمان است.
بعدازظهر 15خرداد سال97 با پیداشدن جسد سوخته پسربچهای 7ساله در حوالی فلکه فرودگاه اهواز، تحقیقات پلیس برای کشف راز این جنایت آغاز شد. جسد کاملا سوخته و هنوز هویت او مشخص نبود اما یک روز بعد خانواده پسربچهای 7ساله به نام امیرعلی با حضور در پزشکی قانونی و با توجه به نشانههایی که از جسد باقی مانده بود، او را شناسایی کردند. آنها گفتند که پسرشان یک روز قبلتر زمانی که در حال بازی در حیاط خانهشان در ماهشهر بوده، ناپدید شده و آنها در این مدت بهدنبال پیداکردن ردی از او بودهاند.
آزمایشات پزشکی قانونی و بررسیهای تخصصی اظهارات این خانواده را تأیید کرد و معلوم شد که قربانی خردسال کسی جز امیرعلی نیست. اما چهکسی و با چه انگیزهای او را به قتل رسانده بود؟
مادر امیرعلی در همان تحقیقات اولیه گفت که به زن همسایهشان مشکوک است. او توضیح داد: در همسایگی ما زنی به همراه 2دخترش زندگی میکند. یکی از دختران او همکلاسی دخترم است اما از وقتی بین دخترانمان در مدرسه اختلاف پیش آمده، ما هم با این همسایهمان دچار اختلاف شدهایم و تنها کسی که به او مشکوک هستیم، این زن و دخترانش هستند.
با این سرنخ، مأموران تحقیقات خود را روی زن همسایه متمرکز کردند و در ادامه سرنخهایی بهدست آمد که نشان میداد وی همراه دختر 17سالهاش در زمانی که جسد امیرعلی در اهواز پیدا شده بود، در حوالی محل پیداشدن جسد حضور داشته است. با این اطلاعات، زن جوان و دخترش دستگیر شدند و دختر 17ساله او در بازجوییها اسرار قتل امیرعلی را برملا کرد.
ادعای تصادف
او گفت: مادرم یک پژو405 دارد که با آن مسافرکشی میکند. بعضی وقتها با این ماشین تمرین رانندگی میکنم تا زمانی که به سن قانونی رسیدم، گواهینامه بگیرم. روز حادثه مادرم در خانه بود که تصمیم گرفتم ماشین را از پارکینگ خارج کنم. در حیاط را باز کردم و دنده عقب میرفتم که احساس کردم از روی چیزی رد شدم. از ماشین پیاده شدم و دیدم با پسر همسایهمان به نام امیرعلی تصادف کرده و او را زیر گرفتهام. از دماغش خون میآمد و مادرم را خبر کردم. چون با خانواده امیرعلی اختلاف داشتیم، مادرم امیرعلی را روی صندلی عقب گذاشت و شروع به حرکت کردیم. اولش میخواستیم او را به بیمارستان ببریم اما ترسیدیم و تصمیم گرفتیم او را به اهواز ببریم و در جایی رها کنیم.
دختر 17ساله ادامه داد: در بین راه امیرعلی زنده بود اما برای اینکه صورتش را نبینم، متکای سنگینی را که داخل ماشین بود، روی صورتش گذاشتم. وقتی به اهواز رسیدیم و متکا را برداشتم، دیدم نفس نمیکشد. همانجا تصمیم گرفتیم جسدش را آتش بزنیم تا کسی شناساییاش نکند. جسد را در محلی خلوت از ماشین بیرون بردیم و با بنزینی که از قبل داخل ماشین بود، آن را آتش زدیم و برگشتیم. در بین راه بود که چشممان به جسد یک پرنده مرده در کنار جاده افتاد و مادرم گفت این نشانه خوبی نیست و حتما لو میرویم و همین اتفاق هم افتاد.
آتش؛ دلیل مرگ
با اظهارات دختر 17ساله، مادرش هم چارهای جز بیان حقیقت ندید و حرفهای او را تکرار کرد. این در حالی بود که بررسیهای تخصصی در پزشکی قانونی برای مشخصشدن علت اصلی مرگ پسربچه 7ساله ادامه داشت و در نهایت چندماه بعد اعلام شد که دلیل مرگ او سوختگی بوده و این یعنی زمانی که وی را آتش زدهاند، او زنده بوده است. در این شرایط مادر و دختر جنایتکار پای میز محاکمه قرار گرفتند و هرچند تلاش میکردند با حرفهای ضدونقیض وانمود کنند که در این ماجرا بیگناه بودهاند و امیرعلی در تصادف غیرعمدی جان باخته است، اما شواهد و مدارک بهدست آمده آنقدر روشن و دقیق بود که قضات دادگاه هر دوی آنها را به اتهام مشارکت در قتل به قصاص محکوم کردند. در بخشی از این حکم آمده است: «پزشکی قانونی هیچ آثاری ازجمله شکستگی جمجمه و شکستگی استخوان که نشان دهد چنین تصادفی رخ داده است، مشاهده نکرد و بهنظر میرسد که اساسا چنین تصادفی رخ نداده است بلکه متهم (دختر جوان) بهدلیل هوش زیادی که دارد و برای فرار از مجازات چنین ماجرایی را مطرح کرده و از طرفی پزشکی قانونی اعلام کرده که امیرعلی در زمان آتشزدن پیکرش زنده بوده است.»
با صدور حکم قصاص متهمان، این پرونده به دیوانعالی کشور فرستاده شده و درصورت تأیید حکم صادره، اجرا خواهد شد.
دومین داغ مادر مقتول
طاهره بخشی، مادر امیرعلی است؛ کسی که حالا تنها خواستهاش اجرای عدالت و قصاص قاتلان پسرش است، چراکه میگوید متهمان نهتنها جان پسرش را گرفتند، بلکه باعث مرگ دخترش هم شدند. او در گفتوگو با همشهری میگوید: از وقتی پسرم بیرحمانه به قتل رسید، زندگیمان ازهمپاشیده است. آن اوایل تصور میکردم که متهمان راست میگویند و وقتی جسد پسرم را آتش زدند، او مرده بود، اما از همان ابتدا یکی از دخترانم که 18ساله بود، میگفت که آنها دروغ میگویند. دخترم خیلی به امیرعلی وابسته بود، چون تنها برادرشان بود. وقتی این اتفاق افتاد، دخترم بارها به ما میگفت که امیرعلی به خوابش آمده و حقیقت را گفته است. دخترم میگفت که برادرش را زنده سوزاندهاند اما ما قبول نمیکردیم و همین باعث شده بود که افسرده شود. تا اینکه حدود 10ماه پس از جنایت، وقتی به پزشکی قانونی اهواز رفته بودم، به من گفتند که پسرم زنده بوده و او را آتشزدهاند.
او ادامه میدهد: با شنیدن این خبر داغم صدبرابر شد. درحالیکه گریه میکردم با دخترم که در خانه بود تماس گرفتم و گفتم که همه حرفهایش و خوابهایی که دیده بود، درست بوده است. بعد سوار ماشین شدم و به خانهمان در ماهشهر برگشتم اما وقتی رسیدم دیدم که آمبولانس مقابل خانهمان است. دلم ریخت و دوان دوان خودم را به خانه رساندم. دختر 18سالهام خودش را حلقآویز کرده و به زندگیاش پایان داده بود. او نوشته بود حالا که بعد از 10ماه حرفها و خوابهایش ثابت شده، دیگر طاقت دوری از برادرش را ندارد و میخواهد پیش او برود و برادرش را بغل کند. بعد از مرگ دخترم، دختر دیگرم که 19ساله است، دچار بیماری روحی شدید شد. طوریکه 3ماه در بیمارستان بستری بود و هنوز هم تحت درمان است.
مادر داغدار ادامه میدهد: متهمان این پرونده زندگی ما را نابود کردند. با اینکه بیشتر از 2سال از حادثه میگذرد و همهچیز در پرونده کاملا روشن است، اما هنوز حکم آنها تأیید نشده است. تنها چیزی که من و خانوادهام را آرام میکند، اجرای عدالت درباره آنهاست و از مسئولان قوهقضاییه میخواهم که به خواسته یک مادر داغدار رسیدگی و هرچه زودتر متهمان را به سزای جنایتی که مرتکب شدهاند، برسانند.