حادثه 24 - تصمیمگیری درباره مرد دستفروشی که به خاطر طلب 9 میلیون تومانیاش دوست خود را کشته بود، به دلیل اینکه مقتول غیر از یک دختر 9 ساله و 2 پسر خردسال اولیای دم دیگری ندارد به رئیس قوه قضائیه سپرده شد.
شامگاه بیست و پنجم بهمن سال ۹۷ مأموران کلانتری روستای گلدره به راننده یک دستگاه وانت که در حاشیه روستا در حرکت بود مشکوک شدند و به او دستور ایست دادند. اما راننده بدون توجه به هشدار مأموران فرار کرد و حتی شلیک چند تیر هوایی نیز مانع فرار او نشد. اما در ادامه مأموران در حاشیه جاده روستایی یک جسد پیدا کردند که متعلق به مردی به نام بهروز 37 ساله بود. جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و یک روز بعد دختر 9 ساله وی به همراه مادرش با مراجعه به پلیس ناپدید شدن پدرش را خبر داد و بعد هم جسد را شناسایی کرد.
بدین ترتیب ردیابیها برای شناسایی و دستگیری قاتل ادامه داشت تا اینکه چند روز بعد راننده فراری وانت دستگیر شد. وی خیلی زود به قتل بهروز اعتراف کرد و پروندهاش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه دختر 9 ساله مقتول که به همراه مادرش در دادگاه حاضر شده بود به عنوان ولی دم پدرش درخواست قصاص کرد و گفت: من دو برادر کوچک هم دارم که به سن قانونی نرسیدهاند اما سالهاست از پدربزرگ و مادر بزرگمان هیچ خبری نداریم. سپس متهم به نام فرهاد روبهروی قضات ایستاد و در حالی که منکر قتلعمدی شده بود، گفت: من دستفروش بودم و از این طریق زندگیام را میگذراندم. چند ماه قبل مقداری لباس به ارزش ۹ میلیون تومان به بهروز داده بودم اما او پولم را پس نمیداد. آخرین بار مقابل خانهاش رفتم اما دخترش گفت پدرش به باغ رفته است. من سوار وانت شدم و به سمت باغ رفتم. آن شب باران شدیدی میبارید که در مسیر بهروز را در حاشیه جاده دیدم. او یک میله آهنی در دست داشت. میخواستم ترمز کنم اما چون ترمز ماشین مشکل داشت و زمین هم لیز بود، نتوانستم ماشین را کنترل کنم. به همین خاطر وانت به بهروز خورد و افتاد از این اتفاق خیلی عصبانی شد و فکر کرد من عمدی به او زدهام. وقتی پیاده شدم، با همان میله به من حمله کرد و مرا زد. من هم عصبانی شدم و میله را از دستش گرفتم و ضربهای به سرش زدم که از هوش رفت. خیلی ترسیده بودم او را در قسمت عقب وانت انداختم تا به بیمارستان ببرم اما بین راه پلیس به من مشکوک شد و تعقیبم کرد من هم فرار کردم و بعد هم بهروز را در حاشیه جاده رها کردم تا گرفتار نشوم.
این متهم به عنوان آخرین دفاع گفت: من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم. حتی کارشناسان تأیید کردهاند که ترمز ماشینم مشکل داشت. من نمیخواستم او را بکشم.
پرونده در دفتر رئیس قوه
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به اینکه مقتول دو پسر خردسال داشت که هنوز به سن قانونی نرسیدهاند و تلاش برای شناسایی پدر و مادر وی نیز بی نتیجه مانده است، پرونده برای اعمال ماده 356 قانون مجازات اسلامی به دفتر رئیس قوه قضائیه فرستاده شد. طبق این ماده قانونی، رئیس قوه قضائیه پس از بررسی دقیق پرونده برای متهم از سوی دو فرزند صغیر مقتول درخواست مجازات خواهد کرد.