زمان مطالعه: 6 دقیقه

اولین گفتگو با بهلول، قاتل شیما صباگردی: من قاتل نیستم

اولین جلسه بازپرسی از بهلول، متهم به قتل شیما صباگردی، دختر 16 ساله ای که از سال گذشته ناپدید شده بود، دیروز در دادسرای جنایی تهران درحالی انجام شد که مرد سالخورده منکر جنایت شد و تنها به دفن جسد در حاشیه رودخانه ارس اقرار کرد.
18 آبان 1399
شناسه : 59079
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/59079
2547+
بالا
راستش شیما حدود 2هفته‌ای می‌شد که در خانه من بود. صبح‌ها به سرکار می‌رفتم و شب بر می‌گشتم. او مشکل خاصی نداشت، اما یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم شیما نفس نمی‌کشد و مرده است. ظاهرا حالش بد شده بود و به کام مرگ رفته بود و نبضش نمی‌زد.
اولین جلسه بازپرسی از بهلول، متهم به قتل شیما صباگردی، دختر 16 ساله ای که از سال گذشته ناپدید شده بود، دیروز در دادسرای جنایی تهران درحالی انجام شد که مرد سالخورده منکر جنایت شد و تنها به دفن جسد در حاشیه رودخانه ارس اقرار کرد.

حادثه 24 - اولین جلسه بازپرسی از بهلول، متهم به قتل شیما صباگردی، دختر 16 ساله ای که از سال گذشته ناپدید شده بود، دیروز در دادسرای جنایی تهران درحالی انجام شد که مرد سالخورده منکر جنایت شد و تنها به دفن جسد در حاشیه رودخانه ارس اقرار کرد.

شیما دختر نوجوانی بود که 26مرداد‌ماه سال گذشته ناپدید شد. او آخرین بار برای خرید از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. تحقیقات پلیس نشان می‌داد که وی آخرین بار حوالی ترمینال بیهقی تهران بوده که با بررسی تصاویر دوربین‌های مداربسته ترمینال، مشخص شد که مردی وی را سوار بر خودروی پژو پارس سفید کرده و با خود برده است. مالک خودرو، مردی 62ساله به نام بهلول بود که بازداشت شد اما مدعی شد که از سرنوشت شیما خبری ندارد. این مرد مدتی بعد آزاد شد، اما چند روز قبل و با انتشار فیلمی در شبکه‌های اجتماعی که در آن پدر شیما از رئیس قوه قضاییه برای پیدا کردن دخترش کمک می‌خواست رسیدگی به پرونده از سر گرفته شد و بهلول که تنها مظنون پرونده بود بار دیگر بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. درحالی‌که پدر شیما در گفت‌وگو با همشهری از اعتراف این مرد به قتل دخترش خبر داده بود، متهم دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و در تحقیقات، منکر جنایت شد و گفت که شیما به‌دلیل اینکه حالش بد شده بود در خانه وی جانش را از دست داد و او از ترس، جسد وی را به شمال‌غرب کشور برد و کنار رودخانه دفن کرد. این در حالی است که وقتی مأموران پلیس آگاهی تهران با نیابت قضایی راهی آنجا شدند نتوانستند هیچ اثری از جسد پیدا کنند و در این شرایط تحقیقات برای یافتن جسد دختر گمشده ادامه دارد.

گفتگو با بهلول

از آشنایی‌ات با شیما بگو، چطور او را می‌شناختی؟

من با ماشینم مسافرکشی می‌کردم. یک روز شیما سوار ماشینم شد و با هم حرف زدیم. لابه لای حرف‌هایش متوجه شدم که با خانواده‌اش قهر کرده و نمی‌خواهد به خانه برود. به او گفتم که تنها زندگی می‌کنم و می‌تواند در خانه من زندگی کند و بماند تا با خانواده‌اش آشتی کند. او هم قبول کرد و به خانه‌ام آمد.

تنها زندگی می‌کنی؟

سال‌ها قبل از همسرم جدا شدم و تنها زندگی می‌کنم. بچه هایم پیش همسرم هستند.

برای شیما چه اتفاقی افتاد؟

من او را نکشتم. مرگ او یک حادثه بود و من نقشی در آن نداشتم. راستش شیما حدود 2هفته‌ای می‌شد که در خانه من بود. صبح‌ها به سرکار می‌رفتم و شب بر می‌گشتم. او مشکل خاصی نداشت، اما یک روز صبح از خواب بیدار شدم و دیدم شیما نفس نمی‌کشد و مرده است. ظاهرا حالش بد شده بود و به کام مرگ رفته بود و نبضش نمی‌زد. ساعت 10صبح بود که متوجه مرگ او شدم و در آن شرایط باید به فکر پنهان کردن جسد می‌بودم. چون می‌ترسیدم برایم دردسرساز شود.

با جسد چه کردی؟

تصمیم گرفتم بروم به آذربایجان. به شهری که زادگاهم است و آنجا را مثل کف دستم می‌شناسم. تمام کوچه، پس‌کوچه‌ها، خیابان‌ها و جاده‌های فرعی‌اش را می‌شناسم. فکر می‌کردم که آنجا برای دفن جسد مناسب است. شبانه پتویی دور جسد پیچیدم و وقتی مطمئن شدم تمام همسایه‌ها خواب هستند آن را به داخل ماشینم بردم. سپس حرکت کردم به سمت زادگاهم. در نهایت در زمانی خلوت، جسد را به حاشیه رودخانه ارس، جایی که می‌دانستم پرنده هم پر نمی‌زند بردم و دفن کردم.

بعد از دفن جسد چه کردی؟

به تهران برگشتم و به کارهایم ادامه دادم. اصلا فکرش را هم نمی‌کردم که لو بروم، چون من در مرگ شیما نقشی ندارم و او را نکشته‌ام.

در بین راه کسی به تو مشکوک نشد؟

نه. از فرعی‌هایی رفتم که پلیس نبود و کسی مرا ندید.

در این مدت به محل دفن جسد رفتی؟

2بار رفتم.

در خانه‌ات تعدادی لباس و یک جفت کفش زنانه کشف شده. آنها متعلق به چه کسانی هستند؟

لباس‌ها و کفش زنانه را دوستم به من داده بود که آنها را بفروشم. راستش شغل من مسافرکشی و دستفروشی است. دوستم لباس‌های دست دوم را با یک وانت برایم می‌آورد و من در خیابان‌ها بساط می‌کردم و می‌فروختم.

پدر شیما گفته است که وقتی تو دستگیر شدی، دختر جوانی در خانه‌ات زندانی بود که چند روز بعد از دستگیر شدن تو آزاد شد. آن دختر که بود؟

اینها صحت ندارد. من با پای خودم به اداره پلیس آمدم و کسی مرا دستگیر نکرده. هیچ دختری هم در خانه من نبود. من هر بار که احضار شدم و احضاریه به دستم رسید با پای خودم به اداره آگاهی رفتم. بار اول که مدت‌ها قبل بود و من تهران بودم و بار دوم هم همین چند روز پیش بود که با برادرم شهرستان بودم و وقتی به من زنگ زدند با پای خودم به تهران آمدم و خودم را معرفی کردم.

در تمام مدت از مرگ شیما به کسی حرفی نزدی؟

نه به هیچ‌کس حرفی نزدم و رازی بود در سینه‌ام.

کلیپی که پدر شیما منتشر کرده بود را در فضای مجازی دیده بودی؟

نه اصلا. اهل فضای مجازی نیستم.

گفتی حدود 2هفته شیما در خانه‌ات بوده، او را زندانی کرده بودی؟

نه. وقتی از خانه بیرون می‌رفتم، در را قفل می‌کردم، اما زندانی‌ام نبود. در این مدت حتی یکی ، دو بار از خانه بیرون رفت، اما برای اینکه همسایه‌ها متوجه نشوند اغلب در خانه می‌ماند. من هم روزها که برای دستفروشی و مسافرکشی از خانه بیرون می‌رفتم در را قفل می‌کردم. بعد شب برمی‌گشتم و او مشکلی با این قضیه نداشت.

مواد مصرف می‌کنی؟

هراز گاهی می‌کشم. یک شب قبل از مرگ شیما هم مواد کشیدم.

ارسال نظر