اعتراف به قتل برای فرار از آزار و اذیت زندانیان سابقه دار

سارق زندانی که با ارسال نامه‌ای به دادسرا مدعی ارتکاب قتل شده بود در بازجویی‌ها انگیزه‌اش را از نوشتن این نامه فرار از شرایط بد زندان اعلام کرد.
تاریخ: 16 مهر 1398
شناسه: 26095

عکس: حادثه 24

حادثه 24 - سارق زندانی که با ارسال نامه‌ای به دادسرا مدعی ارتکاب قتل شده بود در بازجویی‌ها انگیزه‌اش را از نوشتن این نامه فرار از شرایط بد زندان اعلام کرد.

چندی پیش مرد جوانی به اتهام سرقت از مغازه‌ها و عابران بازداشت شد. او زمانی که برای تحمل مجازاتش در زندان به سر می‌برد نامه‌ای به دادسرای جنایی نوشت و مدعی شد که یکی از مالباخته‌هایش را با چاقو به قتل رسانده است.

به دنبال این ادعا بود که بازپرس جنایی خواهان انتقال متهم از زندان کرج به دادسرای امور جنایی تهران شد. از سویی در تحقیقات پلیسی نیز مشخص شد اصلاً چنین قتلی رخ نداده است. با این حال وی برای بازجویی به دادسرا رفت.

مرد جوان وقتی مقابل بازپرس جنایی ایستاد در حالی که به ادعای دروغین خود اعتراف می‌کرد، گفت: سال‌ها قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. هر دو آنها بعد از مدتی ازدواج کردند و من هم که با پدرم زندگی می‌کردم، مجبور شدم نامادری را تحمل کنم. در این مدت خیلی اذیت شدم و به خاطر حقارت‌های دوران کودکی و نبود مادر و مشکلاتی که با نامادری‌ام داشتم به اعتیاد رو آوردم. بعد از آن هم برای تأمین هزینه موادم دست به دزدی و زورگیری زدم.

او ادامه داد: به همراه یکی از دوستانم سوار بر موتورسیکلت شده و به سراغ مغازه دارها یا عابران می‌رفتیم و با تهدید از آنها سرقت می‌کردیم. درنهایت بازداشت شدم و زمانی که به زندان افتادم با شرایط خیلی بدی مواجه شدم. هم سلولی‌ها و هم‌بندی‌هایم مرا اذیت می‌کردند و گاهی اوقات کتکم می‌زدند. حتی به من می‌گفتند باید دستشویی‌ها را تمیز کنم و لباس‌ها و ظرف هایشان را بشویم. آنقدر در این مدتی که در زندان بودم اذیت شدم که تصمیم گرفتم راهی برای فرار از زندان پیدا کنم.

متهم جوان گفت: یک شب فکری به ذهنم رسید تصمیم گرفتم به یک قتل دروغین اعتراف کنم تا مرا از این زندان به زندان دیگری ببرند. اگر شانس می‌آوردم و مرا به زندان تهران می‌بردند با دایی‌ام که به اتهام سرقت در زندان به سر می‌برد هم زندانی می‌شدم و او از من حمایت می‌کرد. اگرهم حرفم را باور نمی‌کردند حداقل اش این بود که به من اتهام دیوانگی می‌زدند و مرا به بیمارستان روانی می‌بردند.

او ادامه داد: با خودم گفتم بالاخره با این اعتراف دروغین از این زندان نجات پیدا می‌کنی و این بهترین اتفاقی است که می‌تواند در زندگی ات رخ دهد. برای همین دست به کار شدم و نامه‌ای برای دادسرای جنایی تهران نوشتم و به دروغ گفتم که یکی از مالباختگان را با چاقو به قتل رسانده‌ام.

به‌دنبال اظهارات متهم جوان و با مشخص شدن این موضوع که او جنایتی مرتکب نشده است، مرد جوان دوباره به زندان برگشت.‌

در همین رابطه