حادثه 24 - سرباز جوان که بر اثر توهم فرمانده پاسگاه و ۲ نیروی کادری را با شلیک گلوله به شهادت رسانده بود در حالی که طناب دار به دور گردنش حلقه بسته بود و همه چیز برای مجازاتش فراهم بود از سوی خانواده شهدا بخشیده شد و زندگی دوباره ای یافت.
بامداد ۱۶ آذر سال ۹۸ ماموران پاسگاه دریایی برکه سفلین در بندرلنگه واقع در استان هرمزگان با صحنه هولناکی مواجه شدند. یکی از افسران پاسگاه در بالای برجک نگهبانی با شلیک ۳ گلوله به شهادت رسیده بود. آنها همچنین در محل استراحت فرمانده پاسگاه و یکی دیگر از افسران با پیکرهای غرق در خون آنها مواجه شدند. آنها نیز در حالی که در خواب بودند بر اثر اصابت چندین گلوله به شهادت رسیده بودند. این پاسگاه مربوط به پلیس مرزبانی و در ساحل واقع شده بود و معلوم نبود که چرا هیچ یک از ماموران صدای شلیک گلوله ها را نشنیده بودند.
این حادثه تلخ در شرایطی اتفاق افتاد که یکی از سربازان وظیفه که عصر روز قبل با قربانیان درگیر شده و فرمانده پاسگاه او را تنبیه کرده بود. حالا بعد از شهادت این ۳ مامور، این سرباز به طرز عجیبی مفقود شده و هیچ خبری از او نبود. چنین وضعیتی نشان میداد که به احتمال زیاد این سرباز به دلیل کینه ای که از شهید سیدمحمدباقر حسینی، فرمانده پاسگاه و ۲ افسر دیگر به نامهای سیدمحسن طاهری و احمد کندابی به دل گرفته با سلاح سازمانی به سوی آنها تیراندازی کرده و گریخته است.
بازگشت به محل جنایت
همه شواهد از دست داشتن سرباز فراری در این جنایت حکایت داشت و در این شرایط بود که تلاشها برای دستگیری اش آغاز شد. زمان زیادی از آغاز تحقیقات نگذشته بود که ماموران موفق شدند متهم تحت تعقیب را در بندرلنگه دستگیر کنند. او در همان تحقیقات مقدماتی به قتل ۳ افسر پلیس مرزبانی اعتراف کرد و گفت ناخواسته و از سر توهماتی که دچار شده بود دست به چنین کاری زده است.
جنایت به دستور صدای عجیب
متهم در اعترافاتش گفت: چند ماهی بود که در این پاسگاه بعنوان سرباز وظیفه خدمت میکردم. کار من نگهبانی در برجک بود. آن روز فرمانده پاسگاه به خاطر بیانضباطی من را تنبیه کرد و من هم از او و ۲ مامور کادری دیگر کینه به دل گرفتم. چند ساعت گذشت و شب شد. وقتی برای نگهبانی روی برجک بودم صدایی در گوشم صدا میکرد و میگفت باید انتقام بگیری. من تلاش کردم آرام باشم و کاری نکنم اما این صدای عجیب رهایم نمیکرد تا اینکه سرانجام مجبور شدم به فرمانش گوش کنم. همان دقایق بود که یکی از افسران بالای برجک آمد. من هم اسلحه را به سمتش گرفتم و تیراندازی کردم. او مجروح شد و کف برجک افتاد. من از پله ها پایین آمدن اما چون مطمئن نبودم که او فوت شده برگشتم و چند گلوله دیگر شلیک کردم.
متهم درباره دو قتل دیگری که مرتکب شده بود نیز گفت: در ادامه به محل استراحت فرمانده رفتم و در حالی که او در خواب بود ۳ گلوله به سمتش شلیک کردم و در نهایت افسر دیگر را که او هم استراحت میکرد در خواب به قتل رساندم و بدون اینکه کسی متوجه شود از پاسگاه فرار کردم. بعد از آن کنار دریا رفتم و چند ساعت پرسه زدم. بعد می خواستم ماشین کرایه کنم و به شهر دیگری بروم اما قبل از آن دستگیر شدم.
۳ مرتبه قصاص
به دنبال اعترافات متهم پرونده او با صدور کیفرخواست به دادگاه نظامی استان هرمزگان فرستاده و او محاکمه شد. در جلسه دادگاه اولیای دم ۳ شهید این حادثه اعلام کردند که خواسته شان قصاص قاتل است و به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستند. در این جلسه متهم در دفاع از خودش مدعی شد که ناخواسته و بخاطر توهمی که به آن دچار شده بود دست به این جنایت زده است. با این وجود پس از پایان محاکمه قضات دادگاه او را گناهکار تشخیص داده و به ۳ مرتبه قصاص محکوم کردند. این رای در ادامه از سوی قضات دیوان عالی کشور تایید و برای اجرا به دادسرای نظامی بندرعباس فرستاده شد.
پای چوبه دار
صبح یکشنبه طبق آنچه که از قبل اعلام شده بود اولیای دم ۳ شهید این حادثه برای اجرای حکم قصاص به زندان مرکزی بندرعباس رفتند. آنها برای اجرای حکم قصاص مصمم بودند و تصمیم داشتند هرطور که شده سرباز خاطی را مجازات کنند. بعد از انجام مراحل مقدماتی سرباز محکوم به قصاص به محوطه منتقل شد و مسئولان اجرا، طناب دار را به گردن او انداختند و از اولیای دم خواستند تا خودشان حکم را اجرا کنند. اولیای دم با دیدن مجرم روی چهارپایه، در حالی که دستها و چشمانش بسته و طناب دار به دور گردنش حلقه بسته بود کمی دچار تردید شدند. پسر جوان اشک میریخت و برای بخشیده شدن التماس میکرد. در این شرایط بود که اولیای دم نیز به گریه افتادند و هیچ کدام حاضر به اجرای حکم نبودند. در این شرایط کاظم شاهرخنیا، عضو شورای حل اختلاف زندان، مسئولان قضایی حاضر در زندان از جمله: سیدعلی بیداردل، معاون دادستان نظامی هرمزگان و مهران کرمی، قاضی صادرکننده رای و مدیران زندان شامل: مسعود عسگری و حسین سبک روح، رئیس و معاون زندان به گفتگو با اولیای دم پرداختند و آنها را به صلح و سازش دعوت کردند تا اینکه در تصمیمی عجیب اولیای دم هر ۳ شهید اعلام کردند که از مجازات قاتل صرف نظر کرده و برای رضای خدا او را بخشیده اند. در این شرایط بود که طناب دار از گردن قاتل باز شد و او که باورش نمیشد بخشیده شد برای زندگی دوباره ای که به او داده شده بود به دست و پای اولیای دم افتاد و از آنها تشکر کرد.
رضایت از بخشش
با گذشت ۲ روز از این بخشش بزرگ اولیای دم شهدا میگویند از تصمیمی که گرفته اند راضی هستند و این کار را برای رضای خدا انجام داده اند. سیدنصرالله حسینی، برادر شهید سید محمدباقر حسینی در این باره میگوید: برادرم سیدمحمدباقر ۲۵ ساله و فرمانده پاسگاه بود. ما ۵ برادر و ۳ خواهر بودیم و سیدمحمدباقر کوچکترین برادرم و کمک حال پدر و مادرم بود و شهادتش کمرمان را شکست و باعث شد چند ماه قبل پدرم از غم او بیمار شده و فوت شود.
او ادامه میدهد: ما برای اجرای حکم به زندان رفته بودیم و مصمم بودیم. همه چیز برای اجرای حکم آماده بود و به ما گفته شد حکم را خودتان اجرا کنید. اما ما هیچ کدام دل این کار را نداشتیم. مادرم با دیدن پسر جوان بالای چوبه دار گریه اش گرفت و از آنجا بیرون رفت. اولیای دم ۲ شهید دیگر هم گفتند نمی تواند این کار را انجام دهد و در یک لحظه متوجه نشدیم که چه اتفاقی افتاد و هر سه خانواده گفتیم که قاتل را میبخشیم. وقتی او را پایین آوردند همه حاضران ما را تشویق کردند و صلوات می فرستادند. همگی او را نصیحت کردیم و گفتیم از این فرصت استفاده کن و زندگی سالم و درستی داشته باش. او هم با گریه از ما تشکر میکرد و حالا هم از تصمیمی که گرفتیم رضایت داریم.
خوابی که باعث بخشش شد
فهیمه شهریاری، همسر شهید احمد کندابی که به وکالت از دو فرزندش در این پرونده ولی دم بود نیز درباره تصمیمی که برای بخشش قاتل گرفته است میگوید: زمانی که همسرم به شهادت رسید یکی از پسرانم ۶ ساله و دیگری ۲۱ ماهه بود و این حادثه تاثیر بدی روی زندگی مان گذاشت و حتی مادر شوهرم از غم شهادت همسرم فوت شد.
او ادامه میدهد: وقتی روز اجرای حکم قاتل را دیدیم از او پرسیدم که دلت به حال بچههای من نسوخت؟ او گفت که ناخواسته این کار را کرده است. قبل از اینکه برای اجرای حکم برویم، به پاسگاهی که همسرم در آنجا خدمت میکرد رفتیم و محل شهادتش را دیدیم. همین موضوع باعث شد به آرامش برسیم. علاوه بر آن چند نفر از بستگان هم خواب شهید را دیده بودند و به همین دلیل تصمیم گرفتیم که ببخشیم.
برای بخشش توسل کردیم
صغری علیزاده، مادر شهید محسن طاهری نیز حرفهای شنیدنی درباره دلیل بخشش قاتل دارد. او در این باره میگوید: پسرم هنگام شهادت ۲۱ ساله بود. قاتل ۲ تیر به او شلیک کرده بود و قصدداشتیم که او را قصاص کنیم. روز اجرا وقتی میخواستیم برای اجرا به زندان بندرعباس برویم من به حضرت مهدی متوسل شدم و از ایشان خواستم که بتوانم تصمیم درستی بگیرم. آن روز تصمیم من بخشش بود اما شوهرم تا آخرین دقایق قصد اجرا داشت. قاتل دقایق زیادی روی چهارپایه ایستاده بود تا اینکه همگی وقتی شرایط قاتل را دیدیم که التماس میکرد تصمیم گرفتیم او را ببخشیم و حالا هم از ته دل بابت کاری که انجام داده ایم راضی هستیم.