زمان مطالعه: 10 دقیقه

خواب عجیب مادر مقتول برای بخشش قاتل/ آزادی 27زندانی با دیه مقتول

همه‌‌چیز برای اجرای حکم جوان محکوم به قصاص فراهم بود؛ طناب‌ دار بر گردنش آویخته شد و خانواده مقتول باید حکم را اجرا می‌کردند، اما در آخرین ثانیه‌ها ورق برگشت و اولیای دم، تصمیم به بخشش گرفتند؛ بخششی که باعث آزادی 27زندانی از زندان شد تا شب عید را در کنار خانواده‌هایشان باشند.
05 اردیبهشت 1402
شناسه : 95894
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/95894
302+
بالا
همه‌‌چیز برای اجرای حکم جوان محکوم به قصاص فراهم بود؛ طناب‌ دار بر گردنش آویخته شد و خانواده مقتول باید حکم را اجرا می‌کردند، اما در آخرین ثانیه‌ها ورق برگشت و اولیای دم، تصمیم به بخشش گرفتند؛ بخششی که باعث آزادی 27زندانی از زندان شد تا شب عید را در کنار خانواده‌هایشان باشند.

حادثه 24 -  همه‌‌چیز برای اجرای حکم جوان محکوم به قصاص فراهم بود؛ طناب‌ دار بر گردنش آویخته شد و خانواده مقتول باید حکم را اجرا می‌کردند، اما در آخرین ثانیه‌ها ورق برگشت و اولیای دم، تصمیم به بخشش گرفتند؛ بخششی که باعث آزادی 27زندانی از زندان شد تا شب عید را در کنار خانواده‌هایشان باشند.

شروع این پرونده به هفدهم شهریور سال 97برمی‌گردد. آن روز گزارش یک درگیری مرگبار در یکی از شهرهای استان مازندران به کارآگاهان جنایی اعلام شد. مقتول جوان 27ساله‌ای بود که در درگیری با ضربات چاقو زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان جانش را از دست داده بود. بررسی‌ها حکایت از این داشت که قاتل و مقتول سوار بر خودروی خود بودند که دچار تصادف شدند. همین باعث درگیری میان آنها شده و یکی از آنها از روی عصبانیت با چاقو به جان دیگری افتاده و وی را به قتل رسانده بود. به‌دنبال این حادثه متهم به قتل دستگیر شد و در بازجویی‌ها گفت که ناخواسته و از روی عصبانیت مرتکب قتل شده است. وی توضیح داد: روز حادثه همراه نامزدم بودم و خیلی عجله داشتیم تا به کارهایمان برسیم. به‌دلیل عجله‌ای که داشتم، پیچیدم جلوی ماشین مقتول که تصادفی رخ داد، اما تصادف جدی نبود. با این حال با هم درگیر شدیم و از عصبانیت بی‌جا با چاقو چند ضربه به او زدم و حالا خیلی پشیمانم.

یک قدم تا مرگ

متهم در دادگاه کیفری استان مازندران به قصاص محکوم و مدتی بعد این حکم در دیوان‌عالی کشور تأیید شد. پرونده به شعبه اجرای احکام فرستاده شد و در این بین آذر شهسواری، یکی از اعضای گروه صلح‌یار که در زمینه گرفتن رضایت از خانواده مقتولان فعالیت دارد و در دادسرای جنایی تهران مستقر است، تلاش و رایزنی‌ برای جلب رضایت اولیای دم را آغاز کرد. با وجود این، چندی قبل جوان محکوم به قصاص پای چوبه دار منتقل شد تا حکم اجرا شود. آن روز مرد جوان با پاهایی لرزان به محل اجرای حکم منتقل شد و با دیدن پدر و مادر مقتول به گریه افتاد و التماس کرد تا او را ببخشند. پدر و مادر مقتول اما اصرار به اجرای حکم داشتند و لحظاتی بعد طناب دار به گردن مرد جوان افتاد. حالا همه‌‌چیز برای اجرای حکم آماده بود و جوان محکوم در آخرین ثانیه‌ها چشمانش را بست و نام مقتول را صدا زد. همین باعث شد تا پدر و مادر مقتول در آخرین لحظات دلشان به رحم بیاید و حکم را اجرا نکنند. آنها قاتل را بخشیدند و به این ترتیب جوان محکوم به قصاص به زندگی برگشت، اما کمی بعد مادر مقتول از بخشش پشیمان شد و این یعنی همه‌چیز برای جوان محکوم به قصاص باید ازسر گرفته می‌شد تا اینکه خواب عجیب مادر مقتول به کابوس دوباره او پایان داد. خوابی که باعث شد اولیای دم رسما از قصاص قاتل پسرشان بگذرند و به او زندگی دوباره ببخشند.

پشیمانی عجیب

یک ‌ماه از بخشش قاتل می‌گذرد؛ مادر مقتول به شرط دریافت دیه به‌طور رسمی قاتل پسرش را بخشید و همه مبلغ دیه را صرف آزادی 27زندانی که به اتهام جرایم غیرعمد و مالی در زندان بودند کرد؛ کاری بزرگ که برای انجام آن به قلبی بخشنده نیاز است. این زن حالا در گفت‌وگو با همشهری از بزرگ‌ترین تصمیم زندگی‌اش و خواب عجیبی که باعث بخشش قاتل پسرش شد می‌گوید.

یک‌ماه از بخشش قاتل می‌گذرد، چه احساسی دارید؟

الان به آرامش رسیده‌ام و می‌دانم خواسته پسرم هم بخشش قاتلش بوده است. راستش پس از بخشش پای چوبه دار، خیلی پشیمان شدم. مدام به این فکر می‌کردم که چرا اجازه دادم کسی که حق زندگی را از پسرم گرفته، زنده بماند. می‌ترسیدم مبادا روح پسرم آزرده‌خاطر شود. یک جورایی سردرگم بودم تا اینکه خواب عجیبی دیدم؛ خوابی که تأیید می‌کرد کار درستی را انجام داده‌ام.

چه خوابی دیدید که به آرامش رسیدید؟

زمانی که از بخشش پشیمان شدم، هنوز رضایت نامه کتبی را امضا نکرده بودم. احساس می‌کردم با این کار خون پسرم پایمال می‌شود و او راضی نیست تا اینکه خواب عجیبی دیدم. آن شب خواب دیدم زلزله آمده است و همه ساختمان‌ها تخریب شده و زمین به‌صورت عجیبی شکافته شده و از درون شکاف صدای کمک‌خواهی به گوش می‌رسد. همان لحظه پسرم میلاد را درست روبه‌روی خودم دیدم که بالای شکاف زمین ایستاده بود. ضربان قلبم با دیدن او بالا رفت و می‌خواستم بغلش کنم. پسرم به من گفت که مادر دستت را به درون شکاف ببر و افرادی را که زیر زمین گرفتار شده‌اند نجات بده. من دستم را به درون شکاف بردم و یک نفر دست مرا گرفت و وقتی بیرون آوردمش دیدم قاتل پسرم را نجات داده‌ام. میلاد پسرم لبخندی زد و خوشحال بود از اینکه به قاتلش زندگی بخشیده‌ام. ناگهان از خواب پریدم و از آن شب به بعد آرامش عجیبی بر قلبم نشست چون متوجه شدم تصمیم درستی گرفته‌ام و پسرم نیز از اینکه قاتلش را بخشیده‌ام خوشحال است. فردای آن روز رفتم دادسرا و این بار رضایت‌نامه کتبی را امضا کردم.

شرطی هم تعیین کردید؟

تصمیم گرفتم از قاتل دیه بگیرم تا برای آرامش روح پسرم، زندانیانی را که به اتهام جرایم غیرعمد مانند تصادف و ... در زندان هستند و مشکلات مالی دارند، آزاد کنم تا شب عید کنار خانواده‌هایشان باشند.

چند نفر را آزاد کردید؟

به لطف خدا، با مبلغ دیه 27زندانی آزاد شدند و به آغوش خانواده‌هایشان رفتند. من، همسرم و دخترم خدا را برای این اتفاق شکر کردیم؛ چون احساس می‌کنیم پسرم در آسمان به ما لبخند می‌زند و از این تصمیم بزرگ و سخت ما رضایت دارد.

چند فرزند دارید؟

میلاد تنها پسرم بود. یک دختر هم دارم. میلاد 27ساله بود که فوت شد. او مدرک کارشناسی مهندسی عمران از دانشگاه گرفته بود و مغازه لباس‌فروشی داشت. پسرم زمانی که زنده بود به همه کمک می‌کرد. برای همین ما دیه را صرف آزادکردن زندانیان کردیم. اگر خدا عمری به ما بدهد شاید به نام پسرم یک مرکز خیریه بزنیم. پسرم همیشه به بچه‌های بی‌سرپرست لباس و پول می‌داد و همه او را دوست داشتند. در حق هیچ‌کس بدی نکرده بود و با هیچ‌کس خصومت نداشت.

برگردیم به روز اجرا، چه شد که در آن لحظات سخت تصمیم گرفتید به قاتل زندگی ببخشید؟

تلاش زیادی از طرف افراد مختلف انجام شد تا ما قاتل را ببخشیم، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم. آن روز قاتل پسرم را پای چوبه دار آوردند و طناب دار را به گردنش انداختند. زار زار گریه و التماس می‌کرد. در آن لحظات فقط به این فکر می‌کردم که این پرونده تمام شود و قاتل پسرم به سزای اعمالش برسدکه ناگهان قاتل فریاد زد:« میلاد مرا ببخش، میلاد به مادرت بگو مرا ببخشد.» او چشمانش را بسته و درحالی‌که طناب دار برگردنش بود نام پسرم را صدا می‌زد. وقتی نام میلادم را شنیدم قلبم لرزید. تصمیم گرفتم حکم را اجرا نکنم و قاتل پسرم وقتی از پای چوبه دار به پایین آورده شد از شدت ترس و خوشحالی بیهوش شد.

آخرین اخبار «حوادث مازندران» را در صفحه حوادث مازندران و حوادث ساری حادثه 24 بخوانید.

صفحه اینستاگرام حادثه 24 را در اینجا دنبال کنید.

ارسال نظر