حادثه 24 - عمو یحیی، قهوهچی محبوب سلبریتیها و چهرههای معروف که با گذشت خانواده مقتول از قصاص گریخته بود، عصر یکشنبه گذشته از زندان آزاد شد. او حالا زندگیاش را مدیون بزرگمنشی خانواده مقتول و البته تلاش خیرانی است که 2سال کوشیدند تا با گرفتن رضایت اولیای دم، مانع از قصاص مرد سالخوردهای شوند که از ارتکاب جنایت نادم و پشیمان بود.
عمو یحیی و قهوهخانه معروف او در دربند برای خیلی از بازیگران و چهرههای معروف شناختهشده و سالها پاتوقی برای تفریح و خوردن یک صبحانه دلانگیز بود. اما شهریور سال98 حادثهای خبری در رسانهها منتشر شد که خیلیها را شوکه کرد؛ خبری که نشان میداد قهوهچی معروف و آرام دربند در جریان درگیری با شریکش با ضربه چاقو او را به قتل رسانده است. پس از این اتفاق بود که عمو یحیی قهوهچی به اتهام قتل عمد دستگیر و درحالیکه خودش هم کاملا در شوک بود، به قتل شریکش اعتراف کرد. او میگفت: من و مقتول حدود 40سال با هم دوست و همکار بودیم. رفتوآمد خانوادگی داشتیم و خانوادهاش به من خیلی لطف داشتند و اصلا نمیدانم چه شد که در یک لحظه عصبانیت کنترلم را از دست دادم و با چاقو به او ضربه زدم. شواهد از این حکایت داشت که درگیری قاتل و مقتول بر سر سرقفلی همان قهوهخانه معروف بوده است. اما هرچه بود، نتیجه این عصبانیت نهتنها جان مقتول را گرفته و خانواده او را داغدار کرده بود، که خانواده دیگری(خانواده قاتل) را هم به ورطه فروپاشی کشانده بود. عمو یحیی مدتی بعد در دادگاه محاکمه و با اصرار خانواده مقتول به قصاص محکوم شد؛ حکمی که دیوانعالی کشور هم مهر تأیید به آن زد و این یعنی تنها راه نجات قهوهچی سالخورده از قصاص، گذشت خانواده مقتول است.
ورود مهدی شهرابی و خیرین به پرونده
خانواده عمو در شوک بودند. خانوادهای که دهها سال با آبرو زندگی کرده بودند، حالا بر سر یک لحظه عصبانیت عمو یحیی در خطر بزرگترین مجازات قرار داشتند؛ قصاص سرپرست خانواده. در این شرایط بود که دختر بزرگ او به تکاپو افتاد تا هر طوری شده رضایت خانواده مقتول را بگیرد. اما او بهتنهایی نتوانست کاری از پیش ببرد و به همین دلیل دل به کمک خیرین بست.
مهدی شهرابی، یکی از خیرین پایتخت است که سابقه گرفتن رضایت برای قاتلان زیادی را دارد که ناخواسته و در اوج عصبانیت دست به جنایت زده و از کرده خود بهشدت نادم و پشیمان بودند. او که خودش هم از مشتریان قهوهخانه معروف عمو یحیی بود، در میگوید: من و یکی دیگر از خیرین به نام سیدمصطفی اصغری از طریق دختر عمو یحیی در جریان وضعیت پرونده و خانواده آنها قرار گرفتیم. وقتی پرونده را مطالعه کردیم، متوجه شدیم که همهچیز بر اثر یک لحظه عصبانیت رخ داده است. عمو یحیی مردی بود که بیش از 40سال خانوادهاش را با شرافت و آبرو حفظ کرده بود و حالا این خانواده در معرض فروپاشی بود.
او ادامه میدهد: در این سالهایی که برای نجات قاتلانی که بهخاطر یک اشتباه و یک لحظه عصبانیت دست به جنایت زدهاند فعالیت میکنم، بهخوبی متوجه شدهام که جنایت، سن و سال نمیشناسد. هر انسانی در هر سنی در معرض خطر است. فقط کافی است یک لحظه خشمت را کنترل نکنی و یک لحظه دچار اشتباه شوی تا خدای ناکرده در جریان یک درگیری هولناکترین حادثه را (قتل) رقم بزنی. عمو یحیی هم از این دسته افراد بود که حالا بهخاطر اشتباهی که کرده بود، خودش را نمیبخشید.
شهرابی میگوید: با همکاری واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران تلاش برای گرفتن رضایت خانواده مقتول را آغاز کردیم. هر بار که برای مذاکره به خانه آنها میرفتیم، محترمانه و بزرگوارانه برخورد میکردند. آنها عمو یحیی را کاملا میشناختند و حتی برای او احترام قائل بودند اما حادثهای که رخ داده بود، چنان غمی در دلشان گذاشته بود که چیزی جز قصاص نمیخواستند. حق هم داشتند. سرپرست خانوادهشان را از دست داده بودند و همه اینها بهدلیل اشتباهی رخ داده بود که قاتل مرتکب شده بود. با این حال دست از تلاش برنداشتیم و در این 2سالی که گذشت، آنقدر رفتیم و آمدیم که در نهایت خدا کمکمان کرد و دلشان نرم شد و حاضر به گذشت شدند. خانواده مقتول همین یک ماه پیش بود که حاضر شدند از قصاص قاتل بگذرند. آنها با حضور در دادسرای جنایی تهران قاتل را بخشیدند
اما هنوز عمو یحیی 73ساله در زندان بود و باید از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه میشد؛ اتفاقی که چند روز پیش رخ داد و با توجه به اینکه وی حدود 3سال در زندان بود، هیچ سابقه کیفری نداشت، خانواده مقتول بیقید و شرط گذشت کرده بودند و از طرفی خودش نادم و پشیمان بود، ایامی را که در حبس گذرانده بود بهعنوان مجازات درنظر گرفته شد و به این ترتیب او عصر یکشنبه از زندان آزاد شد. بهگفته شهرابی، لطف خدا بود که باعث شد دل خانواده مقتول نرم و آنها حاضر به گذشت شوند. حالا و پس از آزادی عمو یحیی، از آنجا که وی هیچ منبع درآمدی ندارد قرار است برای او مغازهای تهیه کنیم تا وی بتواند قهوهخانه و دیزیسرای خودش را راهاندازی کند و بقیه عمرش را در کنار خانوادهاش سپری کند. این خیر تهرانی معتقد است که ریشه اصلی بسیاری از جنایات ناخواستهای که در کشور رخ میدهد، خشم آنی و عدمتوانایی در کنترل آن است و اگر افراد یاد بگیرند که چطور خشم خود را کنترل کنند، آمار جنایت در کشورمان با کاهش چشمگیری روبهرو خواهد شد.
پرونده ها قصاص دیگری که شهرابی و دوستانش نجات دادند
مهدی شهرابی و دیگر دوستانش خیرش چندی پیش توانستهاند با جلب رضایت خانواده 2مقتول جوان، 2محکوم به قصاص را از یک قدمی مرگ نجات دهند.
روندهای که مهدی و دوستان خیرش به نتیجه رساندهاند، پرونده قتلی است که در جنوب شرق تهران رقم خورد. 6سال پیش بود که مأموران پلیس در جریان کشته شدن پسر جوانی قرار گرفتند و قاتل را که پسری 20ساله به نام قاسم بود، دستگیر کردند.
مرد خیر میگوید: «قاتل و مقتول هر دو دوست و بچهمحل بودند. آنها یک شب بر سر شوخیهای دوستانه با هم بحثشان میشود و در نهایت این بحث و دعوا به زد و خورد تبدیل شده و در این میان قاسم دوستش را به قتل میرساند. قتلی که وقتی وارد پرونده شدیم، معلوم شد ناخواسته بوده و قاسم هرگز نمیخواسته دوستش را به قتل برساند و بهخاطر یک لحظه عصبانیت و کنترل نکردن خشم، دست به چاقو شده و جان دوستش را میگیرد.»
قاسم پس از این قتل، دستگیر و در دادگاه به قصاص محکوم شده و مدتی بعد نیز حکم قصاص او تأیید و برای اجرا به شعبه اجرای احکام فرستاده میشود.
شهرابی میگوید: «ما حدود 4سال پیش بود که وارد این پرونده شدیم و در همان نخستینباری که با قاتل ملاقات کردیم، متوجه شدیم که چقدر پشیمان است و در مدتی که در زندان بوده توبه کرده و هر شب برای آرامش روح دوستش دعا میکند.»
راه سخت شهرابی و دوستانش
مرد خیر میگوید که خودش دوران جوانی سختی را در منطقه جنوب شرق تهران سپری کرده و به همین دلیل با خلق و خو و وضعیت زندگی جوانان آن منطقه به خوبی آشنایی دارد؛ «من زندگیام را از صفر ساختم. در 20سالگی اتفاقاتی برای من و خانوادهام رخ داد که زندگی را برایمان سخت کرد اما با پشتکار و تلاش از صفر شروع کردم و با تلاش زیاد تبدیل شدم به یک واردکننده که شرکت خودش را داشت. در کنار آن، ساختمانسازی را هم شروع کردم و رفتهرفته وضع مالیام خوب شد. از همان زمان بود که تصمیم گرفتم به کمک افرادی بروم که وضعیت زندگیشان خوب نبود یا کسانی که شرایطی مثل شرایط مرا تجربه کرده بودند.»
تلاش برای نجات محکومان به قصاص، یکی از همین اهداف بود که مرد خیر از سالها قبل در سر داشت. او که با کمک دوستانشان یک مؤسسه خیریه را اداره میکرد و به کمک افراد بیبضاعت شتافته و در تهیه جهیزیه برای آنها فعالیت داشت، حالا تصمیم گرفته بود برای نجات محکومان به قصاص نیز تلاش کند. اینگونه بود که پای او و دوستانش به پرونده قتلی که 6سال پیش در جنوبشرق تهران رقم خورده بود، باز شد؛ «شاید هیچکس به اندازه من شرایط قاسم(قاتل) را درک نکند. وقتی با او حرف میزدم مدام گذشته خودم مقابل چشمانم تداعی میشد. میدیدم که چقدر نادم و پشیمان است و برای همین تصمیم گرفتم برای نجات او از قصاص تلاش کنم.»
اما راهی که مرد خیر و دوستانش در پیش گرفته بودند، طولانی و سخت بود؛ چراکه تنها خواسته مادر مقتول قصاص بود و راضی نمیشد که از خون پسرش بگذرد؛ «ما حدود 4سال روی این پرونده کار کردیم. در این مدت قاسم 2 بار پای چوبه دار رفت و هر بار با تلاش ما، مادر مقتول قبول میکرد که مهلت دهد. با این حال به هیچوجه راضی نمیشد که از قصاص بگذرد. در همه این 4سال بارها و بارها به خانه مادر مقتول در روستایی در ارتفاعات گیلان رفتیم. آنها بسیار مهماننواز بودند و با احترام زیاد با ما برخورد میکردند اما با این حال مادر مقتول حاضر به گذشت نمیشد. یکبار که به آن روستا رفتیم، برف باریده و جاده کوهستانی روستا را خطرناک کرده بود. آن روز تا شب با مادر مقتول حرف زدیم اما خواستهاش همان بود. نیمههای شب بود که بهرغم اصرار آنها برای ماندن، تصمیم گرفتیم به تهران برگردیم. در بین راه و در گردنهای کوهستانی ماشین ما به داخل چالهای افتاد و فقط خواست خدا بود که ماشین واژگون نشد و به داخل دره سقوط نکرد. بهنظرم همه این اتفاقات در تغییر تصمیم مادر مقتول مؤثر بود؛ چراکه 2 هفته پیش، قرار بود حکم قصاص قاسم اجرا شود و مادر مقتول از روستایشان به خانه دخترش در تهران آمده که حکم را اجرا کند اما شب قبل از اجرای حکم، با صحبتهایی که با وی کردیم، در نهایت او گفت که از قصاص میگذرد و حاضر است قاتل پسرش را ببخشد.
به این ترتیب تلاشهای 4ساله ما نتیجه داد و توانستیم رضایت خانواده مقتول را بگیریم. جالب اینکه 2روز بعد از این ماجرا، پروندهای که از 2سال قبل واردش شده بودیم و در جریان آن پسری 20ساله حدود 4سال پیش بر سر موتورسواری و بهخاطر یک اشتباه و ناخواسته دوستش را به قتل رسانده بود نیز نتیجه داد و در آخرین جلسه محاکمه متهم در دادگاه کیفری استان تهران و با مساعدت و همکاری قاضی تولیت، رئیس دادگاه موفق شدیم رضایت خانواده مقتول را بگیریم و به این ترتیب طی 2روز، 2جوان که بر اثر اشتباه و بهخاطر غرور بیجای جوانی مرتکب قتل شده و بهشدت نادم و پشیمان بودند، از قصاص نجات پیدا کردند.
به گفته مهدی شهرابی، او و دوستان خیرش به نامهای اشراقی، صفری و مخزنی تاکنون موفق شدهاند با تلاش و پیگیری و همچنین همکاری قابل تقدیر خانواده مقتولان 3محکوم به قصاص را از مجازات مرگ نجات دهند و همه هدفشان این است که تنها به کمک محکومانی بروند که در سنین جوانی، ناخواسته و بهخاطر یک اشتباه مرتکب قتل شده و پس از این اتفاق نادم و پشیمان هستند.
آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.