زمان مطالعه: 5 دقیقه

محاکمه مردی که با دستانش پسرش را خفه کرد

مردی که فرزندش را با دستانش خفه کرده است، از روزهای سخت زندگی با پسرش و شرایط دردناک بعد از مرگ او گفت.
13 بهمن 1400
شناسه : 83808
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/83808
511+
بالا
مردی که فرزندش را با دستانش خفه کرده است، از روزهای سخت زندگی با پسرش و شرایط دردناک بعد از مرگ او گفت.

حادثه 24 -  مردی که فرزندش را با دستانش خفه کرده است، از روزهای سخت زندگی با پسرش و شرایط دردناک بعد از مرگ او گفت.

متهم که مردی 50‌ساله است، هرچند از همسرش که تنها ولی‌دم است، رضایت گرفته؛ اما می‌گوید مرگ برای او بهتر از این زندگی است و حتی تصمیم به خودکشی هم گرفته بود.

این پرونده با اعلام گزارشی از سوی متهم به قتل به جریان افتاد. این مرد دو سال قبل با مأموران تماس گرفت و گفت فرزندش را کشته و جسد در خانه است. زمانی که مأموران به خانه مرد میانسال به نام یونس رسیدند، او خودش در را باز کرد و تسلیم مأموران شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات در این زمینه آغاز شد. متهم در بازجویی‌ها گفت آن‌قدر فرزندش او را اذیت کرده که حتی تصمیم به خودکشی هم گرفته و در نهایت به‌ دلیل شدت خشمی که داشته دست به قتل مانی پسر 34‌ساله‌اش زده است. این در حالی است که پزشکی قانونی علت مرگ مانی را فشار بر عناصر حیاتی گردن و خفگی عنوان کرد و گفته‌های متهم درباره اینکه پسرش را خفه کرده است، مورد تأیید قرار داد. وقتی مادر مانی مورد بازجویی قرار گرفت، اعلام کرد از همسرش شکایتی ندارد و گذشت می‌کند؛ اما حاضر نیست با او زندگی کند. این زن گفت: مانی فرزند بزرگ من و شوهرم بود و از وقتی که نوجوان بود، به مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد و ما بسیار تحت تأثیر اعتیاد پسرم بودیم. او سال‌های زیادی بود که مواد می‌کشید. ما را اذیت می‌کرد و خواهر و برادرش را هم کتک می‌زد. رفتارهای مانی باعث شده بود زندگی ما به‌ طور کلی مختل شود. یک روز قبل از حادثه من و دختر و پسرم از دست مانی فرار و خانه را ترک کردیم؛ اما شوهرم در خانه ماند. من می‌دانستم این پدر و پسر با هم کنار نمی‌آیند و با هم درگیر می‌شوند؛ چون همیشه این‌طور بود و دعوا می‌کردند. به چند نفری هم گفتم و درخواست کمک کردم؛ اما آن‌قدر مانی خرابکاری کرده بود که کسی دوست نداشت با او ارتباط برقرار کند تا اینکه روز حادثه همسرم تماس گرفت و گفت مانی را کشته است. من باورم نشد. وقتی به خانه رسیدم با جسد پسرم روبه‌رو شدم. من می‌دانم مانی بسیار اذیت می‌کرد؛ اما شوهرم حق نداشت او را بکشد. با اینکه من گذشت می‌کنم و درخواست مجازات همسرم را ندارم؛ اما دوست ندارم دیگر با او روبه‌رو شوم.

با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست، پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد، با توجه به رضایت تنها ولی‌دم پرونده، متهم در جایگاه قرار گرفت، او قبول کرد فرزندش را به قتل رسانده است و گفت: من یک کارگر هستم و با بدبختی بچه‌هایم را بزرگ کردم. من و همسرم سه فرزند داریم که مانی پسر بزرگم بود. من یک دختر دارم که دانشجوی پزشکی است و پسر کوچکم هم خیلی بچه موفقی است و تحصیلات دانشگاهی دارد. مانی تنها فرزند من بود که خیلی هم اذیت می‌کرد. یک روز قبل از حادثه همسر و دو فرزندم به خاطر کارهایی که مانی کرده بود، خانه را ترک کردند. مانی خیلی آبروریزی راه می‌انداخت و زندگی همه ما را تحت تأثیر قرار داده بود. من می‌دانستم اگر خانه را ترک کنم، مانی همه وسایل خانه را می‌فروشد و خرج مواد می‌کند؛ به‌همین‌خاطر در خانه ماندم. متهم گفت: در خانه بودم که مانی دوباره سراغم آمد و پول خواست که مواد بخرد، گفتم نمی‌توانم پولی بدهم و از دستش خسته شده‌ام. دوباره داد و فریاد کرد و وسایل را شکست و من آن‌قدر عصبانی شدم که کنترل اعصابم را از دست دادم. در یک لحظه با او درگیر شدم و خفه‌اش کردم. من خیلی عصبانی بودم. نیم ساعت گذشت و من کنار جسد پسرم بودم. بعد با پلیس تماس گرفتم و موضوع را به همسرم هم اطلاع دادم.

مرد میانسال گفت: من و خانواده‌ام آدم‌های آبروداری بودیم. 16 سال است که در وضعیت سختی به سر می‌بریم و حتی خانواده‌ام پیشنهاد کردند خانه را بفروشیم و به مانی نگوییم تا از او دور بمانیم. من دلم نیامد این کار را بکنیم. چند بار پسرم را به کمپ ترک اعتیاد بردم و به محض اینکه از کمپ خارج شد، دوباره به سمت مواد رفت. او درگیری‌های شدیدی در خانه ایجاد می‌کرد. متهم درباره اینکه آیا از کرده‌اش پشیمان است یا خیر، گفت: من در زندان با پدرانی روبه‌رو شدم که فرزندشان را کشته‌اند. همه پشیمان هستیم. هیچ پدری راضی به مرگ فرزندش نیست و درد بزرگی است که فرزند را از دست بدهید؛ اما دیگر چاره‌ای نداشتم. با این حال زندگی‌ام بدتر از قبل شده است. همسرم دیگر با من ارتباطی ندارد. من همچنان عذاب وجدان دارم و زندگی‌ام دگرگون است. شب و روز ندارم. حتی یک بار به مانی پول دادم و گفتم قرص برنج بخر که هر دو بخوریم و بمیریم. من می‌خواستم هم خودم بمیرم و هم مانی تا بچه‌های دیگرم راحت زندگی کنند؛ ولی مانی حتی حاضر نشد برای من قرص برنج بخرد و همان پول را خرج مواد کرد و برای خودش مواد خرید. من به مرگ خودم راضی هستم و ای کاش همسرم درخواست قصاص می‌کرد و من می‌مردم و همه چیز تمام می‌شد. بعد از گفته‌های متهم وکیل او در جایگاه قرار گرفت و با توجه به رضایت اولیای‌دم خواستار بخشش متهم شد.

با پایان جلسه دادگاه هیئت قضات برای تصمیم‌گیری وارد شور شدند.

آخرین اخبار «حوادث تهران» را در صفحه حوادث تهران حادثه 24 بخوانید.

 

ارسال نظر