حادثه 24 - پرونده قتل شیما، دختر 16 سالهای که توسط مرد مسنی به نام بهلول به قتل رسیده و جسدش مدتها پس از جنایت در حیاط خانه او کشف شده بود، با بخشش قاتل توسط مادر اصلی شیما وارد مرحله تازهای شد. این در حالی است که مادر واقعی شیما در گفتگو با حادثه 24 ناگفته های زیادی را از زندگی خودش و دخترش بازگو کرده و می گوید به خواست خودش بهلول را نبخشیده است.
چطور فهمیدید که شیما، دختری که سالها قبل او را به خانواده دیگری سپرده بودید به قتل رسیده است؟
من از هیچ چیز خبر نداشتم. پارسال بود که پدرخوانده شیما آمد مشهد و گفت شیما کشته شده است. گفت پیرمردی او را دزدیده و به خانه اش برده و او را کشته است.
به سالها قبل برگردیم. از شرایط زندگی تان در آن زمان صحبت کنید. چطور شد که شیما را به این خانواده سپردید؟
من دو مرتبه ازدواج کردم. از شوهر اولم 5 فرزند داشتم اما از او جدا شدم و دوباره ازدواج کردم. شیما که آن زمان اسمش را مریم گذاشته بودم از ازدواج دومم داشتم. بجز او ما صاحب یک پسر هم شدیم. زمانی که من شیما را به دنیا آوردم اعتیاد داشتم. یک روز بخاطر اعتیاد دستگیر شدم و من و بچه ام را به دادگاه بردند. وقتی می خواستند حکم بدهد من خواهش کردم که اجازه بدهند با برادرم تماس بگیرم تا بیاید بچه ام را ببرد. آن زمان موبایل نداشتیم. برادرم به دادگاه آمد و من دختر 10 روزه ام را به او دادم. من حدود 20 روز زندان بودم و بعد آزاد شدم و برادرم گفت که دخترم را به یک خانواده سپرده است.
چرا برادرتان دختر 10 روزه شما را به خانواده دیگری داده بود؟
نگهداری نوزاد 10 روزه برایش سخت بود. پرسیدم دخترم را چه کار کردی؟ گفت به خانواده ای دادم که بهتر از تو می توانستند بچه را نگه دارند. گفتم رضایت من برایت مهم نبود؟ گفت اگر راضی نیستی زنگ می زنم زن و شوهری که بچه را برده اند بیایند ببینی. اگر نخواستی بچه را پس بگیر. چند روز بعد زن و شوهری که دخترم را نگهداری می کردند آمدند و آنها را دیدم. آدم های خوبی بودند و بهتر می توانستند به دخترم برسند. من هم گفتم بچه ام از دل و جان برای شما. حلال تان باشد. اینطوری دخترم زندگی بهتری دارد و آنها هم دخترم را بردند.
در این مدت آیا از شیما خبری داشتید؟ هیچ وقت نخواستید او را ببینید؟
چند سال بعد درباره اش پرس و جو کردم. برادرم گفت بچه در 2 سالگی فوت شده. یک بار دیگر گفتند که او را به اروپا برده اند و در آنجا زندگی می کند. یک بار هم گفتند تهران است. هر بار خبری می شنیدم. اما مطمئن بودم که زنده است و خیالم راحت بود که دخترم زندگی خوبی دارد و با آدم های خوبی زندگی می کند.
در این سالها کجا و با چه کسی زندگی می کنید؟
من از شوهر دومم جدا شدم و از او خبر ندارم. 3 دختر دیگر داشتم که هر 3 تای شان عروس شدند و من با پسرم در مشهد زندگی می کنم.
وقتی متوجه شدید شیما به قتل رسیده چه کار کردید؟
پدرخوانده شیما ماجرا را برایم تعریف کرد و من هم شکایت کردم تا قاتل دخترم مجازات شود.
درباره جزئیات قتل شیما چیزی می دانید؟
آنطور که شنیدم پیرمردی به نام بهلول او را کشته است. او دخترم را سوار ماشینش کرده و به خانه اش برده و بعد از چند روز که او را از آنجا زندانی کرده بود او را خفه کرده و جنازه اش را هم در باغچه دفن کرده است. وقتی فهمیدم این مرد بی رحم دختر را کشته گفتم باید قصاص شود.
شما که تا این حد از قتل دخترتان ناراحت بودید، چطور شد که قاتل را بخشیدید؟
باور کنید من او را نبخشیدم. اصلا او کاری کرده که قابل بخشش نیست. من هیچ پولی نگرفتم. آنها من را فریب دادند.
از چه کسانی صحبت می کنید؟
یک روز چند نفر که می گفتند نزدیکان قاتل هستند دنبال من و پسرم آمدند و ما را سوار ماشین کردند. چون ما مشکل شناسنامه و کارت ملی داریم گفتند می خواهند کمک کنند تا مشکل شناسنامه مان برطرف شود. ما را به یک جایی بردند که درست نمی دانم کجا بود. من که سواد ندارم. در آنجا 4 مرتبه یک کاغذی را انگشت زدم و بعد گفتند تو رضایت داده ای. اما باور کنید من قاتل را نبخشیدم.
اما پدرخوانده شیما میگوید که شما در ازای دریافت 100میلیون تومان قاتل را بخشیدهاید.
من یک هزار تومانی هم بابت این کار نگرفتم..
از شوهرتان خبر دارید؟ آیا او هم قاتل شیما را بخشیده است؟
من مدتها است که از او اطلاعی ندارم. او اختیار خودش را دارد و نمی دانم چه تصمیمی گرفته است اما بعید است او هم قاتل دخترمان را ببخشد.