حادثه 24 - «به پدرم افتخار میکنم و خوشحالم که بعد از فوتش اعضای بدنش زنده هستند و باعث زندهماندن بیماران نیازمند شده است.» این بخشی از حرفهای مردی است که چند روز قبل پدرش را در یک حادثه در خدابنده واقع در استان زنجان از دست داد اما با اهدای اعضای بدن او 3بیمار نیازمند، زندگی دوبارهای بهدست آوردند.
این مرد 59ساله که مهرابعلی خانی نام داشت و از جانبازان جنگ تحمیلی بود، در روستای امیرلو شهرستان خدابنده واقع در استان زنجان زندگی میکرد. او علاوه بر کشاورزی، مکانیک هم بود و در آن محدوده هرکس خودرو یا موتورش خراب میشد، سراغ این مرد را میگرفت. چند روز قبل بود که یکی از ساکنان روستای مجاور با او تماس گرفت و گفت موتورسیکلتش خراب شده است. مهرابعلی سوار موتورسیکلتش شد تا به روستای مجاور برود. او بهخاطر صدمات ناشی از حضور در جبهه در دوران دفاعمقدس حدود 10درصد جانباز بود و از مشکلات اعصاب و روان رنج میبرد. به همین دلیل در بین راه و در شرایطی که سوار موتورسیکلتش بود، ناگهان دچار حمله عصبی شد. در این شرایط موتورسیکلت واژگون شد و او زمین خورد. یکی از روستاییان که شاهد این صحنه بود، خیلی زود از اورژانس کمک خواست و چند دقیقه بعد این مرد به بیمارستان منتقل شد. بررسیهای اولیه نشان میداد که ضربه سنگینی به سرش وارد شده و جانش در خطر است. از همان زمان بود که کادر پزشکی تلاش خود را برای نجات این مرد آغاز کردند اما در نهایت اعلام شد که او دچار مرگ مغزی شده است.
علی خانی، فرزند بزرگ مرحوم مهرابعلی خانی درباره حادثهای که برای پدرش رخ داده به حادثه 24 میگوید: پزشکان تلاش زیادی برای زندهماندن پدرم انجام دادند اما در نهایت گفتند او دچار مرگ مغزی شده و بهترین راه، اهدای اعضای بدن او به بیماران نیازمند است.
او درباره آشناییاش با اهدای عضو میگوید: ما 3خواهر و 3برادر هستیم. یکی از خواهرانم از قبل کارت اهدای عضو گرفته بود و اطلاعات خوبی در اینباره داشت. وقتی من موضوع اهدای اعضای بدن پدرمان را با خواهران و برادرانم مطرح کردم، همگی استقبال کردند. با اینکه از دست دادن پدر برایمان داغ بزرگی بود اما از اینکه اعضای بدن پدرمان میتوانست باعث زندگیبخشیدن به چند بیمار دیگر شود، خوشحال شدیم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم که اعضای بدن پدر را اهدا کنیم. او ادامه میدهد: بعد از انجام مقدمات کار، پدرم به بیمارستان سینای تهران منتقل شد و در آنجا اعضای بدنش شامل کبد و کلیهها جداسازی شده و به 3بیمار نیازمند اهدا شد. پدرم با اینکه مدتهای زیادی در جبهه بود و جانباز شده بود و سختیهای زیادی را تحمل میکرد، اما هیچوقت پیگیر کارهای جانبازیاش نبود و همیشه میگفت من برای خدا و کشورمان به جبهه رفتهام و از هیچکس طلبی ندارم. من به او افتخار میکنم و خوشحالم با وجود اینکه پدرم را از دست دادم اما اعضای بدنش هنوز زنده هستند و به بیماران زندگی بخشیدهاند.