حادثه 24 - پسری که دختری آسیبدیده و تنها را مورد آزار و اذیت قرار داده بود، به شلاق محکوم شد.
متهم از تنهایی دختر و مشکلات روحیاش استفاده کرد و وقتی فرصت را برای آزار او فراهم دید، وی را مورد تعرض قرار داد. رسیدگی به این پرونده از مدتی قبل بهدنبال شکایت دختری ۱۹ساله به نام مهسا آغاز شد. این دختر که به پلیس آگاهی رفته بود، از پسر ۲۵سالهای به نام آرشام شکایت کرد.
دختر جوان گفت: مدتی قبل ازطریق یکی از دوستانم با آرشام آشنا شدم و چندبار در غیاب خانوادهاش به خانه او رفتم.
چون پدر و مادرم معتاد بودند، او از من حمایت میکرد. بههمینخاطر به او اعتماد داشتم. قرار بود باهم ازدواج کنیم، اما پس از چندماه متوجه شدم او سابقهدار است. آرشام چندبار از کارت عابربانکم پول برداشت کرده و مرا کتک زده بود. بههمیندلیل رابطهام را با او تمام کردم و به او گفتم قصد ازدواج ندارم.
شاکی ادامه داد: پس از این ماجرا یکروز آرشام مرا به خانه ویلایی پدرش در لویزان دعوت کرد. من به آنجا رفته بودم تا با او صحبت کنم، اما او یکباره بدون توجه به التماسهایم مرا آزار داد. میخواستم از آنجا فرار کنم که تهدیدم کرد خانه را به آتش میکشد.
بهدنبال شکایت این دختر، پسر جوان ردیابی و بازداشت شد، اما ادعا کرد با میل دختر جوان با او رابطه برقرار کرده است. متهم گفت: پدر و مادر مهسا معتاد بودند، بههمینسبب من به او و مادرش کمک مالی میکردم. من بارها از این دختر حمایت کردم، اما نمیدانم چرا چنین شکایتی را علیه من مطرح کرده و تهمت زده است.
من قبلا او را صیغه کرده بودم. متهم بعد از طرح این ادعا در شعبه نهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در ابتدای جلسه دختر جوان برای آرشام مجازات خواست و گفت: او بعد از اینکه مرا آزار داد، تهدیدم کرد در اینباره به پلیس حرفی نزنم. من بهخاطر آزار و اذیت، جرح عمدی ناشی از کتکزدن من و تهدید و فریب از او شکایت دارم و میخواهم موضوع پیگیری شود.
دختر ۱۹ساله خطاب به قضات ادامه داد: این پسر وقتی فهمید من دیگر قصد ازدواج با او را ندارم، مرا به خانه ویلایی پدرش کشاند و آزارم داد. بههمینخاطر برایش اشد مجازات را میخواهم. این پسر به من تهمت میزند و میگوید با هم صیغه کرده بودیم، درحالیکه اینطور نیست.
من قبلا ازدواج نکرده بودم و امکان صیغه برای من وجود ندارد. این پسر چنین دروغهایی میگوید تا خودش را نجات دهد. او و خانوادهاش مدتی است دنبال رضایت هستند و من رضایت ندادهام. اگر صیغه آرشام بودم، چه دلیلی داشت که او دنبال رضایت باشد.
وقتی پسر جوان روبهروی قضات ایستاد، اتهام تعرض را نپذیرفت و گفت: من مهسا را صیغه کرده بودم و بههمینخاطر با او رابطه برقرار کردم، اما حالا صیغهنامه را گم کردهام. احتمالا صیغهنامه پیش خود مهساست، چون او میخواست حتما صیغهنامه داشته باشد تا در آینده مشکلی برایش پیش نیاید.
من به خاطر اعتمادی که داشتم، کپی نگرفتم. وقتی قضات از این پسر خواستند تا اگر واقعا با مهسا ازدواج موقت کرده، محضری که در آنجا صیغه کرده را معرفی کند، او نتوانست پاسخی بدهد.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، پسر جوان را به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم کردند. همچنین پرونده برای رسیدگی به سایر اتهامات به دادگاه عمومی ارسال شد. با اعتراض به این حکم، پرونده در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و این حکم در شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور تأیید و قطعی شد.