زمان مطالعه: 3 دقیقه

آخرین خواسته آرمان از پدر غزاله چه بود؟

آرمان عبدالعالی سحرگاه چهارشنبه در شرایطی در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد که در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم از پدر غزاله درخواست مهمی داشت.
03 آذر 1400
شناسه : 81526
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/81526
1723+
بالا
آرمان عبدالعالی سحرگاه چهارشنبه در شرایطی در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد که در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم از پدر غزاله درخواست مهمی داشت.

حادثه 24 - آرمان عبدالعالی سحرگاه چهارشنبه در شرایطی در زندان رجایی شهر کرج اعدام شد که در آخرین لحظات پیش از اجرای حکم از پدر غزاله درخواست مهمی داشت.

سحرگاه چهارشنبه بعد از آنکه جلسه صلح و سازش بدون هیچ نتیجه‌ای پایان یافت و آرمان که به نظر می‌رسید سرما تمام بدنش را گرفته است به طرف اتاق اجرای حکم بدرقه شد. در این لحظه خادمان امام رئوف که پرچم متبرک به بارگاه ملکوتی امام هشتم را در دست داشتند آخرین تلاش خود را برای جلب رضایت به‌کار بردند، اما نتیجه‌ای نداد.

سکوت مرگباری فضای زندان را آکنده کرده‌بود و آرمان با گام‌های سرد و بی‌روحش به سوی ابدیت می‌رفت که دوباره به پای پدر و مادرغزاله افتاد و از آن‌ها خواست او را ببخشند. او با اولیای‌دم تنها مانده‌بود و دیگر از پدر و مادرش خبری نبود که وارد اتاق اجرای حکم شد. همه بیرون از اتاق بودند به غیر اعضای اجرای حکم و پدر غزاله و نماینده او که از بستگان نزدیکش بود.

آرمان با پای لرزان روی جایگاه رفت و در کنار قاتل دیگری (مأمور سد معبر شهرداری که اواخر مرداد سال‌۹۳ مردی به نام علی‌چراغی را هنگام خرید ضایعات در شرق تهران به قتل رسانده بود) ایستاد و طناب دار به گردنش آویخته شد. لحظه‌ها به سختی می‌گذشت و سنگینی هوا در آن اتاق احساس می‌شد و سینه‌ها تنگ شده‌بود. آرمان که می‌دانست در پایان راه قرار دارد و دیگر از بازگشت به سلولش خبری نیست برای آخرین بار از پدر غزاله خواست که به او فرصت یک‌هفته‌ای دیگر بدهد. او گفت که دلش برای برادرش آرتین تنگ شده است و دوست دارد او را ببیند و بعد قصاص شود.

آخرین گفته‌های او هم فایده‌ای نداشت، چون پدر غزاله تصمیم خود را گرفته‌بود و گفت دو سال قبل به شما یک‌ماه فرصت دادم که قرار بود یک‌ماه یک‌روز هم نشود، اما این فرصت یک ماهه دوسال طول کشید و الان دیگر فرصتی نمی‌دهم. ثانیه‌ها به تندی می‌گذشت و دقیقه ثانیه‌وار حرکت می‌کرد.

همه پشت در‌های بسته منتظر بودند که معجزه‌ای رخ دهد، اما ناگهان اهرم چوبه‌دار کشیده شد و آرمان میان آسمان و زمین قرار گرفت و اینگونه پرونده جنجالی و عشقی آرمان و غزاله به پایان رسید.

ارسال نظر