زمان مطالعه: 5 دقیقه

دعوای درونی سارقان سریالی خانه های تهران تا یک قدمی مرگ

وقتی مالباخته از 3 سارق نقابدار که او را تا پرتگاه مرگ پیش برده بودند شکایت کرد، اسرار باند بزرگ سرقت که به صورت سریالی به خانه‌ها دستبرد می‌زدند فاش و شاکی که خود نیز از سردسته‌های این باند بود، لو رفت.
27 آبان 1400
شناسه : 81385
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/81385
432+
بالا
وقتی مالباخته از 3 سارق نقابدار که او را تا پرتگاه مرگ پیش برده بودند شکایت کرد، اسرار باند بزرگ سرقت که به صورت سریالی به خانه‌ها دستبرد می‌زدند فاش و شاکی که خود نیز از سردسته‌های این باند بود، لو رفت.

حادثه 24 - وقتی مالباخته از 3 سارق نقابدار که او را تا پرتگاه مرگ پیش برده بودند شکایت کرد، اسرار باند بزرگ سرقت که به صورت سریالی به خانه‌ها دستبرد می‌زدند فاش و شاکی که خود نیز از سردسته‌های این باند بود، لو رفت.

چند روز قبل مرد جوانی درحالی که از ناحیه سر زخمی‌شده بود، به اداره پلیس رفت تا از 3 مهاجم نقابدار شکایت کند.

وی در توضیح ماجرا گفت: من دفتر املاک دارم و چند شب قبل در حالی که همه همکارانم رفته بودند و در دفتر تنها بودم، 3 نفر که نقاب به چهره داشتند به دفتر حمله کردند. آنها قمه و شمشیر داشتند و یکی از آنها تیغه شمشیر را روی پهلویم گذاشت و دیگری با قمه به پشت سرم ضرباتی زد و گردنبند 250 میلیون تومانی ام را دزدید. من به دلیل خونریزی شدید از هوش رفتم و وقتی چشمانم را باز کردم در بیمارستان بودم و فهمیدم که پس از فرار مهاجمان، برادرم با مراجعه به دفتر کارم متوجه ماجرا شده و مرا به بیمارستان رسانده است. پزشکان می گفتند ضرباتی که به سرم وارد شده، چنان شدید بود که می توانست باعث مرگم شود. پس از بهبودی و مرخص شدن از بیمارستان، متوجه شدم مهاجمان نقابدار علاوه بر گردنبند گرانقیمت ام، انگشتر طلا و هرچه پول و اسناد درگاوصندوق مغازه بوده را سرقت کرده اند.

ردپای یک آشنا

با این شکایت، گروهی از ماموران پلیس آگاهی تهران زیرنظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت، مامور رسیدگی به این پرونده شدند. آنها در ابتدا به بررسی دوربین‌های مداربسته ای که در اطراف محل حادثه بود پرداختند و خودروی پراید مهاجمان را شناسایی کردند. با ردگیری این خودرو، 3مهاجم یکی پس از دیگری شناسایی و دستگیر شدند و یکی از آنها در تحقیقاتی گفت: مردی به نام حجت با شاکی خصومت شخصی داشت و با وعده دستمزد 10 میلیون تومانی، از ما خواست که به دفتر معاملات املاک وی برویم و او را کتک بزنیم.

با شناسایی حجت معلوم شد که وی از آشنایان شاکی است و با هم در یک محله زندگی می‌کنند. وقتی او متوجه شد که حجت پشت پرده حمله به او بوده، راهی دادسرا شد و ادعا کرد که با حجت هیچ‌گونه خصومت شخصی نداشته و از او شکایتی ندارد. با این وجود ماموران این مرد را دستگیر کردند و در تحقیق از وی بود که اسرار یک باند بزرگ سرقت منازل فاش شد.

درگیری درون گروهی

حجت در جریان بازجویی‌ها گفت که او و شاکی سرکردگان یک باند بزرگ سرقت بودند که خانه‌ها را خالی می‌کردند. وی توضیح داد: من و ‌هاشم (شاکی) که در این ماجرا زخمی‌شده، از دوستان قدیمی‌هستیم که در یک محله زندگی می‌کنیم. ما هر دو سابقه داریم و آخرین بار چند سال قبل از زندان آزاد شدیم. پس از آزادی نقشه سرقت کشیدیم و یک گروه برای دستبرد به خانه‌ها تشکیل دادیم. وی ادامه داد: شگردمان این بود که خانه ای را از قبل شناسایی کرده و بعد با تخریب در یا پنجره یا از طریق بالکن وارد آنجا می‌شدیم. سپس همه اموال قیمتی را سرقت می‌کردیم. باند ما چندین عضو داشت که هر بار با چند نفر راهی سرقت‌ها می‌شدیم، اما من و ‌هاشم سرکرده‌های اصلی باند بودیم.

متهم گفت: پس از سرقت، اموال مسروقه را میان خود و اعضای گروه تقسیم می‌کردیم. اما ‌هاشم این اواخر به من و اعضای دیگر باند رو دست زد و سرمان را کلاه گذاشت. ماجرا از این قرار است که در 3 یا 4 سرقت آخر، مقدار زیادی طلا، جواهر و دلار سرقت کردیم، به همراه تعدادی وسایل قدیمی ‌و عتیقه. اما‌ هاشم مدعی شد که اموال را به مالخری داده که سرش را کلاه گذاشته و پولی به او نداده است. اما من پس از پرس و جوی فراوان متوجه دروغ او شدم.‌هاشم درحالی که چند میلیارد تومان از فروش این اموال به دست آورده بود، ما را فریب داد و برای من خیلی سخت بود که اینچنین بازی خورده بودم. برای انتقام جویی از او به سراغ 3 شرور رفتم و با پرداخت پول از آنها خواستم تا وحید را به شدت زخمی‌کنند و اصلا گمان نمی‌کردم که شکایت کند.

با افشای این حقیقت، بازپرس پرونده دستور بازداشت شاکی را صادر کرد و او در مواجهه با مدارک و شواهد، ناچار شد به سرقت‌های سریالی‌شان اعتراف کند.

گفت و گو با متهم

چرا سر همدستان کلاه گذاشتی؟

همه نقشه ها را خودم کشیده بودم و به دلیل اینکه در دفتر املاک کار می کنم، خانه ها را خودم شناسایی می‌کردم. خطر و ریسک دستگیری و استرسی که من متحمل می شدم به مراتب بیشتر از بقیه بود. به همین دلیل بود که تصمیم گرفتم سر حجت و بقیه را کلاه بگذارم و سهم بیشتری بگیرم.

از نقشه انتقام جویی خبر داشتی؟

اگر خبر داشتم که شکایت نمی کردم. حتی اگر یک درصد هم فکر می کردم حجت مهاجمان را اجیر کرده، صدایش را در نمی آوردم. با این شکایت، پای خودم هم گیر شد و حالا خدا می داند که چند سالی باید زندانی شوم.

فکر می کردی چه کسانی پشت پرده حمله به دفتر کارت بودند؟

فکر می کردم از قبل زاغ زنی کرده اند و قصدشان سرقت گردنبند طلایم بوده که ارزش زیادی داشت. نمی دانستم ماجرا انتقام جویی و خصومت شخصی است و آنها با دستور حجت اجیر شده اند تا مرا به قتل برسانند.

قتل؟

نقشه حجت قتل من بود. او قصد داشت جان مرا بگیرد، اما بخت با من یار بود که زنده ماندم.

چند مورد سرقت انجام دادید؟

حدود یکی، دو سالی است که به صورت تفریحی خانه ها را خالی می کنیم؛ شاید ده ها مورد، تعداد دقیقش را نمی دانم.

ارسال نظر