حادثه 24 - پسر نوجوانی که متهم است در کانون اصلاح و تربیت دوستش را به قتل رسانده، اتهامش را انکار کرد و مدعی شد مقتول بهخاطر درگیری با فرد دیگری کشته شده است.
این نوجوان در دادگاه توضیح داد چون قبلا گفته بود سر مقتول به زمین برخورد کرده، دیگر به درگیری مقتول با افراد دیگر توجه نکردند و او را مقصر تشخیص دادند.
متهم مدعی شد با قربانی درگیر شده و سر او ناخواسته به زمین برخورد کرده اما این ضربه موجب مرگ او نشده و متوفی بهخاطر درگیری با افرادی دیگر در کانون اصلاح و تربیت جان سپرده است. اردیبهشت سال ۹۷ بهدنبال مرگ مشکوک پسر ۱۸ سالهای به نام علیرضا در کانون اصلاحوتربیت تحقیقات دراینباره آغاز شد. ابتدا گفته میشد این پسر با مصرف قرص دست به خودکشی زده است؛ اما در بررسیهای بعدی مشخص شد او ساعتی قبل از مرگ با یکی از همبندیهایش به نام احمد درگیر شده بود. وقتی پزشکی قانونی علت فوت را اصابت جسم سخت به سر قربانی اعلام کرد و فرضیه خودکشی کاملا منتفی شد، احمد به اتهام قتل عمدی بازداشت شد.
این نوجوان در بازجوییها گفت: قبول دارم با علیرضا درگیر شدم. من کمر او را گرفتم و در جریان کشمکش سرش ناخواسته به زمین برخورد کرد اما چند ساعت بعد او که از این درگیری عصبانی شده بود، سیستم روشنایی کانون را شکست. بههمینخاطر تنبیه شد. بعد علیرضا گفت سرش درد میکند که او را به بهداری منتقل کردند و گفتند با مصرف قرص دست به خودکشی زده است. من اتهام قتل عمدی را قبول ندارم و مقصر مرگ او نیستم.
با اظهارات پسر نوجوان برای او به اتهام قتل شبهعمد کیفرخواست صادر شد و وی در شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. پدر مقتول در جلسه دادگاه گفت: پسرم مشکل عصبی داشت. آخرینبار با من تماس گرفت و گفت با چند نفر در کانون درگیر شده و کتک خورده است. او از من خواست تا برایش لباس ببرم. وقتی با کانون تماس گرفتم گفتند کلیه پسرم درد گرفته و حالا حالش خوب است. به آنها گفتم اگر علیرضا پرخاشگری کرده و حالش بد است، او را به امینآباد منتقل کنند؛ اما چند ساعت بعد اطلاع دادند پسرم با خوردن قرص خودکشی کرده است. وقتی جسد پسرم را تحویل گرفتم، پشت گوشش آثار ضربدیدگی وجود داشت. من شک ندارم پسرم به قتل رسیده است. بههمینخاطر برای متهم تقاضای اشد مجازات را دارم. من از افراد دیگری که پسرم را کتک زدهاند نیز شاکی هستم. سپس مادر علیرضا در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: وقتی که پسرم دو ساله بود از همسرم جدا شدم و کمتر او را دیدم. دو فرزند دیگرم در بهزیستی نگهداری میشدند که حالا سرپرستی آنها را بر عهده گرفتهام. من وضعیت مالی خوبی برای بزرگکردن فرزندانم ندارم و بههمینخاطر دیه میخواهم.
در ادامه احمد اتهام قتل را رد کرد و گفت: من پنج سال قبل بهخاطر حمل شش گرم هروئین بازداشت و به کانون اصلاح و تربیت منتقل شدم. آن روز سر نظافت با علیرضا درگیر شدم. او سابقه درگیری داشت و وقتی دعوا میان ما بالا گرفت، پا و کمر او را گرفتم که سرش با زمین برخورد کرد. بعد از آن برای علیرضا درگیری دیگری پیش آمد. چند ساعت بعد او از درد شکایت کرد که به بهداری منتقل شد. من اصلا اتهام قتل را قبول ندارم. چون در بهداری گفتند او با خوردن قرص خودکشی کرده است. او قبلا هم سابقه خودکشی و خودزنی داشت و احتمالا بعد از درگیری و کتکخوردن از دیگران قرص خورد.
سپس مشاور کانون روبهروی قضات ایستاد و گفت: علیرضا به اتهام سرقت در کانون اصلاح و تربیت بود. دوره محکومیت او رو به پایان بود و پدرش میتوانست با یک برگه فیش حقوقی او را ترخیص کند که کوتاهی کرده بود. من لحظه درگیری را ندیدهام اما فیلمهای دوربین مداربسته موجود است. در پایان جلسه، قضات پرونده با طرح چهار ایراد پرونده را به دادسرا برگرداندند تا راز مرگ پسر جوان افشا شود.
قضات شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران خواستند تا فیلمهای دوربین مداربسته کانون، مدارک پزشکی و سابقه بیماری قربانی و همچنین نظر پزشکی قانونی درباره علت تامه فوت مقتول بررسی شود. قضات اعلام کردند لازم است مشخص شود علت فوت ضربه به سر یا عفونت بوده است و همچنین بازپرس پرونده درباره اینکه متهم که حالا بیش از ۱۸ سال دارد در کانون اصلاح و تربیت نگهداری شود یا به زندان رجاییشهر منتقل شود تصمیمگیری کند و قرار منع تعقیب متهم به اتهام قتل عمد و قرار وی به اتهام قتل شبهعمد به اولیای دم ابلاغ شود.
بعد از رفع این نواقص و درحالیکه سه سال از مرگ پسر نوجوان در کانون اصلاح و تربیت گذشته بود، پرونده بار دیگر به شعبه هفتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به آن رسیدگی شود.
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست اشد مجازات را مطرح کردند.
سپس متهم که از کانون اصلاح و تربیت به دادگاه منتقل شده بود، روبهروی قضات ایستاد و گفت: من افغان هستم، ولی در ایران متولد شدم و شناسنامه ایرانی دارم. من آن زمان 16سال داشتم که به اتهام حمل مواد مخدر و سرقت دوهزارو 500 دلار بازداشت شدم. من و علیرضا هر دو در کانون بودیم که با هم درگیر شدیم و من پایش را گرفتم و به زمین افتاد. او که عصبانی شده بود، شروع به پرخاشگری کرد و شیشهها را شکست و بههمینخاطر مأموران کانون او را گرفتند. این متهم گفت: من با علیرضا درگیر شدم، ولی در مرگ او دخالتی نداشتم. حرفهای اشتباهی که در کانون زدم موجب شد به دردسر بیفتم و سه سال گرفتار شوم. وقتی شنیدم علیرضا جان سپرده، به دوستانم گفتم چند ساعت قبل من هم با او درگیر شده بودم. این حرف به گوش مأموران کانون رسید و من بازداشت شدم. سپس قاضی به آثار زخم و بریدگیهای قدیمی روی سر و صورت متهم اشاره کرد و گفت این آثار چیست؟ متهم پاسخ داد: بارها در کانون عصبی شدم و خودزنی کردم.
قاضی گفت: این موضوع نشان میدهد عصبی هستی و احتمالا بهخاطر عصبانیت قربانی را به زمین کوبیدهای. متهم جواب داد: باور کنید من در مرگ او دخالتی نداشتم. قبول دارم پا و کمرش را گرفتم و سرش به زمین خورد؛ اما ضربه آنقدر شدید نبود که موجب مرگش شود.
سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و گفت: پزشکی قانونی در گزارشی علت مرگ را اصابت جسم سخت به سر اعلام کرده است. اما صراحتا نگفته این ضربه ناشی از برخورد سر قربانی با زمین بوده یا بهخاطر ضربههایی که دیگران به سر قربانی وارد کردهاند.
وی ادامه داد: تحقیقات درباره این پرونده تکمیل نیست و بهنظر میرسد لازم است تحقیق درباره این پرونده از سر گرفته شود.