حادثه 24 - مردی که همسرش را به خاطر سوءظن با ضربات چاقو به قتل رسانده و چند نفر دیگر را زخمی کرده بود در حالی پای میز محاکمه رفت که پیش از این به قصاص محکوم شده اما رضایت اولیایدم را جلب کرده بود. متهم که چهار فرزند دارد بعد از قتل همسرش از سوی فرزندانش طرد شد و دیگر با آنها دیدار نکرد.
سال ۸۷ به دنبال کشتهشدن یک زن ۳۵ساله به نام بهاره در میهمانی شبانهای در تهران پلیس در محل حاضر شد و تحقیقات خود را در این خصوص آغاز کرد. شواهد نشان میداد بهاره در یک پارتی شبانه بود که مورد حمله همسر ۴۰سالهاش به نام خسرو قرار گرفت و جانش را از دست داد. در آن پارتی چند نفر از میهمانان نیز که قصد میانجیگری داشتند زخمی و به بیمارستان منتقل شدند. ساعتی بعد خسرو ردیابی و بازداشت شد و در بازجوییهای اولیه به درگیری خونین اعتراف کرد. متهم در اعترافاتش گفت: همسرم به من خیانت کرده بود. آخرین بار فهمیدم بدون اجازه من به میهمانی شبانه رفته است. من آدرس آنجا را پیدا کردم و مقابل در رفتم. وقتی همسرم را با سر و وضع نامناسب در میهمانی شبانه دیدم با چاقو به جانش افتادم. چند نفر از میهمانان حاضر در این پارتی قصد داشتند مانع من شود که آنها را هم زخمی کردم و بعد فراری شدم. به دنبال اعترافهای مرد جوان و بازسازی صحنه جرم برای او کیفرخواست صادر شد تا در دادگاه محاکمه شود.
در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیایدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند. دختر متهم و مقتول در توضیح ادعای پدرش درباره اینکه مادرش رابطه پنهانی داشت گفت: مادرم تغییر رفتار داده بود اما اینطور نبود که با کسی رابطه داشته باشد. او سبک زندگی جدیدی را انتخاب کرده بود. ما راضی به مرگ مادرم نبودیم و بههمینخاطر هم از پدرم شکایت داریم.
این در حالی بود که خسرو نیز در برابر قضات بار دیگر به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: من و همسرم چهار فرزند داریم که بزرگسال هستند و همه چیز را میفهمند. من نمیتوانستم قبول کنم بهاره چنین کارهایی میکند و آبروی من و بچههایم را میبرد. من با عشق با همسرم ازدواج کرده بودم و بسیار هم دوستش داشتم. وقتی به او گفتم دست از کارهایش بردارد به جای اینکه رفتارش را درست کند و به فکر من و بچههایش باشد به پارتی شبانه رفت؛ آن هم بدون اینکه به من بگوید. بههمینخاطر هم از دستش بهشدت عصبانی بودم. هرچند قصدم کشتن همسرم نبود و از بچههایم و پدر و مادر همسرم بابت کاری که کردهام، عذرخواهی میکنم.
در نهایت هیئت قضات بعد از شنیدن حرفهای طرفین پرونده وارد شور شدند و متهم را با توجه به درخواست اولیایدم به قصاص محکوم کردند. همچنین متهم به دلیل واردکردن ضرباتی به سایر افراد حاضر در میهمانی به حبس و پرداخت دیه محکوم شد. رأی صادره در دیوان عالی کشور مورد بررسی دوباره قرار گرفت و تأیید شد. بهاینترتیب نام خسرو در میان محکومان به مرگ قرار گرفت؛ اما بعد از آن چهار فرزند او و پدر و مادر همسرش پیگیر پرونده نشدند و خسرو همچنان در زندان ماند. درحالیکه ۱۲ سال از این ماجرا گذشته بود خسرو بالاخره توانست رضایت اولیایدم را جلب کند. بهاینترتیب او این بار از جنبه عمومی جرم در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد. خسرو که حالا ۵۲ سال دارد در جایگاه ویژه ایستاد و به تشریح ماجرا پرداخت و گفتههایش در جلسه رسیدگی قبلی را تکرار کرد. او گفت: من و همسرم ۲۰ سال بود با هم ازدواج کرده و صاحب چهار فرزند بودیم. ما هیچ اختلاف و مشکلی با هم نداشتیم و با هم زندگی خوبی داشتیم. تا اینکه مدتی قبل از این ماجرا دخترم حرفهای عجیبی به من زد. او میگفت به رابطه مادرش با یک مرد غریبه پی برده است. خسرو ادامه داد: دخترم آن زمان ۲۰ساله بود. او میگفت از مادرش عکس و فیلمهایی تهیه کرده که میتواند حرفش را به من ثابت کند. وقتی عکسها را دیدم شوکه شدم. من دراینباره با بهاره صحبت کردم اما قبول نمیکرد و میگفت دخترمان به دروغ این حرفها را زده است.
این متهم در تشریح جزئیات جنایت گفت: مدتی بود بهاره را تحت نظر گرفته بودم تا اینکه فهمیدم به پارتی شبانه رفته است. من آدرس میهمانی را پیدا کردم و به آنجا رفتم. وقتی همسرم را دیدم کنترل اعصابم را از دست دادم و با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به او زدم. من چیز زیادی از آن ماجرا به خاطر ندارم. فقط میدانم چند نفر سعی داشتند مانع من شوند که آنها را نیز زخمی کردم و حالا توانستهام رضایتشان را جلب کنم. متهم درحالیکه سرش را پایین انداخته بود و اشک میریخت گفت: ۱۲ سال است که در زندان هستم. همسرم با رفتار اشتباهش خودش و من را بدبخت کرد. من هنوز بعد از ۱۲ سال علت رفتار همسرم را نفهمیدهام و نمیدانم چرا به من خیانت کرده بود. در این سالها دختر و پسرم ازدواج کردند و بچهدار شدند؛ اما من آنها و نوهام را ندیدم و زندگی سختی را در زندان پشت سر گذاشتم. حالا از قضات دادگاه تقاضای کمک دارم. متهم در ادامه خطاب به قضات گفت: من در زندان صنایع دستی یاد گرفتم و حالا قصد دارم پس از آزادشدن از زندان این کار را ادامه دهم. میخواهم آزاد شوم و فرزندانم را بار دیگر ببینم. من از قضات دادگاه خواهش میکنم در مجازاتم تخفیف قائل شوند تا زودتر آزاد شوم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا طبق ماده ۶۱۲ قانون مجازات اسلامی برای این متهم حکم صادر کنند.