زمان مطالعه: 3 دقیقه

پسر معتاد پلیس را سرکار گذاشت: من همسرم را کشته ام

«من همسرم را به قتل رسانده‌ام و جسدش را داخل چمدان جاسازی کرده‌ام اما به‌خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.» این ادعای پسری 30ساله در کیوسک کلانتری تجریش بود که برای ساعاتی مأموران را به دردسر انداخت.
11 مهر 1400
شناسه : 79826
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/79826
335+
بالا
«من همسرم را به قتل رسانده‌ام و جسدش را داخل چمدان جاسازی کرده‌ام اما به‌خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.» این ادعای پسری 30ساله در کیوسک کلانتری تجریش بود که برای ساعاتی مأموران را به دردسر انداخت.

حادثه 24 - «من همسرم را به قتل رسانده‌ام و جسدش را داخل چمدان جاسازی کرده‌ام اما به‌خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.» این ادعای پسری 30ساله در کیوسک کلانتری تجریش بود که برای ساعاتی مأموران را به دردسر انداخت.

این پسر جوان وقتی مقابل افسر کلانتری نشست گفت: «من و همسرم با یکدیگر اختلاف و درگیر داشتیم و تصمیم گرفته بودیم جدا شویم. روز حادثه بر سر مسائل قبلی با هم درگیر شدیم و من او را به قتل رساندم. با دستانم او را خفه کردم و جسدش را داخل یک چمدان جاسازی کردم. می‌خواستم آن را به بیرون از خانه ببرم و در اطراف تهران رهایش کنم اما ناگهان عذاب وجدان به سراغم آمد. به‌شدت ترسیده بودم و تصمیم گرفتم برای رهایی از این عذاب وجدان به اداره پلیس بیایم و خودم را تسلیم کنم.»

پس از اظهارات پسر جوان، مأموران نشانی خانه‌اش را از او گرفتند و راهی آنجا شدند. آنجا محل زندگی پدر و مادر این پسر بود و آنها وقتی متوجه اعترافات پسرشان شدند شوکه شدند. پدر و مادر وی ‌گفتند که پسرشان هیچ وقت ازدواج نکرده و همسری ندارد. آنها توضیح دادند که او معتاد به مخدر گل است و تحت تاثیر مواد‌مخدر دچار توهم شده و به قتل یک زن خیالی اقرار کرده است. خانواده وی گفتند: «پسرمان سال‌ها قبل دانشجوی مهندسی بود و در دانشگاه با دختری آشنا شد. رابطه خیلی خوب و عاشقانه‌ای داشتند و قصدشان ازدواج بود اما یکباره همه‌‌چیز به‌هم ریخت. آن دختر به پسرمان جواب منفی داد و مدتی بعد به آلمان مهاجرت کرد. این اتفاق باعث شد که پسرمان به‌شدت دچار مشکلات روحی و روانی شود. تا جایی‌که دو بار اقدام به‌خودکشی کرد اما ما به‌موقع رسیدیم و نجاتش دادیم. او را نزد روانپزشک بردیم تا درمانش کنیم و پس از آن پسرمان شروع کرد به مصرف قرص و مدتی هم در بیمارستان اعصاب و روان بستری شد.» آنها ادامه دادند: «پسرمان درس و دانشگاه را هم رها کرد و مدتی بعد متوجه شدیم که به مخدر گل اعتیاد پیدا کرده است و این وضعیت شرایط او را بدتر کرد. کارهای عجیبی انجام می‌داد و امروز (روز حادثه) نیز مواد مصرف کرده بود و چون قرص‌هایش را نمی‌خورد، حالش بدتر شده و با ما درگیر شد و از خانه بیرون رفت. او به‌خاطر توهم چنین اعترافی کرده و این ماجرا فقط خیال‌پردازی او بوده است.»

با مشخص‌شدن این موضوع، پسر جوان با دستور بازپرس جنایی تهران برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و تحقیقات در این‌باره ادامه دارد.

ارسال نظر