زمان مطالعه: 9 دقیقه

جوان شوشتری که 4 ماه دنبال صاحب پول دوید

حسین فرامرزیان در کارگاه کلوچه‌پزی پدرش در میدان امام شهر شوشتر یک مهندس الکترونیک بیکار ولی یک کلوچه‌پز حرفه‌ای است که به دلیل تلاش چهارماهه برای رساندن ۸۱۹هزار تومان به صاحبش، حالا هم برای خیلی‌ها نام‌آشنا و محترم است.
16 شهریور 1400
شناسه : 78923
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/78923
359+
بالا
حسین فرامرزیان در کارگاه کلوچه‌پزی پدرش در میدان امام شهر شوشتر یک مهندس الکترونیک بیکار ولی یک کلوچه‌پز حرفه‌ای است که به دلیل تلاش چهارماهه برای رساندن ۸۱۹هزار تومان به صاحبش، حالا هم برای خیلی‌ها نام‌آشنا و محترم است.

حادثه 24 - حسین فرامرزیان در کارگاه کلوچه‌پزی پدرش در میدان امام شهر شوشتر یک مهندس الکترونیک بیکار ولی یک کلوچه‌پز حرفه‌ای است که به دلیل تلاش چهارماهه برای رساندن ۸۱۹هزار تومان به صاحبش، حالا هم برای خیلی‌ها نام‌آشنا و محترم است.

حسین فرامرزیان در کارگاه کلوچه‌پزی پدرش در میدان امام شهر شوشتر یک مهندس الکترونیک بیکار ولی یک کلوچه‌پز حرفه‌ای است که به دلیل تلاش چهارماهه برای رساندن ۸۱۹هزار تومان به صاحبش، حالا هم برای خیلی‌ها نام‌آشنا و محترم است.  

دوستم گفت در توییتر درباره‌ام چیزهایی نوشته‌اند

- من اصلا اهل فضای مجازی نیستم و معمولا سرم در لاک خودم است. بیشتر وقتم هم در کارگاه کلوچه‌پزی می‌گذرد؛ از ۵ صبح می‌آییم تا ۲ بعدازظهر و از ۵ عصر کار می‌کنیم تا ۹ شب.

- یک روز یکی از دوستانم به من گفت در توییتر درباره‌ام چیزی نوشته‌اند و مردم دارند راجع‌به من حرف می‌زنند. من عضو توییتر نیستم اما برای این‌که بدانم چه خبر است عضو شدم و نظرات مردم درباره خودم را خواندم.

- عده‌ای نسبت به من خیلی لطف داشتند ولی برخی هم حرف‌هایی زدند که بهتر است درباره‌اش چیزی نگویم.

شرح ماجرا

- از زمانی که کرونا شروع شد ما دستگاه‌های کارتخوان را جلوی پیشخوان مغازه گذاشتیم تا مشتری‌ها خودشان کارت بکشند و بهداشت رعایت شود. خیلی پیش می‌آمد که مردم مبلغ را اشتباه می‌کشیدند اما چون من فیش‌ها را نگاه می‌کردم اگر اشتباهی رخ می‌داد همان لحظه مشکل را برطرف می‌کردم یا اگر مشتری رفته بود ولی او را می‌شناختم بعدا سراغش می‌رفتم و مبلغ را به او برمی‌گرداندم.

- در روز مورد نظر مغازه خیلی شلوغ بود. یک خانم و آقایی که اهل آبادان بودند برای خرید سوغات به مغازه ما آمدند و به‌جای ۹۱هزار تومان ۹۱۰ هزار تومان، کارت کشیدند و رفتند. آن روز چون سرمان شلوغ بود من کارتخوان را نگاه نکردم، آنها هم فیش را برنداشتند. وقتی مغازه خلوت شد و فیش‌ها را نگاه کردم دیدم که مبلغ اشتباه کشیده شده. سعی کردم از دستگاه تراکنش بگیرم ولی کارتخوان وقتی تراکنش می‌دهد چهار رقم وسط شماره کارت را به صورت ستاره نمایش می‌دهد. بنابراین من نمی‌دانستم مبلغ اضافه را چطور باید به صاحبش برگردانم.

- به‌ناچار به بانک مراجعه کردم اما گفتند باید از طریق پشتیبانی دستگاه در تهران درخواست بدهی. البته من با پشتیبانی دستگاه تماس گرفتم و متقاعدشان کردم که شماره کامل کارت را به من بدهند.

- بعد از گرفتن شماره کارت با خودم فکر کردم که بهتر است مطمئن شوم آیا صاحب این کارت همان شخصی است که به مغازه ما آمده بود یا خیر. بنابراین به شماره ‌تلفنش نیاز داشتم.

- برای گرفتن شماره تلفن وی به بانک صادرکننده کارت رفتم ولی آنجا چه کارمندان و چه رئیس حاضر به دادن شماره نشدند. حتی گفتم که لازم نیست شماره را به من بدهید و خودتان تماس بگیرید و ببینید که فرد مورد نظر همانی است که من فکر می‌کنم که این‌بارهم موافقت نکردند چون فکر می‌کردند ممکن است من قصد سوءاستفاده داشته باشم یا دارم دروغ می‌گویم. خلاصه بعد از چند بار رفت‌وآمد به بانک با آنها حرفم شد،‌ مخصوصا این‌که به من گفتند دست از پیگیری‌هایم بردارم و قضیه را رها کنم.

نمی‌توانستم قضیه را ندیده بگیرم

- واقعا دستم به جایی بند نبود، ولی چون نمی‌توانستم قضیه را ندیده بگیرم با خانواده‌ام دنبال یافتن راهی بودیم، یعنی از هر کسی که می‌شناختیم، کمک می‌خواستیم تا شاید راهی برای پیدا کردن فرد مورد نظر وجود داشته باشد.

- یک روز یکی از مشتری‌های دائم ما به مغازه آمد و چون کارمند بانک بود از او کمک خواستم. او هم لطف و پیگیری کرد تا این که با رو انداختن به چند نفر موفق شد شماره تماس را برایم پیدا کند.

۴ ماه دنبال صاحب پول گشتم!

- از ۶ اردیبهشت امسال ماجرا شروع شد تا ۴شهریور که پول را کارت به کارت کردم.

- در این مدت هیچ وقت نگفتم ولش کن اما خسته شدم تا جایی که چند باری خواستم پول را به همان شماره کارتی که داشتم، واریز کنم اما باز دلم راضی نمی‌شد.

- باور کنید او اصلا نمی‌دانست که این اتفاق رخ داده و در فلان روز ۸۱۹هزار تومان اضافه کارت کشیده.

اگر ۱۰۰۰ تومان هم جابه‌جا شده بود همین قدر پیگیری می‌کردم!

- ما خانوادگی این روحیه را داریم و پدرمان به ما یاد داده امانتدار باشیم. اگر ۱۰۰۰ تومان هم جابه جا شده بود من حتما همین قدر پیگیری می‌کردم، اگر ۱۰۰میلیون تومان بود هم همین طور. ما اهل حلال و حرام هستیم و این چیزها برایمان خیلی مهم است.

- وقتی پول مردم چه کم و چه زیاد پیش من است بسیار ناراحت و معذبم و خوابم نمی‌برد.

- در این این چهارماه فکر همه مان مشغول بود و برای پیدا کردن راهی تلاش می‌کردیم ولی دستمان به جایی بند نبود.

وقتی امانتدار نبودن عده‌ای را می‌بینم از دنیا ناامید می‌شوم

- وقتی امانتدار نبودن عده‌ای را چه بین مردم و چه مسؤولان می‌بینم از دنیا ناامید می‌شوم و آرزو می‌کنم ای‌کاش دنیا تمام شود تا آدم‌ها این‌طور رفتار نکنند. فکر می‌کنم در قفس هستم.

- وقتی این همه بی‌عدالتی، دزدی و اختلاس را می‌بینم و می‌شنوم،‌ آرزو می‌کنم ای کاش نباشم تا این چیزها را ببینم. من کسانی را سراغ دارم که برای نان شب خود خیلی سختی می‌کشند و اذیت می‌شوند.

دنیا ارزش حرام‌خوردن ندارد!

- کسبه‌ای هستند که خیلی از من بهترند و در شهر خودمان شوشتر از این کاسب‌های امانتدار زیادند ولی خب بالاخره عده‌ای هم هستند که رعایت امانت و انصاف نمی‌کنند. به این آدم‌ها می‌گویم باور کنید مال دنیا ارزش این کارها را ندارد و مگر آدم قرار است چه قدر جمع کند، جمع هم کرد بعد می‌خواهد کجا ببرد؟

- در این دنیا یک اعتبار و نام نیک از آدم‌ها می‌ماند و یک پرونده که آدم با خودش به آن دنیا می‌برد؛ انسانیت و پاک بودن.

- برای من خیلی مهم است و معتقدم آدم تحت هر شرایطی باید پاک زندگی کند. اوضاع اقتصادی خیلی ناجور و نابسامان است ولی ما نباید به هر کاری دست بزنیم بلکه باید شرافتمندانه زندگی کرد.

کلمات کلیدی:
ارسال نظر