حادثه 24 - مردی جوان که به اتهام قتل همسرش و زخمی کردن مادرزن و مردی غریبه فراری بود، به اداره آگاهی یکی از شهرهای شمالی کشور رفت و خودش را تسلیم پلیس کرد.
این جنایت سحرگاه اول شهریور ماه رخ داد. مردی ۲۸ ساله که از مدتی قبل به همسرش مشکوک شده بود، پس از بررسی مخفیانه گوشی موبایل وی، پیامهایی دید که بین همسرش و مردی غریبه رد و بدل شده بود. هرچند همسرش مدعی بود که ارتباط خاصی میان آنها نبوده اما مرد جوان چنان عصبانی شده بود که نقشهای هولناک کشید. او روز حادثه با مادرزن و پدرزنش تماس گرفت و آنها را به بهانهای به خانهاش دعوت کرد. وی همزمان از همسرش خواسته بود تا با مرد غریبه تماس بگیرد و او را به خانه دعوت کند.
زن جوان ساعت ۶ صبح اول شهریور ماه با مرد غریبه تماس گرفت و او را به خانهشان دعوت کرد. پیش از رسیدن این مرد، پدر و مادر این زن رسیدند و لحظاتی پس از آن بود که مرد غریبه نیز وارد خانه شد. شوهر خشمگین با دیدن این مرد به وی حمله کرد و با چاقو ضرباتی به او زد. در آن لحظه همسر وی برای میانجیگری وارد درگیری شد که مرد خشمگین چندین ضربه نیز به او زد. مادرزن وقتی دید که دامادش قصد کشتن دخترش را دارد به سمت او هجوم برد تا مانع وی شود اما او هم با ضربه چاقو زخمی شد.
در جریان این حادثه همسر ضارب جان باخت و مادرزن وی و مرد غریبه که زخمی شده بودند برای درمان به بیمارستان انتقال یافتند. عامل جنایت نیز فراری شد و از همان زمان تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد اما ردی از وی در دست نبود تا این که چند روز قبل متهم فراری به اداره آگاهی یکی از شهرهای شمالی کشور رفت و خودش را تسلیم پلیس کرد. وی گفت بهدلیل عذاب وجدان تصمیم گرفته به فرارش پایان بدهد و پس از اعتراف به جنایت به پایتخت منتقل شد و با دستور قاضی رحیم دشتبان، بازپرس جنایی تهران بازداشت و برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
شک خونین
متهم به قتل میگوید که از ۳ ماه قبل وقتی با هزینه زیاد قبض موبایل همسرش روبهرو شد، به وی مشکوک شده و مخفیانه موبایل او را بررسی کرد تا این که با دیدن پیامهای مرد غریبه، آنقدر عصبانی شد که نتوانست جلوی خودش را بگیرد.
به خاطر چند پیام نقشه قتل همسرت را کشیدی؟
نه. نقشهای در کار نبود. من ناخواسته تبدیل به قاتل شدم. وقتی مرد غریبه را دیدم نتوانستم خودم را کنترل کنم و این حادثه رخ داد.
اما او را به خانهات کشاندی و حتی مادرزن و پدرزنت را هم دعوت کرده بودی و همه اینها نشان میدهد که از قبل نقشه کشیده بودی؟
من فقط میخواستم با آن مرد صحبت کنم. همسرم هم بهدلیل اینکه ثابت کند خیانت نکرده هم قبول کرد که او را دعوت کند. از پدرزن و مادرزنم هم خواستم بیایند تا متوجه اختلافات ما شوند. همسرم خبر نداشت که قرار است پدر و مادرش هم باشند و وقتی آنها را دید تعجب کرد. وقتی مرد جوان قدم در خانهام گذاشت و او را دیدم بههم ریختم. قصدم این بود که با او صحبت و به بقیه ثابت کنم که من شکاک نیستم. میخواستم همسرم و آن مرد را تنبیه کنم اما نفهمیدم که چطور شد چاقو برداشتم و به سمتش هجوم بردم. او را زخمی کردم و اصلا نفهمیدم چطور شد که همسرم و مادرزنم که برای میانجیگری وارد درگیری شده بودند چاقو خوردند. وقتی بهخودم آمدم دیدم همسرم و مادرزنم و آن مرد خونآلود روی زمین افتادهاند و پدرزنم شوکه شده است. وحشتزده تصمیم به فرار گرفتم چون میدانستم اگر بمانم دستگیر میشوم.
چرا به همسرت شک کردی؟
۳ ماهی میشد که همسرم رفتار مشکوکی داشت. مدام سرش در گوشی موبایل و در حال چت کردن بود. وقتی هزینه موبایلش را دیدم، به او شک کردم. یک شب قبل از حادثه موبایلش را بررسی کردم و متوجه پیامکهای او و مردی غریبه شدم.آنها بارها با هم تماس گرفته بودند. به آن شماره زنگ زدم و مردی غریبه پاسخ داد. موضوع را به همسرم گفتم اما او خیانت را انکار کرد و گفت که آن مرد غریبه نیست و همکارش است و درخصوص مسائل کاری با یکدیگر صحبت میکنند. میگفت که ثابت میکند خیانت نکرده و من برداشتم اشتباه بوده است. برای همین او را به خانه دعوت کرد که حرفش را ثابت کند اما من عجله کردم و بدون شنیدن حرفهایشان به آنها حمله کردم.
در این مدت کجا بودی؟
چند روز اول را در پارکها میخوابیدم و سرگردان بودم. بعد تصمیم گرفتم به زادگاهم که یکی از شهرهای شمالی کشور است بروم. اما عذاب وجدان داشتم و مدام کابوس میدیدم. فکر میکردم هر ۳ نفر کشته شدهاند اما مدتی بعد فهمیدم که همسرم فوت شده و مادرزنم و مرد غریبه زنده ماندهاند. دیگر نمیخواستم فرار کنم و تصمیم گرفتم خودم را تسلیم پلیس کنم. خیلی پشیمانم. من ناخواسته قاتل شدهام و دلم برای فرزند خردسالم تنگ شده است.