زمان مطالعه: 7 دقیقه

قتل سارق به دست عابر / جوان کیف قاپ هنگام فرار از موتورسیکلت سقوط کرد و فوت شد

پسر جوان که به اتهام قتل پدرخوانده‌اش در استان فارس بازداشت شده بود، با اثبات بی‌گناهی‌اش آزاد و مدتی بعد راهی تهران شد اما در پایتخت گرفتار حادثه‌ای شد که با قتل یک سارق موبایل‌قاپ و دستگیری او به اتهام قتل همراه شد.
07 شهریور 1400
شناسه : 78564
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/78564
747+
بالا
پسر جوان که به اتهام قتل پدرخوانده‌اش در استان فارس بازداشت شده بود، با اثبات بی‌گناهی‌اش آزاد و مدتی بعد راهی تهران شد اما در پایتخت گرفتار حادثه‌ای شد که با قتل یک سارق موبایل‌قاپ و دستگیری او به اتهام قتل همراه شد.

حادثه 24 - پسر جوان که به اتهام قتل پدرخوانده‌اش در استان فارس بازداشت شده بود، با اثبات بی‌گناهی‌اش آزاد و مدتی بعد راهی تهران شد اما در پایتخت گرفتار حادثه‌ای شد که با قتل یک سارق موبایل‌قاپ و دستگیری او به اتهام قتل همراه شد.

شامگاه چهارشنبه گذشته پسری جوان هراسان به پلیس 110زنگ زد و گفت: «یکی از زورگیرانی که چند دقیقه قبل موبایلم را با تهدید سرقت کردند، هنگام فرار از روی موتور روی زمین افتاده و از هوش رفته است.»

پس از این تماس مأموران پلیس در محل حادثه که حوالی پل جوادیه بود حاضر شدند و مشخص شد که موتورسوار 40ساله به‌دلیل ضربه‌ای که به سرش وارد شده جانش را از دست داده است.

در این شرایط ماجرا به قاضی ساسان غلامی، بازپرس ویژه قتل تهران اعلام شد و او به همراه تیمی از مأموران تجسس پلیس آگاهی در صحنه جرم حضور یافتند. جوانی که با پلیس تماس گرفته بود به مأموران گفت: دقایقی قبل متوفی و دوستش که سوار بر موتور بودند به سمتم هجوم آوردند و خفتم کردند. آن لحظه من در حال صحبت با موبایلم که آیفون 12پرومکس و گران‌قیمت است، بودم. 2 مرد سارق که سوار بر موتور بودند با تهدید چاقو از من خواستند که موبایلم را به آنها بدهم. من مقاومت کردم و با آنها درگیر شدم اما آنها چاقو داشتند و با زور و تهدید گوشی مرا دزدیدند. پس از سرقت، قصد فرار داشتند که من پیراهن ترک‌نشین را گرفتم و کشیدم. قصدم این بود که مانع فرارشان شوم اما ناگهان او از روی موتور به زمین افتاد و همدستش او را جا گذاشت و فرار کرد. مرد ترک نشین حتی یک‌بار از روی زمین بلند شد تا به فرار ادامه بدهد اما حالت گیجی داشت و دوباره زمین خورد. از آن پس دیگر تکان نخورد و به‌نظر می‌رسید از هوش رفته است.

پسر جوان گفت: چون موبایلم سرقت شده و سارق دیگر آن را برده بود، زنگ خانه‌های آن حوالی را زدم تا یک نفر را پیدا کنم و از او بخواهم به اورژانس و پلیس زنگ بزند. سرانجام یک رهگذر در حال عبور از آنجا بود که موبایلش را گرفتم و به پلیس و اورژانس زنگ زدم.

پس از تحقیق از پسر جوان، قاضی دستور بازداشت وی را صادر کرد تا مشخص شود آنچه می‌گوید درست است یا نه. از سوی دیگر جسد متوفی به پزشکی قانونی انتقال یافت و گروهی از مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران با دستور بازپرس جنایی مأمور شدند تا به بازبینی تصاویردوربین‌های مداربسته و تحقیق از شاهدان بپردازند تا مشخص شود که حادثه چطور رخ داده است. از سوی دیگر تحقیقات برای شناسایی هویت مرد فوت شده و بازداشت همدست فراری وی نیز ادامه دارد.

   سفر دردسر‌ساز پس از آزادی از زندان

متهم پرونده که با دستور بازپرس جنایی تهران بازداشت شده 22ساله است. او چند روز قبل از استان فارس به تهران سفر کرد تا دختر موردعلاقه‌اش را ملاقات کند اما فکرش را نمی‌کرد که این سفر برایش دردسربزرگی به‌وجود آورد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که این پسرجوان پیش از این به اتهام قتل پدرخوانده‌اش بازداشت شده بود اما در جریان تحقیقات مشخص شد که بی‌گناه است و از اتهام قتل تبرئه و آزاد شده بود.

چه شد که در پرونده مرگ پدرخوانده ات بازداشت شدی؟

راستش من آدم بدشانسی هستم. هم آن موقع بدشانسی آوردم و هم حالا. من بی‌گناهم. باور کنید در مرگ سارق نقشی ندارم. همانطور که چند‌ماه قبل وقتی به اتهام قتل پدرخوانده‌ام از من شکایت کردند و بازداشت شدم مدام گفتم که بی‌گناهم اما کسی باور نمی‌کرد تا اینکه جواب پزشکی قانونی به همه ثابت کرد که من گناهکار نیستم. پدرخوانده‌ام سکته کرده بود اما مادرخوانده‌ام می‌گفت تو او را کشتی. چند ماهی زندان بودم تا اینکه پزشکی قانونی اعلام کرد مرگ پدرخوانده‌ام سکته قلبی بوده است و من در مرگ او نقشی نداشتم.

چند سال با پدرخوانده و مادرخوانده‌ات زندگی ‌کردی؟

از 7سالگی با آنها زندگی می‌کردم. من ساکن تهران نیستم. ما در یکی از شهرهای استان فارس زندگی می‌کردیم. من پرورشگاهی هستم. زمانی که نوزاد بودم پدر و مادر اصلی‌ام مرا دریکی از خیابان‌ها رها کردند و رفتند. از آن پس در شیرخوارگاه بودم تا اینکه پدرخوانده و مادرخوانده‌ام، زمانی که 7ساله بودم مرا به فرزندی قبول کردند. ظاهرا مادرخوانده‌ام دختر می‌خواست و پدرخوانده‌ام پسر. برسر این مسئله با هم اختلاف داشتند تا اینکه درنهایت مرا انتخاب کردند. با این حال مادرخوانده‌ام هیچ وقت رابطه خوبی با من نداشت. مدام با هم درگیری داشتیم و رفتارش با من خوب نبود و مرا دوست نداشت. اما پدرخوانده‌ام رابطه خوبی با من داشت. با وجود این درگیری‌های من و مادرخوانده‌ام تمامی نداشت. به حدی که سال 90پرورشگاه قصد داشت مرا از آنها بگیرد. پدرخوانده‌ام اما تعهد داد و باعث شد من پیش آنها بمانم. چند‌ماه قبل بود که باردیگر من و پدرخوانده‌ام با مادرخوانده‌ام درگیر شدیم و او به حالت قهر خانه را ترک کرد. پس از قهر مادرخوانده‌ام در خانه بودیم که یک روز متوجه شدم حال پدرخوانده‌ام خوب نیست. به اورژانس زنگ زدم و آمدند اما تلاش برای نجاتش بی‌فایده بود و او فوت شد. پس از مرگ او از من شکایت شد و می‌گفتند من باعث مرگ پدرخوانده‌ام شده‌ام. چند ماهی زندان بودم تا اینکه تبرئه شدم.

چه شد که راهی تهران شدی؟

من عاشق عکاسی هستم. در اینستاگرام 12هزار فالوور دارم. چند وقت قبل دختری جوان به من پیام داد و به این ترتیب آشنایی ما شکل گرفت. او 28ساله و نامش سوده بود. سوده می‌گفت ساکن تهران است و من تصمیم گرفتم برای دیدن او به پایتخت سفر کنم و همین سفر برایم دردسرساز شد.

توضیح بده چه اتفاقی افتاد؟

اتفاقات زیادی در این سفر برایم افتاد. به تهران آمدم و سوده را ملاقات کردم. قرار شد قبل از رفتنم به استان فارس باردیگر او را ببینم. روز حادثه برای عکاسی به روی پلی حوالی بیهقی رفتم که مردم تصور کردند قصد خودکشی دارم. نخستین دردسرم آنجا بود که یک دفعه دیدم پلیس و آتش‌نشانی آنجا را محاصره کرده‌اند. وقتی متوجه شدند که قصدم خودکشی نیست و می‌خواستم عکاسی کنم از آنجا رفتند. بعد سوده برایم لوکیشن خانه دختر خاله‌اش را فرستاد تا قبل از رفتنم او را ببینم. خانه دخترخاله او حوالی پل جوادیه بود که وقتی به آنجا رفتم به دام 2 سارق موتورسوار افتادم. آنها خفتم کردند و گوشی موبایل گران‌قیمتم را که بیش از 30میلیون تومان ارزش داشت دزدیدند. من هم لباس ترک نشین را گرفتم و کشیدم. می‌خواستم مانع فرارشان شوم و گوشی‌ام را پس بگیرم اما ناگهان ترک نشین زمین خورد. من نقشی در مرگ او نداشتم. همه‌‌چیز اتفاقی رخ داد. حتی همدستش فرار کرد و حاضر نشد بماند تا به او کمک کند. مرد فوت شده حتی بعد از اینکه پیراهنش را کشیدم و زمین خورد سعی کرد از جایش بلند شود و فرار کند اما تعادلش را از دست داد و باز زمین خورد. من اگر مقصر بودم فرار می‌کردم اما به تکاپو افتادم تا کمکش کنم که از بخت بد من او زنده نماند و فوت شد. حالا باز باید زندانی شوم، درصورتی‌که یک‌ماه قبل از زندان آزاد شدم. دلم نمی‌خواهد برای دومین بار بی‌گناه در زندان بمانم.

ارسال نظر