زمان مطالعه: 2 دقیقه

پسر روانی با ضربه چکش پدرش را کشت / متهم: صدایی در سرم دستور قتل صادر کرد

«وقتی از خواب بیدار شدم، صدایی در ذهنم به من دستور داد تا پدرم را که هنوز در خواب به قتل برسانم.» این اعترافات پسری جوان است که با چکش ضربات مهلکی به سر پدرش کوبید و جان او را گرفت. او که بعد از قتل هنوز با چکش خونین بالای سر پدرش بود توسط پلیس دستگیر شد.
01 شهریور 1400
شناسه : 78370
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/78370
425+
بالا
«وقتی از خواب بیدار شدم، صدایی در ذهنم به من دستور داد تا پدرم را که هنوز در خواب به قتل برسانم.» این اعترافات پسری جوان است که با چکش ضربات مهلکی به سر پدرش کوبید و جان او را گرفت. او که بعد از قتل هنوز با چکش خونین بالای سر پدرش بود توسط پلیس دستگیر شد.

حادثه 24 - «وقتی از خواب بیدار شدم، صدایی در ذهنم به من دستور داد تا پدرم را که هنوز در خواب به قتل برسانم.» این اعترافات پسری جوان است که با چکش ضربات مهلکی به سر پدرش کوبید و جان او را گرفت. او که بعد از قتل هنوز با چکش خونین بالای سر پدرش بود توسط پلیس دستگیر شد.

عصر شنبه جنایت هولناکی در جنوب پایتخت رخ داد. مقتول مردی بود که بر اثر اصابت ضربات چکش به سرش جانش را از دست داده بود. عامل قتل پسر وی بود که همانجا منتظر ورود پلیس نشسته بود و ماموران او را دستگیر کردند. مادر خانواده که شاهد جنایت بود در تحقیقات گفت: پسرم از مدت ها قبل از اختلالات روانی رنج می برد و بیماری روحی داشت. روز حادثه هر 3 نفر در خواب ظهرگاهی بودیم که ناگهان با شنیدن سر و صدا از خواب پریدم و با صحنه هولناکی مواجه شدم. پسرم با چکشی خونین بالای سر پدرش بود. او چند ضربه به سر او زده بود و من که وحشت کرده بودم، فورا موبایلم را برداشتم و از خانه بیرون رفتم و به پلیس زنگ زدم.

با دستگیری عامل جنایت جسد مقتول به پزشکی قانونی و متهم به اداره آگاهی منتقل شدند. پسر جوان در همان  بازجویی‌های اولیه به قتل پدرش اقرار کرد وگفت: چند وقتی بود که صداهای عجیبی می شنیدم.  صداهایی که از من می خواستند کاری را انجام بدهم. اکثر وقت ها سعی می کردم اهمیتی به صداها ندهم اما نمی شد. ناچار بودم برای اینکه صداها قطع بشود هرچه آنها می گویند را انجام بدهم.

وی ادامه داد: روز حادثه پدر و مادرم خواب بودند. من هم چرت کوتاهی زدم و بعد از اینکه چشمانم را باز کردم باز صداهایی را شنیدم. صداهایی که در ذهنم می گفتند پدرت را بکش و جانش را بگیر. من هیچ انگیزه ای برای قتل نداشتم چون با پدرم اختلافی هم نداشتم.

وی ادامه داد: سعی کردم به صداها اهمیتی ندهم اما مرتب در گوشم تکرار می شد که پدرت را بکش. من هم چکش برداشتم و با آن جان پدرم را گرفتم. چون می خواستم صداها دست از سرم بردارند و پس از قتل ، صداها قطع شد.

با اعترافات پسر جوان برای وی قرار بازداشت صادر شده و او برای بررسی سلامت روانی‌اش به پزشکی قانونی معرفی شده است.

ارسال نظر