حادثه 24 - محسن لزگی؛ روحانی ویژه شبهای اجرای حکم قصاص در زندان مشهد که تا آخرین نفسهای زندانی، دنبال بخششگرفتن است. او در گفتگویی به طور مفصل به مراحل اجرای حکم پرداخته و آخرین ساعت های زندگی افرادی که قصاص می شوند و آخرین تلاش ها برای بخشیده شدن شان را توصیف کرده است.
برای زندانی شب آخر است و اگر پای چوبهدار، معجزه بخشش رخ ندهد، روز بعدی در کار نیست. برای همین روحانی ویژه شبهای اجرای حکم قصاص همراه او شده است. درددلهای اعدامی را میشنود، وصیتش را میگیرد، آرامَش میکند و مهمتر از همه قول میدهد برای گرفتن بخشش از اولیای دم، تا واپسین لحظات تلاش کند.
زمان در شب آخر بهکندی میگذرد؛ روحانی ساعتی را درکنار زندانی و ساعتی را درکنار اولیای دم مینشیند. او بارها قبل از این شب با اولیای دم صحبت کرده، اما آنها راضی به بخشش نشدهاند و حالا در لحظات پایانی، آخرین جملاتش را برای نجات زندانی از چوبه دار با آنها درمیان میگذارد.
ساعتی به اذان صبح مانده، روحانی شانهبهشانه زندانی وارد محوطه میشود؛ زمان اجرای حکم فرارسیده، صدای تند تپشهای قلب زندانی به گوش روحانی نزدیکتر است، اما تا آخرین تپش قلب امید به بخشش دارد.
روحانی ویژه شبهای اجرای حکم قصاص در هوای گرگومیش در محوطه زندان، پای چوبه دار تا آخرین نفسهای زندانی به امید گرفتن بخشش، میماند. دیالوگ آخر را چشم در چشم اولیای دم چند بار تکرار میکند. از اینجا به بعد، شنیدن دو جمله، خاطرات شیرین و تلخ را رقم میزند. اولیای دم یا میگویند: «از چوبه دار بیاورید پایین!» یا یک کلام میگویند: «قصاص!»
خودش کارش را نوعی مذاکره هم میداند که فن بیان میخواهد و تبحر در نرمکردن قلبهای دردکشیده و درانتظار قصاص. این روحانی تمام ۲۰سالی که زندان مشهد را برای کار انتخاب کرده، از این شبها کم نداشته است. دکترای فقه و مبانی حقوق دارد هم تحصیلات حوزوی، اما بودن درکنار آدمهایی که سرنوشتشان به زندان گره خورده است و کمک به آنها را به مسئولیت و مدیریت در هر ارگان دیگر ترجیح داده است.
در یکی از همین روزهای کرونایی در دفتر کاری حجتالاسلام محسن لزگی نشستهایم تا از سالهای کاریاش بهعنوان یک روحانی شاغل در زندان بگوید. شروع صحبتهایش فرهنگ بخشش را به آمار مرگهای کرونایی گره میزند و میگوید: بیماران کرونایی در یک لحظه قلبشان از تپش میایستد و هیچکس نمیتواند جلو آن را بگیرد، اما اینجا که نشستهایم، تپشهای قلب خیلی از آدمهای پشت این دیوارها، دست افرادی از جنس من و شماست که میتوانند زندگی ببخشند یا قصاص کنند. چیزی که به آنها میگویم این است که لذتی که در بخشش یک جان است در قصاص جان نیست.
حجتالاسلام محسن لزگی حالا بعد از دو دهه کار در زندان، در آستانه پنجاهسالگی است. درکنار اینکه یک روحانی است، مسئولیت اداره فرهنگی زندانهای خراسان رضوی را نیز برعهده دارد. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گفتوگوی ما با این روحانی است.
قبل از روایتهایتان، از انتخاب این شغل بگویید؛ چرا زندان را انتخاب کردید؟
با توجهبه سطح تحصیلات حوزوی و تحصیلات دانشگاهیام، موقعیتهای مناسب شغلی در سازمانها و ادارات مختلف داشتم، اما پشیمان نیستم که زندان را انتخاب کردم و هنوز هم با کوچکترین کمک به افرادی که از همه جا درمانده و مستأصل شدهاند، خوشحال میشوم. امیدبخشی به زندانیان و آرامکردن آنها، حس خوشایند و رضایتبخشی دارد که آن را به مناصب و مشاغل دیگر ترجیح دادم.
قطعا در مدت ۲۰سالی که در زندان مشهد مشغول به کار هستید، شاهد اجرای بسیاری از احکام قصاص بودهاید. چه چیزی از صحنه اجرای حکم اعدام برای شما دردناکتر است؟
اینکه زندانی اعدامی بخشیده نشود و قصاص شود. گرفتن بخشش اصلا ساده نیست. کاری بسیار سخت و خیلی از اوقات، نشدنی است. در بعضی پروندههای اعدامی تا ۱۰ جلسه هم با خانواده مقتول مذاکره کردهام، اما تنها حرفشان، اجرای حکم است و بس. شب آخر هم با اولیای دم دوباره صحبت میکنم و نمونههای بسیاری را هم در این سالها شاهد بودهام که در لحظات آخر، حاضر به بخشش شدهاند.
درباره کار یک روحانی ویژه شبهای اجرای حکم قصاص بیشتر توضیح دهید.
ما امیدبخشی به زندانیان اعدامی و سایر زندانیان را بهعنوان یک کار فرهنگی در زندان انجام میدهیم. تصور کنید فردی که محکوم به حبس ابد یا حبس کوتاهمدت و طولانیمدت یا قصاص است، حتی یکساعت هم برایش در زندان سخت میگذرد. اگر آنها امید به زندگی نداشته باشند، اصلا طاقت نمیآورند؛ لذا یکی از کارهای روحانی، امیددادن به زندانی تا آخرین نفس و حتی تا پای چوبه دار است. ممکن است یک زندانی در آخرین لحظات و پای چوبه دار بخشیده شود و نجات یابد.
کار دیگر ما گرفتن وصیتنامه زندانی است. همراهشدن با او در شب آخر اجرای حکم، آرام کردن او، شنیدن درددلهایش و تلاش برای گرفتن بخشش، از دیگر وظایف ماست. درواقع نقش روحانی، مذاکرهکننده بین فرد محکوم به اعدام و خانواده اولیای دم است. در این مسیر، هم هنر مذاکره مهم است و هم راهآمدن و بخشش خانواده مقتول.
به طور معمول آخرین صحبتهای یک زندانی اعدامی با یک روحانی در لحظات پایانی عمرش درباره چیست؟
بعضیها خیلی حرف دارند و برخی ناامیدند و ساکت. اما بهطورمعمول بیشتر آنها از آرزوهایشان میگویند. اظهار پشیمانی میکنند. طلب بخشش دارند. درخواست دیدار خانوادهشان را دارند. به ما وصیت میکنند. حتی توصیههایی به افراد بیرون از زندان میکنند؛ مثل اینکه «بگویید مردم به خشم و احساسات خودشان غلبه کنند تا به سرنوشت ما دچار نشوند.» درواقع زندانی قصاصی میداند فردا طلوع آفتاب را نمیبیند.
ما نمیدانیم کی قرار است قلبمان از تپش بایستد، اما آنها میدانند که چه زمان و ساعتی نفسشان به آخر خواهد رسید؛ برای همین ثانیهبهثانیه شب آخر برای آنها زجرآور است. ما بهعنوان روحانی با آنها صحبت میکنیم و درکنارشان هستیم. خیلی از آنها که بیرون از زندان اصلا قرآنخوان و اهل راز و نیاز نبودهاند، در این لحظات شروع به مناجات و قرآنخواندن و حاجتخواستن از خدا برای نجات از چوبه دار میکنند. شب سختی است و نمیتوان آن را با کلمات توصیف کرد.
از آخرین موردی که توانستید یک اعدامی را در لحظه آخر کشیدن اهرم طناب دار نجات بدهید، برایمان بگویید.
در یک نزاع، جوان بیستوسهسالهای، جوان دیگری را به قتل رسانده بود. با پدر و مادر مقتول چندمرحله که مذاکره کردیم، راضی به رضایت نشدند. دقیقا ۴۰دقیقه قبل از اعدام توانستم اول پدر مقتول را راضی کنم و بعد مادرش را. صحنه اعدام آماده شده بود، اما با رضایت اولیای دم صلوات فرستادیم تا کار تمام شود و زندانی از قصاص نجات یابد. اما در یک لحظه دوباره مادر مقتول، نظرش را تغییر داد و فریاد زد که باید قصاص شود.
چارهای نبود؛ قصاص حق شرعی و قانونی خانواده مقتول است. زندانی را دوباره بالای چوبه دار بردند تا حکم اجرا شود. همان موقع من برای آخرین تلاش گفتم «مادر! این لحظه آخر است؛ با اعدام قلبت آرام نخواهد شد.» و اشاره کردم به توصیههای امامرضا (ع) درخصوص بخشش. در همان لحظه، مادر مقتول، هنوز طناب دار کشیده نشده بود، فریاد زد «بیاورید پایین، بخشیدم.»
زندانی محکوم به اعدام دیگری داشتیم که در سالهای زندان، در اقدامات مفید برای زندانیان بسیار فعال بود. بهکرات سراغ خانواده مقتول رفتم، اما رضایت ندادند. روز اعدام رسید و باز هم راضی نشدند. اصرار کردم به اولیای دم که یکماه دیگر هم به این جوان فرصت زندگی بدهند. آنها یکماه را پذیرفتند. بعد از یکماه دوباره لحظه اعدام رسید و همچنان اصرار داشتند به قصاص، اما درعین ناباوری لحظه آخر بخشیدند. با این بخشش، زندانی که فرزندان کوچکی داشت، توانست سر خانه و زندگیاش بازگردد. در طول هفتسالی که از زمان زندانیشدن تا اجرای حکمش گذشته بود، به حد کافی در زندان متنبه و نادم شده بود و واقعا شرایط بازگشت به جامعه را برای زندگی سالم داشت.
شده برای قاتلی دلتان بسوزد یا هنگام اجرای حکم قصاص گریهتان بگیرد؟
همهی ما انسانیم و احساس داریم. وقتی تا یک لحظه قبل از جاندادنش امید بسته بودم که بتوانم بخشش را از اولیای دم بگیرم، لحظه جاندادنش قطعا تحت تأثیر قرار میگیرم. البته نکته شایانتوجه این است که باید میان فردی که در یک لحظه مرتکب قتل شده و فردی که ذاتا جانی و قاتل است، تفاوت قائل شویم. برخی از افراد شاید سزاوار بخشش نباشند و حتی افکار عمومی منتظر اعدام آنها باشند؛ این افراد اعدامی، برای اینکه ما روحانیون هم برای زندگیشان تلاش کنیم، جایی باقی نگذاشتهاند. نمونه آن، قاتلان کودکان یا دختربچههایی هستند که مورد تجاوز و جنایت این افراد قرار گرفتهاند. روحانی با شناختی که سالها از فرد اعدامی کسب میکند، درصورت متنبهشدن و آمادگی آن فرد برای بازگشت به زندگی سالم، همه تلاش خود را برای گرفتن رضایت به کار میگیرد.
گفته میشود برخی از اولیای دم درازای بخشش و اجرانشدن حکم قصاص، مبلغ دیه را و در مواردی حتی مبالغ بیشتر از دیه را مطالبه میکنند. پول چقدر در سرنوشت زندانیهای اعدامی نقش دارد؟
خیلی از خانوادهها بدون گرفتن یک ریال دیه، قاتل را میبخشند، اما در مواردی هم داریم که از قصاص گذشتهاند، اما باید دیه مقتول داده شود و، چون زندانی پولی ندارد، سالهای سال در زندان میماند؛ لذا از خیران خواهش میکنم که درکنار کمک به زندانیان جرایم غیرعمد، به زندانیان قصاص نیز که حکم اعدام دارند، توجه کنند. در مواردی اگر دیه مقتول پرداخت شود، این زندانیها از قصاص نجات پیدا میکنند.
اما سخن پایانی شما درباره قصاص پای چوبه دار چیست؟
قصاص حق خانواده مقتول است، اما لذتی که در بخشش جان کسی و پایینآوردنش از چوبه دار است، قطعا در قصاص نیست. پروندههای قتل تا زمان اجرای حکم، زمانبر است و در این مدت کسی که مرتکب قتل شده، به حد کافی در زندان متنبه و پشیمان میشود و سختیهای حبس را تحمل میکند؛ بنابراین این فرد را میتوان به جامعه بازگرداند.
توصیهام به جوانان این است که خشم خود را در هر لحظه کنترل کنند. خیلی از جوانان کمسنوسالی که محکوم به قصاص میشوند، میگویند که فقط در یک لحظه اشتباهی مرتکب شدهاند، اشتباهی که به قیمت جانشان تمام میشود.
به خانوادهها هم توصیهام این است که رابطه خوبی با جوانانشان داشته باشند تا آنها از نظر احساسی و روانی تخلیه شوند و کمبودها و فشارهای روانی در جامعه، آنها را از حالت عادی خارج نکند؛ مبادا دست به اشتباهی بزنند که راه برگشت از آن راحت نباشد یا حتی در خیلی از موارد، نشدنی باشد.پشیمان نیستم که زندان را انتخاب کردم و هنوز هم با کوچکترین کمک به افرادی که از همه جا درمانده و مستأصل شدهاند، خوشحال میشوم.
***
حکم اعدام چگونه اجرا می شود؟
امیدبخشی به زندانیان و آرامکردن آنها، حس خوشایند و رضایتبخشی دارد که آن را به مناصب و مشاغل دیگر ترجیح دادم.گرفتن بخشش اصلا ساده نیست. کاری بسیار سخت و خیلی از اوقات، نشدنی است.یکی از کارهای روحانی شب اعدام، امیددادن به زندانی تا آخرین نفس و حتی تا پای چوبه دار است.بعضیها خیلی حرف دارند و برخی ناامیدند و ساکت. اما بهطورمعمول بیشتر آنها از آرزوهایشان میگویند.ثانیهبهثانیه شب آخر برای آنها زجرآور است.
شب سختی است و نمیتوان آن را با کلمات توصیف کرد.از خیران خواهش میکنم که درکنار کمک به زندانیان جرایم غیرعمد، به زندانیان قصاص نیز که حکم اعدام دارند، توجه کنند.قصاص حق خانواده مقتول است، اما لذتی که در بخشش جان کسی و پایینآوردنش از چوبه دار است، قطعا در قصاص نیست.خیلی از جوانان کمسنوسالی که محکوم به قصاص میشوند، میگویند که فقط در یک لحظه اشتباهی مرتکب شدهاند.
همه کسانی که به نوعی درگیر اجرای حکم اعدام هستند میگویند بعضی شبها، بخصوص در مواقعی که تب دارند، کابوس اعدام و اعدامیها را میبینند. اما در مراسم اجرای حکم اعدام چه اتفاقی می افتد که مجریان حکم تا مدتها این صحنه ها را فراموش نمی کنند؟ در این گزارش به طور مفصل به مراحل اجرای حکم پرداخته ایم. از افرادی که باید در اجرای حکم حاضر باشند تا چگونگی حلقه زدن طناب به گردن محکوم و مدت زمانی که اعدامی باید بالای چوبه دار باشد.
زمان اجرای حکم
احکام اعدام معمولا در ماههای رمضان و محرم اجرا نمیشود اما بالاخره روز پایان زندگی محکوم به مرگ که اغلب نیز چهارشنبه است، از راه میرسد. آقای «س» مامور بازنشسته نیروی انتظامی که سابقه خدمت در زندان را دارد، در مورد ساعتهای آخر محکومان به مرگ میگوید: «معمولا ۲۴ یا ۴۸ ساعت قبل از صبح چهارشنبه، اعدامیها را از بند به قرنطینه منتقل میکنند. خانواده برای دیدار آخر و خداحافظی به زندان میآیند. در شب آخر، افسر نگهبان یا روحانی زندان برای گرفتن وصیتنامه میروند. دم صبح، زندانی را برای اجرای حکم به محوطه اعدام میبرند.»
امید به بخشش تا آخربن لحظات
معمولا زندانیان محکوم به قصاص در لحظات آخر هنوز امید به بخشش دارند. در این موارد قاضی اجرای احکام، زندانی و خانواده مقتول را در اتاقش در زندان ملاقات میکند. اما زندانیها در این لحظات چه میخواهند؟ عصمتالله جابری که بیش از شش سال قاضی اجرای احکام بوده است، در پاسخ به این سوال مکثی طولانی میکند و میگوید: «آدم ها معمولا بخشش میخواهند. گاهی بخشیده میشوند و گاهی در خواستشان فایدهای ندارد. قاضی اجرای احکام هم مثل دیگران تمام تلاش خود را میکند تا اگر قاتل، سریالی و متجاوز نیست، بخشیده شود. خود من در نیمی از پروندههایی که برای اجرا به من سپرده شده بود، در لحظات آخر، خانوادهها را از اجرای قصاص منصرف کردم و بخشش گرفتم» اما هنوز قصاصها و اعدامهایی هستند که راه برگشتی در آنها وجود ندارد.
24 ساعت آخر
علاوه بر قاضی اجرای حکم، قاضی صادرکننده حکم یا نماینده او، رئیس زندان یا نماینده او، نماینده نیروی انتظامی، پزشک قانونی، وکیل محکوم و در موارد قصاص، اولیای دم در صحنه اجرای حکم حضور دارند. آخرین کسی که طبق آییننامه اجرای احکام میتواند جلوی اجرا شدن اعدام را بگیرد، پزشک قانونی حاضر در صحنه است. دکتر نوروزپور، از پزشکان قانونی که معمولا در صحنه اجرای حکم حاضر است، میگوید: «حضور در صحنه اجرای حکم آنقدر ناخوشایند است که اغلب پزشکان قانونی از آن فرار میکنند. تعداد کمی از پزشکان هستند که به حکم وظیفه میپذیرند برای اجرای احکام حاضر شوند. معمولا از روز قبل به پزشک قانونی خبر میدهند که فردا اجرای حکم است و باید در زندان یا اگر اجرا در ملاءعام است، در محل اجرای حکم حاضر باشد.»
نقش پزشکی قانونی
شاید تناقض به نظر برسد. پزشکی که سوگند بقراطیاش باید او را از حضور در چنین مکانی و فراهمکردن زمینه اجرای چنین حکمی منع کند، در نهایت همان کسی است که سلامت و هوشیاری محکوم به اعدام را بررسی میکند و بلامانع بودن اجرای حکم را اطلاع میدهد. به هر حال، قانون است: «یک پزشک زنان ممکن است چهار صبح به بیمارستان برود، یک جراح هم ممکن است نیمهشب به بیمارستان برود اما پزشک زنان بعد از تحمل ساعتها فریاد و رنج بیمار در نهایت یک بچه به دنیا آورده، جراح هم بعد از ساعتها سر پا ایستادن، بیمارش را میبیند که به هوش آمده و رو به بهبودی است. اما پزشک قانونی چه؟ ما در صحنه حاضر میشویم که تضمین کنیم زندانی هوشیار است و اجرای حکم باعث درد و آزار بدون توجیه و بیش از حدود تعیینشده در قانون نیست. به عنوان مثال اگر زندانی زخمی روی گردنش داشته باشد که طناب باعث درد بیش از اندازه شود، اجرا را تا زمانی که آن زخم بهبود پیدا کند به تاخیر میاندازیم. پزشک قانونی آخرین کسی است که با محکوم حرف میزند و بعد از این که مراسم اعدام اجرا شد، اولین کسی است که پیکر او را برای تایید مرگ معاینه میکند.»
حرفزدن با کسی که چند قدم با مرگ فاصله دارد، باید کار سختی باشد: «در این مکالمه، اسم آدمها را میپرسیم. از سن و شغلشان میپرسیم. این هم به خاطر آن است که بدانیم زندانی هوشیاری لازم را دارد یا نه و میداند قرار است چه اتفاقی بیفتد یا نه. بعد به کسی که قرار است حکم را اجرا کند آموزش میدهیم که طناب را چطور میزان کند که فشار متناسب وارد شود و از خونرسانی یکطرفه به مغز و طولانیشدن اجرای حکم جلوگیری شود.»
گاهی شنیده میشود برخی اعدامیها قبل از مرگ داروهایی میگیرند که بتوانند آرامش خود را حفظ کنند. آقای نوروزپور میگوید حالا دیگر این اتفاقها نمیافتد: «یکی از وظایف پزشک قانونی، بررسی هوشیاری محکوم است. قبل از اعدام به کسی آرامبخش یا داروی دیگری داده نمیشود.»
چه کسی حکم را اجرا می کند؟
آقای «س» درباره اجرای حکم میگوید: «معمولا زندانها تیری شبیه تیردروازه دارند که طنابهای اعدام به آن متصل است. اغلب حکم چند نفر را همزمان اجرا میکنند. پزشک قانونی که در محوطه است، زندانی را معاینه میکند و بعد هم طناب را میاندازند دور گردن زندانی. گاهی خود خانواده مقتول اهرم را میکشند و زیر پای زندانی را خالی میکنند و گاهی هم کسی به نمایندگی از آنها این کار را میکند. اگر هیچکس نباشد، مامورهای زندان باید این کار را انجام دهند. خیلی وقتها ماموران هم از زیر این کار در میروند و سربازی که از نظر رتبه از همه پایینتر است اهرم را میکشد. بعد یکی دو روز مرخصی برایش در نظر میگیرند.»
دلگرمی وکلا در آخرین لحظات
در اجرای قصاص، وکیل محکوم هم میتواند در صحنه حضور داشته باشد. چرا؟ عبدالصمد خرمشاهی از وکلای باسابقه در پروندههای قتل میگوید: «هر چند قبل از اجرای حکم معمولا همه و از آن جمله وکلا تلاش میکنند رضایت بگیرند و اجرای اعدام را متوقف کنند اما به عنوان وکیل محکوم، وارد شدن برای مذاکره بر سر رضایت چندان عملی نیست. این کار را معمولا قاضی اجرای حکم انجام میدهد. با این حال شخصا در اجرای احکام حاضر میشوم برای اینکه موکلم احساس نکند تنها مانده است. در آن دقایق این حضور میتواند دلگرمی مهمی باشد.»
او در پاسخ به این سوال که محکومان معمولا چطور با اجرای حکم کنار میآیند، میگوید: «وقتی صحبت از قصاص است، تا دم آخر امید به بخشش و رضایت وجود دارد اما حتی وقتی امیدی نیست، آدمهایی را دیدهام که بسیار متکی به نفس با حکم اعدام خودشان روبهرو شدهاند. آدمهایی را هم دیدهام که از هول مرگ حتی نمیتوانستند روی پا بایستند.»
چگونه اعدامی جان می بازد
از میان کسانی که نمیتوانند روی پایشان بایستند، برخی پیش از اجرای حکم به دلیل سکته از دنیا میروند. دیگرانی که به دار آویخته میشوند هم مدت زیادی با مرگ دست و پنجه نرم نمیکنند. به گفته دکتر نوروزپور «حلقآویز کردن، در ۷۰ درصد موارد موجب مرگ آنی میشود، در ۳۰ درصد موارد مرگ به دلیل انسداد راههای هوایی و عروق اتفاق میافتد و در این موارد هم نهایتا دو تا سه دقیقه طول میکشد تا مرگ رخ دهد. در هر حال، در زمان اجرای حکم، هوشیاری فردی که به دار آویخته میشود بیش از ۲۰ تا ۳۰ ثانیه طول نمیکشد، مگر اینکه خونرسانی یکطرفه بشود. طبق آییننامه اجرای احکام، پیکر محکوم باید تا ۴۵ دقیقه روی دار باقی بماند. بعد از آن ماموران اجرا پیکر را از دار پایین میآورند، پزشک قانونی مرگ را تایید میکند و جسد به سردخانه منتقل میشود تا خانواده برای تحویل گرفتن و دفن او مراجعه کنند.»
بعد از خروج پیکر بیجان از زندان، جمع هم پراکنده میشود. ماموران با پایان شیفت کاری، زندان را ترک میکنند. قاضی اجرا بعد از تکمیل فرمها و صورتجلسه از زندان میرود. پزشک قانونی به محل کار خود برمیگردد و روز کاریاش را ادامه میدهد. اجرای «قتل عمد قانونی» کاری نیست که کسی دستتنها مرتکب آن شود.
اما آقای جعفرزاده که مدتی است قضاوت را رها کرده و الان وکیل است، میگوید: «اینکه حکم اعدام باید توسط چندین قاضی بررسی و تایید شود به این معنی نیست که هر کدام از قضات دخیل در آن احساس کنند حکم مرگی که صادر میکنند حکم نهایی منجر به پایان زندگی دیگری است. از بازپرس تا قاضی اجرای احکام، همه باید بر اساس اصل «اقناع وجدانی» حکم صادر کنند. نمیتوان گفت که بالادستیها یا مقامات دیگر و افکار عمومی تماما روی نظر قاضی بیتاثیرند اما اصل استقلال قاضی بر همین مساله تاکید دارد که قاضی باید بر اساس وجدان قضایی و شرف خودش حکم بدهد. کسی که مرتکب قتل میشود خودش میداند که مجازاتش اعدام است. خیلی وقتها خودش این مساله را قبول کرده و برای رهایی از عذاب وجدانی که دارد اقرار کرده و بعد از اقرار، احساس راحتی میکند. چرا من به عنوان قاضی باید در موردش نگران باشم؟ او خود سرنوشت خود را اینگونه رقم زده و شرایط موجود را به وجود آورده و پذیرفته است. وقتی در شغل قضاوت بودم بر مبنای محتویات و دلایل موجود در پروندهها و با اقناع وجدان حکم میدادم و این طور نیست که به احکامی که صادر کردم فکر کنم یا به خاطر آنها عذاب وجدان داشته باشم؛ هر چند که به هر حال قاضی علم غیب ندارد و بر اساس ظواهر موجود حکم صادر میکند.»
آقای جابری هم که مدتی است حوزه کارش را تغییر داده و به جای اجرای احکام حدی، به پروندههای مربوط به جرایم فضای مجازی رسیدگی میکند، میگوید: «قانون طبیعت و قانون اسلام که آن را کاملتر بیان میکند، روشن کرده که هر کسی ضرری به دیگری وارد کند، عین آن ضرر را تجربه خواهد کرد. بنابراین کسی که مرتکب جرمی میشود که مجازات آن مرگ است، خودش حکم مرگ خودش را صادر کرده، نه قاضی. قاضی که با تعقیب پرونده به نتیجه رسیده، در مورد صدور و اجرای حکم احساس عذاب وجدان ندارد و آسیبی متوجه او نیست. همان طور که طبیعت کار پزشک این است که گاهی بیمارش زنده نمیماند، طبیعت کار قاضی هم این است که گاهی حکم مرگ صادر کند. این به معنی قسیالقلب بودن قاضی نیست. در طرف دیگر ماجرا، اگر مدعی احساس کند که در دادگاه به حقوق خود نرسیده ممکن است بخواهد تلافی کند و به عوض یک نفر که جانش را از دست داده جان چندین نفر را بگیرد. قانون این زمینه را فراهم میکند که انتقام به اندازه جرمی که رخ داده است و به صورت انسانی گرفته شود. حکم اعدام علاوه بر مجازات مجرم، باعث ارعاب دیگران و حفظ نظم جامعه میشود. البته همان طور که قرآن به ما توصیه کرده، تمام تلاش خودمان را میکنیم که اولیای دم رضایت بدهند اما رضایت همیشه ممکن نیست.»
تاثیر اعدام بر مجریان حکم
روبهرو شدن با مرگ میتواند کشنده باشد. این فقط محکومان به اعدام نیستند که پیش از حضور در جایگاه اعدام ممکن است سکته کنند. میکروتروماهایی که برای باقی حاضران در صحنه اجرای حکم رخ میدهد نیز میتواند به بیماریهای روحی، افسردگی و اضطراب، مشکلات خوردن، مشکلات خواب و مشکلات قلبی و عروقی ختم شود که هر چند در کوتاهمدت ممکن است به چشم نیایند اما در میانمدت و بلندمدت بروز خواهند کرد. همه کسانی که به نوعی درگیر اجرای حکم اعدام هستند میگویند بعضی شبها و بخصوص در مواقعی که تب دارند، کابوس اعدام و اعدامیها را میبینند.