حادثه 24 - زنی که چند سال قبل به خاطر نارسایی کلیوی از یک بیمار مرگ مغزی کلیه دریافت کرده بود خودش دچار مرگ مغزی شد و با رضایت خانوادهاش کبد او به بیماری که مدتها از بیماری کبد رنج میبرد پیوند زده شد.
این زن 45ساله که مهناز قاسمی نام داشت و ساکن زنجان بود از سالها قبل با مشکلات ناشی از بیماری کلیوی دست و پنجه نرم میکرد. او سالها مجبور بود هفتهای سه روز دیالیز شود و روزبهروز بدنش رنجورتر میشد. وقتی مدتی گذشت پزشکان اعلام کردند کلیههای زن جوان از کار افتاده و او باید هرچه سریعتر یک کلیه پیوندی دریافت کند؛ اما دریافت کلیه به همین سادگی نبود. افراد زیادی مثل این زن بخاطر مشکل کلیوی در لیست انتظار قرار داشتند و او هم باید مدتها منتظر میماند اما شرایطش روزبهروز وخیمتر میشد. یک طرف زن جوان بود که هر روز ضعیفتر میشد و جانش به خطر افتاده بود و در سوی دیگر خانوادهاش شامل دختر و پسر و شوهرش قرار داشتند که با دیدن رنجی که او میکشید ذره ذره آب میشدند.
حدود یکسال و نیم به سختی گذشت تا اینکه سرانجام پیگیریها به نتیجه رسید و کلیهای برای پیوند به او پیدا شد. همهچیز طبق دستور پزشکان پیش رفت و بعد از انجام آزمایشهای متعدد سرانجام با پیوند کلیه به زن جوان او بار دیگر به زندگی عادی بازگشت. از آن به بعد بود که زندگی بار دیگر برای این خانواده شیرین شد. فرزندان زن جوان که سالها درد کشیدن مادرشان را به چشم دیده بودند خوشحال بودند که دیگر خبری از دردهای او و دیالیزهای پی در پی نیست. زندگی شیرین این خانواده اما 5سال بیشتر دوام نیاورد. اواسط سال97 بود که کلیه پیوندی دچار مشکل شد و به قول پزشکان پس زد. بار دیگر همهچیز مثل سابق شده بود. کلیه اهدایی دیگر کارایی سابق را نداشت و بار دیگر جلسات دیالیز یک روز در میان زن جوان آغاز شد. روزهایی که او از دیالیز برمیگشت انگار که همه دنیا روی سرش خراب شده بود. او دیگر با این سرنوشت کنار آمده بود که برای همیشه باید با مشکل کلیه دست و پنجه نرم کند.
شرایط خاص این زن از یک سو و شایع شدن بیماری کرونا از سوی دیگر سبب شد زندگی روزبهروز به کام او و خانوادهاش تلختر شود. درصورتی که او دچار کوچکترین بیماری میشد به دردسر بزرگی میافتاد و با مبتلا شدنش به کرونا معلوم نبود به چه سرنوشتی دچار میشود. این شرایط ادامه داشت تا اینکه یک روز وقتی زن جوان بعد از دیالیز از درمانگاه به خانه برگشت گفت دچار سردرد شدیدی شده است. ساعت 3بعدازظهر بود که او به بیمارستان منتقل شد اما فقط نیمساعت بعد پزشکان اعلام کردند که او به کما رفته است. هنوز به درستی مشخص نبود که چه اتفاقی افتاده اما پزشکان همه تلاششان را برای نجات این زن انجام دادند. تلاشهای کادر پزشکی 2روز ادامه پیدا کرد اما در نهایت راه به جایی نبرد و او دچار مرگ مغزی شد.
پس از سالها سختی کنار آمدن با فقدان مادر برای دختر 17ساله و پسر 27سالهاش سخت و ناگوار بود. اما آنها باید با این واقعیت تلخ کنار میآمدند. دیگر همه درد و رنجهای مادر به پایان رسیده بود و آنها مانده بودند با جای خالی او. پزشکان اعلام کردند درصورتی که خانواده زن جوان اعلام رضایت کنند کبد او قابلیت اهدا به بیماری نیازمند را دارد. فرزندان و شوهر این زن که سالها با مشکل نارسایی عضو و پیوند اعضا دست و پنجه نرم کرده بودند میدانستند خانوادههایی که در انتظار عضو پیوندی هستند در چه شرایطی قرار دارند. آنها خود سالها چشم انتظار دریافت کلیه برای مادرشان بودند و وقتی خودشان در شرایط اهدای عضو قرار گرفتند موافقت کردند تا هرچه سریعتر کبد مادرشان جداسازی و به بیماری نیازمند اهدا شود. پدر و مادر زن جوان و فرزندان و همسرش رضایت نامه را امضا کردند و کبد او به بیماری که از مدتها قبل دچار نارسایی کبدی و چشم انتظار عضوی پیوندی بود اهدا شد.
امیرحسین قاسمی، فرزند این بیمار مرگ مغزی درحالیکه هنوز از دست دادن مادرش را باور ندارد درباره تصمیم بزرگی که او و خانوادهاش گرفتهاند میگوید: در همه این سالها به خاطر شرایط مادرم به خوبی درک میکردیم بیماری که نیازمند عضو پیوندی است چه میکشد. در آن سالها بارها برای دریافت کلیه برای مادرم امیدوار شدیم اما هر بار بعد از انجام آزمایشهای مختلف معلوم میشد کلیهای که پیدا کردهایم با بدن مادرم سازگاری ندارد. هر روزمان شده بود انتظار کشیدن اما بعد از این همه صبر کلیهای که به مادرم پیوند زده شد 5سال بیشتر دوام نیاورد و او دوباره گرفتار دستگاه دیالیز شد و بعد از مدتی که کلیه پیوندی پس زد مشکلات مادرم بیشتر و در نهایت به دلایلی که هنوز هم برای مان روشن نشده دچار مرگ مغزی شد.
اما اینکه فردی که خودش عضو پیوندی دریافت کرده بعد از مدتی عضوی از بدنش را اهدا کند موردی نادر و کم سابقه است. پسر داغدار این زن در اینباره میگوید: وقتی اعلام کردند مادرم دچار مرگ مغزی شده است ما خودمان را جای بیمارانی که در انتظار عضو پیوندی هستند گذاشتیم و اعلام کردیم با اهدای اعضای بدن مادرمان موافقیم. مادر مرحومم کلیه هایش را از دست داده بود، قلبش هم بهدلیل اینکه 45ساله بود قابلیت پیوند زدن را نداشت و تنها کبدش جداسازی و به بیماری نیازمند اهدا شد. حالا با اینکه دیگر مادر کنارمان نیست اما خوشحالیم که با کبد او بیماری نیازمند از مرگ نجات پیدا کرد.