حادثه 24 - سرکرده باند دزدان خشن که با بیرحمی دست به سرقت طلا و جواهرات زنان میزد، با حکم دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. خشونت این باند باعث شده بود که بسیاری از طعمههای آنها از وحشت، دچار مشکلات روحی شوند و از ترس جرأت نکنند تنهایی به خیابان بروند. اعضای این گروه حتی کودکانی را که همراه مادرشان بودند تهدید میکردند و بعد از سرقت طلا و جواهراتشان متواری میشدند.
تحقیقات در این پرونده از اواخر سال 96با چند شکایت مشابه در پلیس پایتخت شروع شد. یکی از زنانی که به دام دزدان موتورسوار گرفتار شده است به مأموران گفت: ظهر بود که سرویس مهد کودک، دختر ششسالهام را به خانه آورد. من نیز طبق معمول همیشه به مقابل ساختمان رفتم تا دخترم را تحویل بگیرم. وقتی دخترم از ماشین پیاده شد و سرویس مهد کودک رفت، ما وارد ساختمان شدیم اما هنگامی که میخواستم در را ببندم ناگهان فردی دست و پایش را روی در گذاشت و مانع از بسته شدن آن شد. او پسری جوان و ناشناس بود که چاقو در دست داشت. مقابل در هم همدستش سوار بر موتور منتظرش بود.
شاکی ادامه داد: مرد چاقو بهدست مرا به دیوار کوبید و چاقویی زیرگلویم گذاشت. دخترم وحشت کرده بود اما پیش از آنکه جیغ بکشد، مرد خشن دستانش را روی دهان او گذاشت و مرا تهدید کرد که اگر حرفی بزنم، هم مرا میکشد و هم جان دخترم را میگیرد. او با تهدید هرچه طلا داشتم سرقت کرد و بعد در یک چشم برهم زدن ترک موتور همدستش نشست و هر دو فرار کردند. پس از این حادثه دخترم بهشدت از لحاظ روحی دچار مشکل شده است. تا چند شب به هیچ عنوان نمیخوابید و با وجود اینکه من و پدرش در کنار او بودیم ترس در وجودش بود و میلرزید. خودم هم پس از این اتفاق دیگر جرأت نمیکنم به تنهایی از خانه خارج شوم.
سرقتهای سریالی
بررسی شکایتها نشان میداد که اعضای این باند بیشتر سرقتهایشان را در شرق تهران و هنگام ظهر انجام میدادند. آنها فقط زنان و دختران را به دام میانداختند و با گذاشتن چاقو روی گلویشان یا با ضرب و شتم و مشت و لگد زدن به آنها، طلاهایشان را سرقت میکردند.
زن دیگری که به دام سارقان افتاده بود در شکایت خود گفت: ظهر بود که در حال بازگشت به خانهام در شرق تهران بودم. 2 سرنشین یک موتورسیکلت به سمت من آمدند و آدرسی پرسیدند. من از همه جا بیخبر شروع کردم به راهنماییشان اما ناگهان یکی از آنها از موتور پیاده شده و دهان مرا گرفت. پس از آن چاقویی زیرگلویم گذاشت و تهدید کرد که اگر صدایم در بیاید مرا میکشد. او گردنبند مرا کشید و بعد ترک موتور نشست و با همدستش فرار کرد.
دستگیری
تعداد شاکیان روزبه روز بیشتر میشد و مأموران با انجام چهرهنگاری موفق به شناسایی هر 4سارق سابقهدار شدند. در مرحله بعد پاتوقهای احتمالی آنها را زیرنظر قرار گرفت و مخفیگاه اصلی آنها در پاکدشت شناسایی شد. به این ترتیب هر 4متهم در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدند و برای تحقیق به دادسرای ویژه سرقت انتقال یافتند.
آنها وقتی مقابل قاضی علیرضا بهشتی، بازپرس پرونده قرار گرفتند به سرقت بیش از 200زن و دختر اقرار کردند. سرکرده این باند که جوانی 25ساله به نام امید بود اوایل سال 96پس از 2سال حبس از زندان آزاد شد. اما بار دیگر نقشه دزدی از زنان را کشیده بود. وی در بازجوییها گفت: از وقتی از زندان آزاد شده بودم با موتورم مسافرکشی میکردم اما در آمد خوبی نداشتم تا اینکه یک روز که برای هواخوری به پارک رفته بودم با جوانی آشنا شدم. او به من آموزش سرقت طلای زنان را داد. به نظرم دزد سابقه داری بود و از آن پس، باند سرقت تشکیل دادم. وی درباره شگردش گفت: با 2 موتور راهی سرقت میشدیم. 2 نفر که سوار بر موتور اول بودند، سرقت میکردند و 2 نفر دیگر سوار بر موتور دوم نقش اسکورت را داشتند. در واقع هوای دزدان را داشتند که اگر خطری تهدیدشان کرد به کمکشان بروند. معمولا جایمان عوض میشد، گاهی2 نفر نقش دزد را داشتند و گاهی هم نقش اسکورت کردن 2 نفر دیگر. طعمه هایمان را از میان زنان انتخاب میکردیم؛ آنهایی که به خودشان طلا آویزان کرده بودند. وی ادامه داد: با شناسایی زنان به سمتشان هجوم میبردیم. چاقو را زیر گلویشان میگذاشتیم و تهدیدشان میکردیم. گاهی گردنشان را میگرفتیم و آنها را روی کاپوت ماشین میانداختیم. گاهی هم آنها را به دیوار میکوبیدیم و گاهی هم با لگد بهصورتشان میزدیم و با سرقت طلاهایشان فراری میشدیم. وی ادامه داد: برخی از آنها بچههایشان همراهشان بود و گاهی ناچار میشدیم بچهها را تهدید کنیم تا مادرها مقاومت نکنند و تسلیم شوند. سرکرده باند دزدان خشن در ادامه بازجوییها گفت: من و همدستانم بچههای پاکدشت هستیم و معمولا هفتهای یکبار به تهران میآمدیم و با انجام سرقت دوباره به پاکدشت برمی گشتیم. اما پیش از اجرای دزدیها، همه جای تهران را گشتیم و احساس کردیم شرق تهران خلوتتر از نقاط دیگر است، آن هم هنگام ظهر. پس از سرقت هم طلاها را می فروختیم و بین خودمان تقسیم میکردیم.
اشد مجازات
سرقت های این گروه به حدی بود که باعث وحشت و بیماری روحی بسیاری از زنان و کودکان شده بود. با توجه به خشونت بالایی که دزدان در سرقتهای خود داشتند قاضی علیرضا بهشتی، بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای سرکرده این گروه خشن درخواست محاربه کرده و بخشی از پرونده به دادگاه انقلاب فرستاده شد و در دادگاه انقلاب محاکمه و با حکم دادگاه به اعدام محکومشد.