زمان مطالعه: 8 دقیقه

سرنوشت نامعلوم محسن محروقی / خانواده گرافیست گمشده هنوز امیدوارند

ناپدید شد، مبهم و رازآلود. یک‌سال گذشت اما خانواده محسن محروقی هنوز امید دارند. چشم‌انتظار نشسته‌اند تا ردی و نشانی از پسر گرافیست پیدا شود. بی‌خبری و انتظار بی‌پایان سهم خانواده‌ محروقی شده است. نه کسی او را دیده و نه سرنخی از این پسر 37ساله پیدا شد.
31 خرداد 1400
شناسه : 76399
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/76399
904+
بالا
ناپدید شد، مبهم و رازآلود. یک‌سال گذشت اما خانواده محسن محروقی هنوز امید دارند. چشم‌انتظار نشسته‌اند تا  ردی و نشانی از پسر گرافیست پیدا شود. بی‌خبری و انتظار بی‌پایان سهم خانواده‌ محروقی شده است. نه کسی او را دیده و نه سرنخی از این پسر 37ساله پیدا شد.

حادثه 24 - ناپدید شد، مبهم و رازآلود. یک‌سال گذشت اما خانواده محسن محروقی هنوز امید دارند. چشم‌انتظار نشسته‌اند تا  ردی و نشانی از پسر گرافیست پیدا شود. بی‌خبری و انتظار بی‌پایان سهم خانواده‌ محروقی شده است. نه کسی او را دیده و نه سرنخی از این پسر 37ساله پیدا شد. او که یکی از اهالی مطبوعات بود، هیچ رد و نشانی از خود به جا نگذاشته است. سرنوشتش معماگونه مانده و خانواده‌اش هم چشم‌انتظار یک سرنخ کوچک مانده‌اند. پرونده ناپدیدشدن محسن هنوز روی میز قاضی دادسرای پردیس قرار دارد؛ پرونده‌ای که در پلیس آگاهی تهران به جریان افتاد ولی خیلی زود به دادسرای پردیس ارجاع شد. این درحالی بود که بنا به خواسته خانواده محروقی، پرونده به دادسرای تهران ارسال شد تا روند رسیدگی سریع‌تر انجام شود. تحقیقات قضائی اما در تهران به ثمر ننشست و بار دیگر پرونده به دادسرای پردیس بازگشت.

روند رسیدگی با وجود یک‌سال هنوز در جریان است اما بدون هیچ نتیجه‌ای. جست‌وجوها ادامه دارد. خانواده محسن روز گذشته بار دیگر به دادسرای پردیس رفته‌اند تا در سالگرد ناپدیدشدن پسرشان نشانی یابند. این‌بار مادر هم همراهی‌شان کرد تا شاید چشمان بارانی و مویه‌هایش راز نقطه تاریک پرونده را روشن کند.

ناپدیدشدن محسن عذابی تلخ بر دل خانواده‌‌اش گذاشته است. حالا آنها مانده‌اند با کوله‌باری از انتظار. هنوز چشم‌انتظارند. چشم‌انتظار سرنخ یا ردی از  محسن که به طرز مرموزی ناپدید شده‌ است. انتظار دیدن محسن برای خانواده‌اش ویران‌کننده است. وقتی گم شد، لبخند هم در خانه‌شان گم شد. گرد پیری روی تار تار موهای پدر و مادرش نشست. با هر تماسی روزنه امیدی به دل‌شان روانه می‌شود اما خیلی زود پوچ می‌شود.

یک سال انتظار خانواده محروقی

زهره محروقی خواهر محسن از یک‌سال انتظار می‌گوید: «هیچ اتفاق جدیدی در پرونده محسن وجود ندارد. تنها پرونده برادرم از تهران دوباره به پردیس ارجاع شده است. استعلام‌های بانکی و جدید دوباره گرفته شده است اما هیچ نتیجه‌ای در بر نداشت. روز گذشته به همراه مادر و پدرم دوباره به دادسرا رفتیم. مادرم برای نخستین‌بار بود که به دادسرا می‌آمد. دلش تاب نمی‌آورد. مادرم در دادسرا التماس می‌کرد تا نشانی از محسن پیدا شود، اما پرونده ناپدیدشدن برادرم گویا پیچیده است. هیچ‌کس هنوز ردی از او نیافته است.»

دوماهی است که پرونده محسن بار دیگر به دادسرای پردیس بازگشته است. برای تسریع روند رسیدگی دادستانی دستور داده است. خانواده محروقی اما همچنان خوشبین هستند. «محسن جایی زیر همین آسمان نفس می‌کشد اما نمی‌دانیم در کدام نقطه.  شاید از زندگی خسته بوده، گریزان شده و به جایی پناه برده که کسی نشانی‌اش را نداند. این مثبت‌ترین تصور ما از گم‌شدن برادرمان است.»

بی‌قراری‌های پدر

خواهر محسن در کلامش امید دارد، همانند مادر و دیگر اعضای خانواده محروقی. پدر اما بی‌قرار است. فراموشی میهمان روزمرگی‌اش شده است. اما محسن را هنوز به خاطر دارد. لحظه‌ای نیست که نام پسرش را زمزمه نکند. شاید ساعتی با بازی کلمات  دیگران قانع شود اما دوباره بی‌قراری‌هایش آغاز می‌شود. افکار پدر وقتی در زبان جاری می‌شود، اعضای خانواده محروقی دیگر آرام نیستند. روی تصورات خوشبینانه‌شان خط می‌کشند و دلشان دریایی مواج می‌شود. نکند بلایی سر جگرگوشه‌ام آمده است؟ نکند او را دیگر نبینم؟ شاید جایی اسیر باشد؟ پسرم اگر نفس می‌کشید، ما را چشم‌انتظار نمی‌گذاشت؟

خواهر بزرگ‌تر این گرافیست 37ساله می‌گوید: «پدرم از همه بی‌تاب‌تر است. هر دقیقه از محسن می‌پرسد.  به او از امیدهایمان می‌گوییم از اینکه هیچ نشانی از مرگ محسن نیست. اگر بود، جسدی پیدا می‌شد و تحویل پزشکی قانونی می‌شد. در این مدت برای شناسایی جسد بارها به پزشکی قانونی رفتیم اما نشانی از محسن نبود. این همان نقطه روشن پرونده است. با این حرف‌ها ساعتی آرام می‌شود اما دوباره سوالتش را زمزمه می‌کند. آشفته می‌شود و بی‌تاب. کاش تمام شود این کابوس و محسن زودتر به خانه برگردد.»

صبوری مادر

مویه‌های مادر اما در خلوت است. در تاریکی شب یا در تنهایی خانه. کسی چشمان اشکبارش را نبیند. خانواده دیگر غصه مادر را نخورد. در این دوران انتظار غم او هم اضافه نشود. صبوری می‌کند تا بچه‌ها و نوه‌هایش در خانه سوت و کور محروقی نالان نباشند. «مادرم نمی‌خواهد جو خانه متشنج شود. بی‌قراری‌های پدر حالمان را بد می‌کند اما مادر می‌خواهد آرامش داشته باشیم. صبوری کرده است. اما می‌دانیم که او دور از چشمان‌مان اشک‌هایش سرازیر می‌شود.»

زهره محروقی در ادامه از وکیلی گفت که پرونده محسن را در دست داشت. «وکیل کارکشته‌ای بود. پرونده‌های قتل و جنایت زیادی در سابقه‌اش داشت، اما او هم نتوانست کاری کند. اعتقاد داشت که پرونده محسن جنایی نیست و در جایی، در نقطه مبهمی نفس می‌کشد که هیچ‌کس از سرنوشتش خبر ندارد. اما مگر می‌شود برادرم در جریان این‌همه بی‌تابی و بی‌قراری خانواده‌اش باشد و بی‌تفاوت بگذرد. حتما مشکلی پیش آمده است.  محسن برادر بی‌تفاوتی نبود. امید داریم که زنده است اما ممکن است  اسیر باشد یا گروگان.»

گرافیست گمشده

معمای پیچیده سرنوشت محسن محروقی همه روزنامه‌نگاران و مطبوعاتی‌ها را شوکه کرده است. او نیست و خانواده‌اش را بین امید و انتظار زجرآور تنها گذاشته است. شروین پسربچه‌ای که حالا 6‌سال دارد، انتظار آمدن پدرش را می‌کشد.

محسن 18‌سال سابقه کار در بخش فنی مطبوعات را داشت. شهروند، مغرب، صاحب قلم، همشهری سرنخ، روز ورزش، دنیای فوتبال  و توسعه روزنامه‌هایی هستند که او در آنجا به‌عنوان گرافیست کار می‌کرد اما 3سالی بود که در کارخانه سیمان پردیس به‌عنوان تکنیسین برق مشغول به کار بود.

ناپدید شدن راز آلود

خواهر محسن درباره جزئیات ناپدیدشدن برادرش گفت: «محسن مدرک تحصیلی‌اش برق و الکترونیک بود. از ‌سال 96 به پیشنهاد خانواده همسرش در کارخانه سیمان پردیس مشغول به کار شد. کارخانه‌ای که برادرهای همسرش مدیر و سرپرستش بودند. اول  تیرماه‌ سال گذشته بود که مادرم با محسن تماس گرفت. زنگ می‌خورد ولی پاسخگو نبود. همزمان با همسرش تماس گرفت که ادعا کرد محسن از طرف کارخانه مأموریت دارد. هربار ادعاهای همسرش تغییر می‌کرد، تا اینکه متوجه شدیم هیچ ردی از محسن نیست و همسر و برادرهای همسرش او را آخرین‌بار اول ‌تیرماه دیده‌اند که لباس کار به تن داشت و دیگر هیچ.

تنها چیزی که ما می‌دانیم، لباس و گوشی محسن در کارخانه جامانده است. در این مدت خانواده همسرش می‌گفتند که اعلام مفقودی کرده‌اند و پلیس پیگیر کارهایش است، اما بعد از مدتی متوجه تناقض‌گویی‌هایشان شدیم و تصمیم گرفتیم خودمان طرح شکایت کنیم. در همین بین هم متوجه شدیم همسرش نفقه و مهریه‌اش را به اجرا گذاشته  است. پرونده مفقودی محسن در پلیس آگاهی شاپور به جریان افتاد. تمام مدارک لازم را تحویل دادیم. از شاهدان و خانواده همسرش بازجویی شد ولی چیزی مشخص نشد. درحال حاضر با توجه به اینکه کارخانه در منطقه پردیس قرار دارد، پرونده در کلانتری و دادسرای پردیس به جریان افتاد. به درخواست ما پرونده برای سرعت رسیدگی بیشتر به تهران ارجاع شد اما دوماه پیش بود که پرونده دوباره به پردیس برگشت تا روند رسیدگی در منطقه گم‌شدن محسن ادامه پیدا کند.»

ارسال نظر