حادثه 24 - وعده سرمایهگذاری 2میلیوندلاری در افغانستان باعث شد تا دو تاجر ایرانی فریب بخورند و به امید یک تجارت پرسود راهی افغانستان شوند، غافل از اینکه سرنوشت هولناکی در انتظارشان است. آنها در دام گروگانگیران خشنی گرفتار شدند که نقشه اخاذی 200هزاردلاری در سر داشتند.
همهچیز در این پرونده از تماس یک فرد افغان با شرکتی که در زمینه فروش محصولات صنعتی در تهران فعالیت داشتند شروع شد. مرد افغان خودش را تاجری سرشناس معرفی کرد و گفت که میخواهد با مدیر واحد صادرات شرکت که مشاور مدیرعامل هم بود صحبت کند و درخصوص محصولات شرکت و چگونگی خرید سؤالاتی بپرسد.
مدیر واحد صادرات توضیحاتی درخصوص محصولات ارائه کرد و گفت که تا پیش از کرونا خودش برای فروش محصولات به خارج از کشور سفر میکرد اما حالا بیشتر فروشهایشان اینترنتی است و مبادلات ارزی هم از طریق صرافیها انجام میشود.
آقای مدیر به خیال اینکه مرد افغان یک تاجر سرشناس است با او وارد معامله کاری شد. مرد افغان مدعی بود که میخواهد 2میلیون دلار سرمایهگذاری کند. همین باعث شد تا آقای مدیر به همراه فرد دیگری برای انجام معامله راهی افغانستان شوند.
چند روز بعد از سفر دو مرد ایرانی به افغانستان، خانوادههای آنها راهی اداره پلیس آگاهی تهران شدند و گزارش ربوده شدنشان را اعلام کردند. آنها میگفتند که مردان ربودهشده چندبار با آنها تماس گرفته و درخواست پول کردهاند و پس از آن نیز آدمربایان تهدید کردهاند که اگر پول درخواستیشان را دریافت نکنند، گروگانها را خواهند کشت. با این شکایت بررسیهای پلیسی در این پرونده آغاز شد تا اینکه بعد از گذشت 21روز گروگانها آزاد شدند.
در مرز ایران
2مرد پیراهن سفید خود را بالا گرفته و فریاد میزدند کسی تیراندازی نکند ما ایرانی هستیم. آنها به سربازهایی که در برجک دیدهبانی مرز ایران و افغانستان بودند گفتند که در افغانستان گروگان بودهاند و به سختی خودشان را به مرز رساندهاند. آنها وارد خاک ایران شدند و درحالیکه اشک میریختند از جزئیات روزهای سختی گفتند که بر آنها گذشته بود.
2گروگان ایرانی مقابل پلیس قرار گرفتند و یکی از آنها گفت: مرد افغان که با شرکت ما تماس گرفته بود، خودش را حفیظ و یک تاجر سرشناس معرفی کرد. عکسهایی که در پروفایلش میگذاشت او را در کنار تجار سرشناس افغان نشان میداد. از سوی دیگر اطلاعات کاملی در زمینه تجارت داشت. همه اینها باعث شد که به او اعتماد کنم.
وی ادامه داد: ارتباط من با او ادامه داشت تا اینکه یک پیشنهاد وسوسهانگیز داد و مدعی شد که قصد سرمایهگذاری 2میلیون دلاری دارد. من که به او اعتماد کرده بودم با یکی از همکارانم تماس گرفتم و قرار شد با حفیظ در زمینه خرید و فروش دارو کار کنیم. پس از آن راهی افغانستان شدیم، چون حفیظ میگفت که نفوذ زیادی دارد و یک روز باید با هم نزد وزرای افغان برویم و روز دوم به کنسولگری ایران در افغانستان تا کارهای اداری را انجام بدهیم.
مرد تاجر گفت: حفیظ برای ما بلیت هواپیما گرفت و ما به مشهد رفتیم و بعد با تاکسی به مرز دوغارون و از آنجا سوار خودرویی شدیم که او فرستاده بود.
راننده حرکت کرد تا اینکه وارد یک جاده فرعی شد. میگفت که جاده اصلی در دست طالبان و عبور از آنجا خطرناک است. بعد از ما خواست که سرهایمان را پایین بگیریم تا کسی ما را نبیند. کمی جلوتر متوجه شدیم که همه اینها نقشه است. خودروی سفید رنگی پشت سر خودروی ما حرکت میکرد و وقتی خودروی ما در جایی خلوت توقف کرد، سرنشینان خودروی سفید که اسلحه کلاشینکف و کلت داشتند به سمت ما آمدند. وحشت کرده بودیم و زبانمان بند آمده بود. آنها تمام وسایل و دلارهایمان را گرفتند. بعد چشمانمان را بستند و سوار بر ماشین کردند.
وی ادامه داد: پس از طی مسافتی ما را به داخل خانهای بردند و در اتاقی زندانی کردند.
مردان گروگانگیر تهدید کردند که باید 200هزاردلار جور کنیم در غیراین صورت جانمان را میگیرند یا اینکه ما را به داعشیها میفروشند. میگفتند باید با خانوادههایمان تماس بگیریم و بیآنکه ماجرا را لو بدهیم درخواست پول کنیم. در تمام مدتی که گروگان آنها بودیم پاهایمان را با زنجیر به لولهای بسته بودند. در تمام 24ساعت نگهبان داشتیم و هرکس وارد اتاق میشد یا چشمانمان را میبستند تا چهره کسی را نبینیم و یا خودشان نقاب میزدند. گروگانگیران 200هزاردلار میخواستند تا اینکه با صحبت، خواهش و تمنا راضی به 120هزاردلار شدند. آنها از ما خواستند تا فردی مطمئن را به آنها معرفی کنیم که از طریق او پول به افغانستان منتقل شود. هر فردی را معرفی میکردیم موردارزیابی قرار میدادند تا اینکه در نهایت کارگری افغان که سالها قبل در خانه مادربزرگم کار میکرد انتخاب شد. ما از طریق دوستان و آشنایان 120هزاردلار را تهیه کرده و از طریق رابط افغان بهدست گروگانگیران رساندیم. وقتی دلارها را گرفتند بین خودشان شیرینی پخش کردند و قرار ما این بود که بعد از گرفتن دلارها ما را تحویل کارگر افغان بدهند اما زیر قولشان زدند. دوباره چشمهایمان را بستند و در صندوق عقب ماشین گذاشتند. 20دقیقه بعد توقف کرده و گفتند این مسیر را بروید تا به مرز ایران برسید. به ما گفتند مراقب باشید راه خطرناک و پر از داعشی و نیروهای طالبان است. نمیدانید چطور از آن مسیر عبور کردیم. همهاش دلهره داشتیم و با شنیدن کوچکترین صدایی پشت بوتهها پنهان میشدیم. در نهایت بعد از یک ساعت پیادهروی برجکهای دیدهبانی ایران را دیدیم و وقتی به خاک ایران رسیدیم، فریادزنان درخواست کمک کردیم و هموطنانمان به دادمان رسیدند.
با شکایت 2تاجر ایرانی، پروندهای تشکیل و تحقیقات برای شناسایی گروگانگیران آغاز شد. بهگفته سرهنگ مرتضی نثاری، معاون جرایم جنایی پلیس آگاهی پایتخت، تحقیقات از طریق اینترپل آغاز شده تا عاملان این گروگانگیری هرچه زودتر شناسایی و دستگیر شوند.