حادثه 24 - «همسر باردارم از شدت ترس از حال رفته است، آیا کسی از شما خانمها طلا همراهش است که به او آب طلا بدهم؟» مرد فریبکار در حالی که سراسیمه وارد مغازهها میشد، با گفتن این جملات، نقشه سرقتهای طلایی خود را عملی میکرد.
چند روز قبل زنی به اداره پلیس پایتخت رفت و گفت به دام مردی سارق گرفتار شده است. وی توضیح داد: برای خرید نان به نانوایی رفته بودم که ناگهان مردی وارد آنجا شد. به شدت سراسیمه و دستپاچه بود و می گفت همسرش از حال رفته و روی زمین افتاده است. مرد جوان می گفت همسرش باردار است و چند دقیقه قبل پسربچه ای در حالیکه ماسک و نقاب ترسناک به صورت داشته از کنارش گذشته و همسرش به شدت ترسیده و از حال رفته است. او میگفت برای اینکه حال همسرش خوب شود باید مقدار طلا داخل لیوان آب بگذارد و بعد همسرش آن آب را بنوشد اما خودشان طلای سفید دارند و برای این کار باید از طلای زرد استفاده شود.
وی ادامه داد: به جز من، چند زن دیگر هم در نانوایی بودند اما حاضر به کمک نشدند. من اما تصمیم گرفتم به همسر باردار او کمک کنم. زنجیر و گردنبند طلایم را به مرد دادم و او سراسیمه از دستم قاپید و به بیرون از نانوایی رفت. من هم به دنبالش رفتم تا ببینم حال همسرش چطور است اما آن مرد به سمت یک موتورسیکلت که کنار خیابان پارک بود دوید، سوار آن شد و فرار کرد. به شدت شوکه شده بودم و تازه فهمیدم او یک سارق است و همه حرفهایی که گفته بود، نقشهای برای فریب من بوده است.
سرقت های سریالی
با مطرح شدن نخستین شکایت، پروندهای در دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و گروهی از ماموران تحقیقات برای شناسایی سارق را آغاز کردند. اما در مدتی کوتاه چند شکایت مشابه دیگر هم مطرح شد که نشان می داد مرد فریبکار به صورت سریالی دست به سرقت طلای زنان می زند. شگرد او در همه سرقتهای یکی بود؛ ابتدا سراسیمه وارد مغازه های مختلف مانند نانوایی، سوپرمارکت یا مراکز خریدی که زنان حضور بیشتری در آنجا داشتند، میشد و به دروغ ادعا می کرد که همسر باردارش از شدت ترس از حال رفته است و باید به او آب طلا بدهد تا حالش خوب شود. او با همین ادعای عجیب و غریب توانسته بود طعمههایش را فریب داده و طلاهای آنها را سرقت کند.
در دام پلیس
ماموران برای بدست آوردن ردی از متهم، به بررسی تصاویر دوربین های مداربسته اطراف محلهای سرقت پرداختند و اگرچه شماره پلاک موتور خوانا نبود، اما با کنار هم قرار دادن چندین تصویر موفق شدند شماره کامل پلاک موتور را بدست آورده و صاحب آن را شناسایی کنند. با بازداشت صاحب اصلی مشخص شد که او چند وقت قبل موتورش را به مردی به نام پیمان به صورت قولنامه ای فروخته و کمی بعد پیمان در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد. متهم اگرچه در بازجویی ها منکر سرقت بود اما در مواجهه حضوری با شاکیان ناچار شد حقایق را بیان کند. وی گفت: حدود یک سال قبل برای همسرم یک سرویس طلا خریدم و یک روز که او قصد داشت به خانه پدرش در شهرستان برود طلاهایش را هم با خودش برد. چند روز بعد درحالیکه گریه می کرد و ترسیده بود به من زنگ زد و گفت در دام یک سارق گرفتار شده است. همسرم برایم تعریف کرد که برای خرید به مغازه رفته و مردی هراسان وارد آنجا شده و به دروغ ادعا کرده که همسرش در خیابان از حال رفته است. او به بهانه درست کردن آب طلا و با اجرای نمایش ، طلاهای همسرم را سرقت کرده و پا به فرار گذاشته بود.
متهم ادامه داد: من به شدت مشکلات مالی داشتم و به سختی توانسته بودم برای همسرم طلا بخرم و پس از این اتفاق تصمیم گرفتم با همین شگرد دست به سرقت بزنم تا هم جبران خسارتی شود که به من وارد شده بود و هم برای همسرم که بعد از سرقت طلاهایشان دچار افسردگی شده بود یک سرویس طلای دیگر بخرم.
سارق جوان ادامه داد: برای اجرای نقشهام ابتدا مغازههایی را که چند زن در آن حضور داشتند شناسایی میکردم و با ورود به آنجا و گفتن این جمله که همسر باردارم یا مادرم از شدت ترس از حال رفته، نقشهام را عملی میکردم.
این متهم پس از اقرار به سرقت های سریالی با دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر و شناسایی سایر شاکیان در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.