زمان مطالعه: 6 دقیقه

دفاع مرد بوتیک دار از کودک زباله گرد تا پای جان

جوان بوتیک‌دار وقتی متوجه شد مردی در حال کتک زدن یک کودک زباله گرد است قصد حمایت از پسر بچه را داشت اما با ضربه چاقوی متهم تا یک قدمی مرگ پیش رفت.
19 خرداد 1400
شناسه : 76040
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/76040
575+
بالا
جوان بوتیک‌دار وقتی متوجه شد مردی در حال کتک زدن یک کودک زباله گرد است قصد حمایت از پسر بچه را داشت اما با ضربه چاقوی متهم تا یک قدمی مرگ پیش رفت.

حادثه 24 - جوان بوتیک‌دار وقتی متوجه شد مردی در حال کتک زدن یک کودک زباله گرد است قصد حمایت از پسر بچه را داشت اما با ضربه چاقوی متهم تا یک قدمی مرگ پیش رفت.

رسیدگی به این پرونده با گزارش یک درگیری خونین در خیابان شریعتی تهران آغاز شد. پس از حضور مأموران در محل مشخص شد که مردی زباله گرد به خاطر جمع کردن زباله‌ها با پسر بچه‌ای 8 ساله درگیر شده و در حال کتک زدن او بوده که چند جوان بوتیک‌دار به دفاع از پسر بچه وارد درگیری شدند اما مرد عصبانی با چاقو یکی از آنها را زده و فرار کرده است. پس از آن جوان بوتیک‌دار به بیمارستان منتقل شد و 3 ماه بعد از این حادثه نیز مأموران موفق شدند ضارب را دستگیر کنند. در حالی که مرد مجروح چند ماه در کما بود و با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد سرانجام به هوش آمد و پس از بهبود نسبی از متهم شکایت کرد و روز گذشته جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه دهم دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد.

در ابتدای این جلسه شاکی به جایگاه رفت و در توضیح ماجرا گفت: من در خیابان شریعتی بوتیک دارم. روز حادثه در حال شستن    پیاده‌رو جلوی مغازه‌ام بودم که دیدم دو نفر باهم درگیر شده‌اند. چند نفری هم دور آنها جمع شده بودند. من هم به‌سمت آنها رفتم و متوجه شدم مردی در حال کتک زدن پسربچه‌ای 8 ‌ساله است بعد هم ناگهان او چاقویی از جیبش درآورد و به طرف من حمله کرد و ضربه‌ای به سینه‌ام زد. هنوز هم نمی‌دانم که چرا متهم مرا با چاقو زد. پس از آن چندماهی در کما بودم و پزشکان امیدی به زنده ماندنم نداشتند اما به‌طور معجزه آسایی نجات یافتم. حدود یک سال روند درمانم طول کشید. در این مدت یک بار هم سکته کردم چرا که قلبم به‌خاطر چاقوی 40 سانتی‌متری که این مرد به بدنم فرو کرد خیلی آسیب دیده است، مادرم به‌خاطر این اتفاقی که برایم افتاد سکته کرد و مرد و خانواده‌ام دچار مشکلات زیادی شدند به‌همین خاطر به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستم. در ادامه متهم به جایگاه رفت و با رد اتهامش گفت: من هیچ وقت چاقو در دستم نگرفتم و آن روز هم از ترس این کار را کردم. من   زباله‌گرد بودم و ضایعات جمع می‌کردم. روز حادثه مقداری پلاستیک و کارتن جمع کرده بودم هوا خیلی گرم بود به مغازه‌ای رفتم تا صورتم را بشورم. وقتی برگشتم دیدم پسربچه‌ای افغانستانی در حال بردن ضایعاتم است. به او اعتراض کردم اما در همین موقع چند جوان از مغازه‌های اطراف بیرون آمدند که یکی از آنها همین شاکی بود. او به من گفت چرا با بچه دعوا می‌کنی؟ بعد هم با دسته جارو من را زد. من زیر دست و پای آن چند جوان افتاده بودم و داشتند من را کتک می‌زدند. بعد هم یکی از آنها چاقویی درآورد که من را بزند اما من فرار کردم و بعد هم نفهمیدم چه اتفاقی افتاد.

قاضی پرسید: اگر تو او را با چاقو نزدی چرا فرار کردی؟ پلیس ماه‌ها در تعقیب تو بود و بالاخره هم تو را در حالی که در خانه ات زیر رختخواب‌ها پنهان شده بودی دستگیر کرد.

متهم گفت: من از ترس این کار را کردم چون پدرش من را تهدید کرده بود که می‌کشد.

قاضی گفت: مدعی هستی که سابقه نداری اما در پرونده ات 6 سابقه درگیری با چاقو وجود دارد؟

متهم جواب داد: من فقط چندبار با چاقو زنم را زدم که آن هم دعوای خانوادگی بود.

بعد از گفته‌های متهم سایر بوتیک دارها که به‌عنوان شاهد در پرونده حضور داشتند در جایگاه حاضر شدند و حرف‌های شاکی را تأیید کردند.

بعد از گفته‌های شاهدان پرونده، در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.

ارسال نظر