زمان مطالعه: 5 دقیقه

ناگفته های دستبردهای مسلحانه به طلافروشی های ملارد، بهارستان، اسلامشهر و باقرشهر از زبان سارقان مخوف

مرد سابقه داری که مدت ها به اتهام سرقت از صرافی در زندان بود پس از آزادی باند مخوف سرقت مسلحانه از طلافروشی را انداخت. اعضای این باند به 4 طلافروشی در استان تهران دستبرد زدند اما پیش از پنجمین سرقت دستگیر شدند.
24 اردیبهشت 1400
شناسه : 75302
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/75302
1282+
بالا
مرد سابقه داری که مدت ها به اتهام سرقت از صرافی در زندان بود پس از آزادی باند مخوف سرقت مسلحانه از طلافروشی را انداخت. اعضای این باند به 4 طلافروشی در استان تهران دستبرد زدند اما پیش از پنجمین سرقت دستگیر شدند.

حادثه 24 - مرد سابقه داری که مدت ها به اتهام سرقت از صرافی در زندان بود پس از آزادی باند مخوف سرقت مسلحانه از طلافروشی را انداخت. اعضای این باند به 4 طلافروشی در استان تهران دستبرد زدند اما پیش از پنجمین سرقت دستگیر شدند.

4 مرد جوان که اعضای اصلی این گروه هستند به 4 طلافروشی در ملارد ، بهارستان ، اسلامشهر و باقرشهر دستبرد زدند و دست کم 20کیلو طلا سرقت کردند. نخستین سرقت آنها خرداد 99 رقم خورد. آن روز متهمان در حالیکه اسلحه کلاشینکف همراه داشتند سوار بر خودروی پژویی که پلاک سرقتی روی آن نصب کرده بودند مقابل یک طلافروشی در ملارد توقف کردند. دو نفر از آنها مسلح و دو نفر دیگری کیسه هایی همراهشان بود که برای جمع آوری طلا در دست داشتند. پس از ورود به طلافروشی، یکی از مردان مسلح اسلحه را به سمت طلافروش نشانه گرفت ودیگری اسلحه را به سمت رهگذران و شاهدان تا با تهدید آنها مانع نزدیک شدنشان به طلافروشی شود. دو مرد دیگر نیز با شکستن شیشه های ویترین اقدام به سرقت طلاها کردند. همه این اتفاقات در کمتر از دو دقیقه رخ داد و سارقان مسلح در برابر چشمان وحشت زده مردم سوار بر ماشین شده و فرار کردند.

پس از این سرقت، در حالی که تحقیقات پلیس برای ردیابی دزدان مسلح آغاز شده بود، آنها دومین سرقت را در 17 تیر 99 و در شهر بهارستان رقم زدند. پس از آن در 16 مرداد سال 99 به یک طلافروشی در اسلامشهر دستبرد زدند اما در چهارمین سرقت اتفاق عجیبی رقم خورد و دزدان بدون سرقت ناچار شدند مغازه طلافروشی را ترک کنند. چرا که صاحب طلافروشی دکمه سیستم مها(مرکز هشدار الکترونیک) را زد و خودش پشت ویترین مخفی شد و همزمان صدای آژیر هشدار به صدار در آمد و سارقان از ترس دستگیری بی آنکه سرقتی انجام بدهند فرار کردند.

آخر خط

اگرچه سرنخی از دزدان در دست نبود اما ماموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران با انجام اقدامات اطلاعاتی موفق شدند ردپای یک متهم سابقه دار را در این سرقت ها به دست آورند. وی شهروز نام داشت و سال 95 به اتهام سرقت صرافی در خیابان فردوسی دستگیر شده بود. او اما مدتی بعد از زندان آزاد شده و تحقیقات نشان می داد که پس از آزادی باند سرقت از طلافروشی ها را تشکیل داده است. در ادامه مشخص شد که وی به همراه اعضای باندش قصد سرقت از طلافروشی در قم و تفرش را نیز دارند. اما اعضای این گروه پیش از رقم زدن پنجمین سرقت در عملیاتی غافلگیرانه یکی پس از دیگری دستگیر شدند. برخی از آنها از ترس دستگیری در کوهستان پنهان شده بودند که به دام پلیس افتادند.

به گفته سردار علیرضا لطفی، رییس پلیس آگاهی تهران، در بازرسی مخفیگاه متهمان یک قبضه اسلحه کلاشینکف و یک قبضه کلت کمری به همراه تعداد 10 تیغه خشاب و 500 تیر فشنگ جنگی کشف شد. همچنین دو خودروی پژو 207 و پژو 405 متعلق به سارقان که پلاک جعلی روی آنها نصب شده بود نیز پیدا شد. اعضای این باند تاکنون به چهار فقره سرقت مسلحانه و سرقت  بیش از 20 کیلو طلا اعتراف کرده اند و  روزی که دستگیر شدند قرار بود به یک طلافروشی در قم دستبرد بزنند.

رویای پولدار شدن

یکی از سارقان مسلح طلافروشی سابقه دار است و می گوید به خاطر رسیدن به پول تصمیم به سرقت گرفته تا بتواند زندگی لاکچری داشته باشد.

می خواستی تا کی به سرقت ادامه بدهی؟

تا زمانی که پولدار شوم. من معتاد اینستاگرام و فیس بوک هستم. وقتی بعضی ها را می دیدم که چه زندگی لاکچری و لوکسی دارند حسرت می خوردم. خانه ، ویلا ، ماشین و سفرهای آنچنانی. دلم می خواست مانند آنها زندگی کنم.

نقشه سرقت ها از کجا شروع شد؟

من به اتهام آدم ربایی در زندان بودم که با مردی به نام شهروز آشنا شدم. در حقیقت او سرکرده باند بود و به اتهام سرقت از یک صرافی در فردوسی بازداشت شده و در زندان بود. در آنجا نقشه سرقت های سریالی از طلافروشی ها را کشیدیم و مدتی پس از آنکه آزاد شدیم نقشه را عملی کردیم.

شگردتان چه بود؟

4 نفره سوار ماشین می شدیم. ماشین برای خودمان بود، فقط پلاک ها را سرقت می کردیم و روی آن نصب می کردیم. در خیابان ها می گشتیم و با دیدن طلافروشی که در آن باز بود، دست به کار می شدیم.

یعنی اتفاقی سراغ طلافروشی ها می رفتید؟

بله. از قبل لوازم سرقت را تهیه کرده بودیم و فقط 2 طلافروشی در قم و تفرش بود که آنها را دوستم شناسایی کرده بود. روزی که دستگیر شدیم قرار گذاشته بودیم به طلافروشی قم دستبرد بزنیم که نشد.

ارسال نظر