حادثه 24 - پوشدن لباس های مقتول توسط قاتل راز جنایت در پاتوق معتادان خواجه ربیع مشهد را فاش کرد.
رسیدگی به این پرونده جنایی از ساعت یک بامداد روز گذشته، زمانی آغاز شد که زنی با پلیس 110 تماس گرفت. او گفت: الان یکی از دوستان پسرم برای گرفتن سوئیچ موتورسیکلت به در منزلم آمد و در حالی که وانمود می کرد از فرزندم خبری ندارد، لباس ها و کفش پسرم را به تن داشت. بعد از آن من یکی از آشنایان را به پاتوق مجردی دوست فرزندم فرستادم که مشخص شد پسرم در آن منزل فوت کرده و صاحبخانه لباس هایش را دزدیده است.
به دنبال تماس این زن، بلافاصله نیروهای انتظامی عازم خیابان بهمن 26 در منطقه خواجه ربیع مشهد شدند. نیروهای انتظامی با تایید درستی خبر، بی درنگ مراتب را به قاضی ویژه قتل عمد مشهد اطلاع دادند و بدین ترتیب با حضور شبانه قاضی حسن زرقانی در محل کشف جسد تحقیقات ریزبینانه قضایی ادامه یافت.
«حسین-ج» مرد 43 ساله ای که همسرش به خاطر اعتیاد از او طلاق گرفته و در یک منزل مجردی نقلی زندگی می کرد، درباره چگونگی مرگ دوست و همدستش به مقام قضایی گفت: من و حسن (متوفی) و یکی دیگر از دوستانم به نام «حسین-ش» باند سرقت تشکیل داده ایم و از پشت بام ها موتور کولر سرقت می کنیم.
این مرد معتاد به مواد مخدر صنعتی ادامه داد: امشب (روز گذشته) نیز طبق معمول شبانه به یکی از روستاهای اطراف رفتیم و مقداری شیشه گرفتیم تا در آلونک پشت بام مصرف کنیم. وقتی خماری از سرمان پرید و نشئه شدیم هر سه نفر سوار موتورسیکلتی شدیم که من و حسن (متوفی) در آن شراکت داشتیم، سپس به طرف چهارراه گاز طبرسی رفتیم و از پشت بام یکی از منازل موتور کولر را سرقت کردیم ولی همدستانم من را جا گذاشتند و خودشان با موتور به خانه آمدند. من هم به ناچار سوار اتوبوس شدم و دوباره با خرید مقداری شیشه به منزل بازگشتم. وقتی به خانه ام رسیدم در کمال ناباوری دیدم که سر حسن لای نرده های پنجره ای گیر کرده است که از آن جا به داخل آلونک می رفتیم. زمانی که فهمیدم او مرده است، پیکرش را پایین کشیدم خودم مشغول استعمال مواد مخدر شدم بعد هم لباس های او را پوشیدم و برای گرفتن سوئیچ موتورسیکلت به در خانه مادرش رفتم ولی مادر او لباس های پسرش را بر تن من دید و بسیار مشکوک شد.
هنگامی که من به خانه رسیدم، فرد دیگری در منزل را به صدا درآورد. وقتی در خانه را باز کردم او از من درباره حسن (متوفی) پرسید من هم که پارچه ای روی جسد او انداخته بودم به ناچار گفتم که او در خانه مرده است.
در پی اظهارات ضد و نقیض متهم، بلافاصله قاضی زرقانی که با دقت به حرف های او گوش می داد دستور بازداشت موقت وی را صادر کرد.
در همین حال متهم چگونگی قرار گرفتن جسد در لابه لای نرده های پنجره را در حضور قاضی ویژه قتل عمد بازسازی کرد اما آن چه او می گفت با حقیقت موضوع تفاوت زیادی داشت و سوال های بی پاسخی را ایجاد می کرد.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات گسترده ای برای دستگیری متهم دیگر این پرونده جنایی آغاز شده است. این در حالی است که کبودی های مشکوک زیر گلوی متوفی، ماجرای این پرونده را همچنان به معمایی پیچیده تبدیل کرده است تا پزشکان قانونی راز این مرگ تلخ را با نظرات کارشناسی فاش کنند.