زمان مطالعه: 11 دقیقه

جزئیات قتل زن بابا در گلبهار

سال 85 بود که به جرم مواد مخدر دستگیر و به حبس ابد محکوم شدم، با خودم فکر می کردم که امیدی به آزادی وجود ندارد اما 12 سال بعد سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد و من در سال 97 شامل رافت اسلامی شدم و با «عفو» از زندان بیرون آمدم ولی هنوز طعم «آزادی» را به درستی نچشیده بودم که دستم به خون آلوده شد و مهر قاتل بر پیشانی ام خورد...
25 اسفند 1399
شناسه : 73630
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/73630
1154+
بالا
سال 85 بود که به جرم مواد مخدر دستگیر و به حبس ابد محکوم شدم، با خودم فکر می کردم که امیدی به آزادی وجود ندارد اما 12 سال بعد سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد و من در سال 97 شامل رافت اسلامی شدم و با «عفو» از زندان بیرون آمدم ولی هنوز طعم «آزادی» را به درستی نچشیده بودم که دستم به خون آلوده شد و مهر قاتل بر پیشانی ام خورد...

حادثه 24 - سال 85 بود که به جرم مواد مخدر دستگیر و به حبس ابد محکوم شدم، با خودم فکر می کردم که امیدی به آزادی وجود ندارد اما 12 سال بعد سرنوشتم به گونه ای دیگر رقم خورد و من در سال 97 شامل رافت اسلامی شدم و با «عفو» از زندان بیرون آمدم ولی هنوز طعم «آزادی» را به درستی نچشیده بودم که دستم به خون آلوده شد و مهر قاتل بر پیشانی ام خورد...

این ها بخشی از اعترافات مرد 58 ساله ای است که چهارشنبه گذشته به اتهام قتل زن پدرش تحت تعقیب قرار گرفت و چند ساعت بعد با صدور دستورات ویژه ای از سوی قاضی حسن زرقانی (قاضی ویژه قتل عمد) توسط کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی در منطقه شهر جدید گلبهار دستگیر شد.

متهم این پرونده جنایی پس از فراز و نشیب های ساختگی برای کتمان ماجرای جنایت، در نهایت لب به اعتراف گشود و راز قتل «زن بابا» را فاش کرد.

او که در حضور قاضی زرقانی و سرهنگ علی بهرامزاده (جانشین پلیس آگاهی خراسان رضوی) جزئیات این حادثه هولناک را شرح می داد، با بیان این که «اعتیاد مرا به نابودی کشاند» ،درباره چگونگی وقوع جنایت گفت: سال 97 وقتی بعد از 12 سال از زندان آزاد شدم، دیگر چیزی نداشتم. همسرم طلاق گرفته بود و پدرم نیز اهمیتی به من نمی داد. او حتی در زندان به ملاقاتم نمی آمد و دستم را نمی گرفت. به همین دلیل بعد از آزادی از زندان دوباره سراغ مواد مخدر رفتم، در حالی که جوانی ورزشکار بودم! خلاصه اعتیادم به مواد مخدر صنعتی هر روز بیشتر می شد و در منطقه گلبهار با زنی زندگی می کردم که او را «مادر» صدا می زدم! وقتی پدرم آذرماه گذشته به خاطر ابتلا به بیماری «کرونا» درگذشت، منتظر بودم تا تکلیف منزل ارثیه ای روشن شود! می خواستم با پول فروش آن خانه ویلایی، تکانی به زندگی ام بدهم چون اوضاع خوبی نداشتم و با جمع آوری ضایعات روزگار می گذراندم. ولی در همین حال ناگهان فهمیدم که پدرم دو دانگ از منزل ارثیه ای را به نام همسر دومش سند زده است. ما تا آن روز تصور می کردیم زن پدرم فقط 14 سکه مهریه دارد! اما با افشای این ماجرا ورق برگشت. او که در همان منزل ویلایی سکونت داشت، نه تنها خانه را تخلیه نمی کرد بلکه مدعی بود که باید سهم او از اجاره طبقه بالا نیز داده شود! این مسائل به اختلافات بین او و من و چهار خواهرم انجامید تا جایی که کار به دادگاه و پاسگاه کشید.

به متهم به قتل زن 46 ساله ادامه داد: این اختلافات هر روز شدت می گرفت و زن پدرم از خواسته هایش کوتاه نمی آمد. من هم که از این ماجرا به شدت ناراحت بودم، تصمیم گرفتم با او صحبت کنم تا تکلیف را مشخص کند. روز قبل از وقوع حادثه (سه شنبه) آن زن عرب که او را «مادر» صدا می زنم، از من خواست با هم از گلبهار به مشهد بیاییم تا او کارهای اداری و امور محضری خودش را انجام بدهد. وقتی کارهای آن زن به پایان رسید، او از من جدا شد و به خانه دخترش رفت. من هم که سرگردان بودم، به طرف منزل خواهرم در بولوار سیدرضی رفتم ولی کسی در خانه را باز نکرد . به ناچار به سمت بزرگراه امام علی(ع) آمدم و در آن جا به یک پاتوق استعمال مواد مخدر رفتم و مقداری شیشه کشیدم تا شب شد. حدود ساعت 21 بود که به سوی بولوار امامیه 13 حرکت کردم تا با «زن پدرم» صحبت کنم! به آرامی از پشت منزل و از روی دیوار همسایه که منزلی یک طبقه است، به درون حیاط خانه پدرم پریدم و پاورچین پاورچین داخل زیرزمین رفتم چون کسی در زیرزمین زندگی نمی کرد. باقی مانده مواد مخدر را بیرون آوردم و مشغول استعمال شدم. هی چرت زدم و هی کشیدم! تا این که در همان عالم نشئگی صبح شد. آرام آرام از زیرزمین بیرون آمدم و به طبقه بالا رفتم. از طریق پنجره رو به بالکن که یکی از میله های آن را خارج کرده بودم ،وارد منزل شدم. «مهری» کنار بخاری خواب بود ولی با سروصدای من از خواب پرید، من بلافاصله دهانش را بستم تا سروصدا نکند و با او صحبت کردم و گفتم که ما به تو بدی نکردیم، چرا این کار را با ما می کنی؟ چرا خانه را تخلیه نمی کنی؟ او هم که ترسیده بود، با من درگیر شد که در همین هنگام چاقو را بیرون کشیدم و ضربه ای به گردنش زدم. تیغه چاقو روی گردنش باقی ماند و من پیکر خون آلود او را به داخل حمام منزل کشیدم. در این هنگام فرد دیگری مدام در می زد و او را صدا می کرد. برای آن که از شر او خلاص شوم، با صدایی ظریف گفتم: «من حمام هستم!» با این جمله همسایه رفت و من هم با کلیدهای مقتول از خانه بیرون آمدم و در را قفل کردم. بعد هم خودم را به گلبهار رساندم و در اندیشه فرار به شهر دیگری بودم که کارآگاهان رسیدند و مرا دستگیر کردند.

با اعترافات «جواد» (متهم به قتل 58 ساله) قاضی زرقانی با صدور قرار بازداشت موقت، او را در اختیار کارآگاهان اداره جنایی گذاشت تا زوایای پنهان دیگر این پرونده جنایی و همچنین درستی یا نادرستی ادعاهای متهم مورد کنکاش های دقیق پلیسی قرار گیرد.

 بر اساس این گزارش، ظهر روز چهارشنبه بیستم اسفند، خواهر زنی که بعد از مرگ همسرش به تنهایی در منزل ویلایی در بولوار امامیه مشهد زندگی می کرد، به شدت نگران خواهرش شد چون  به تماس هایش پاسخ نمی داد. او سپس با زن مستاجر طبقه بالا تماس گرفت و از او خواست سراغ خواهرش برود و او را از نگرانی نجات بدهد! آن زن مستاجر هم بی درنگ به طبقه پایین آمد ولی هرچه در می زد و نام «مهری» (همسایه) را صدا می زد، کسی جواب نمی داد. درحالی که کفش ها بیرون از خانه بود و او اطمینان داشت که زن بیوه در خانه است.

در همین هنگام صدایی شنید که می گفت: «من حمام هستم!» او با شنیدن این جمله به منزل خودش رفت و به خواهر همسایه اش گفت که نگران نباشد. با این حال، نگرانی و افکار مغشوش، خواهر «مهری» را رها نکرد و بدین ترتیب دایی «مهری» برای جویاشدن از حال او راهی بولوار امامیه شد اما باز هم کسی در خانه را باز نکرد. تماس با آتش نشانی، تنها چاره ای بود که به ذهن آن ها رسید . وقتی امدادگران آتش نشانی از راه رسیدند و قفل منزل را باز کردند، ناگهان جسد زن 46 ساله درحالی که تیغه چاقو روی گردنش بود، داخل حمام نمایان شد.  دقایقی بعد با حضور قاضی ویژه قتل عمد و گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات درباره این جنایت وحشتناک آغاز شد. آنان با پیداکردن ته سیگارهای تازه مصرف شده و همچنین لو رفتن ماجرای اختلاف ارثیه ای، بی درنگ عازم گلبهار شدند و مرد 58 ساله را درحالی دستگیر کردند که همه سرنخ های این جنایت به او رسیده بود. با انتقال متهم به مشهد، بازجویی از وی توسط ستوان عظیمی مقدم (افسر پرونده) آغاز شد تا این که ساعاتی بعد در حضور قاضی دکتر زرقانی به قتل «زن بابا» اعتراف کرد.

ارسال نظر