حادثه 24 - عامل قتل پسر جوان که جسدش 2ماه پیش در طبقه اول خانهای ویلایی در شمال تهران پیدا شده بود، مردی آشنا بود که با انگیزه سرقت دست به جنایت زده بود.
شامگاه نوزدهم دیماه گزارش قتل پسری 36ساله به تیم جنایی پلیس آگاهی پایتخت اعلام شد. جسد مقتول در طبقه اول خانهای ویلایی پیدا شده و نخستین فردی که با جسد روبهرو شده بود برادر مقتول بود. وی به کارآگاهان گفت: من به همراه خانوادهام در طبقه دوم زندگی میکردیم و برادرم طبقه اول را تبدیل به دفتر کارش کرده بود. او کارهای فنی انجام میداد و اکثر اوقات در دفتر کارش بود. ساعتی قبل وقتی برای سر زدن به او به دفتر کارش رفتم با جسد خونینش مواجه شدم و پلیس و اورژانس را خبر کردم. در ادامه تحقیقات مشخص شد که مقداری وسایل از داخل دفتر سرقت شده و جوانی به نام هادی که از دوستان مقتول بود، ساعتی قبل از پیدا شدن جسد مقتول، در دفتر کار او حضور داشته است. او تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام بعد از گذشت 2ماه زندگی پنهانی دستگیر شد.
متهم به قتل دیروز پیشروی قاضی مصطفی واحدی بازپرس جنایی تهران قرار گرفت و انگیزهاش از جنایت را سرقت عنوان کرد. او گفت نقشه قتل نداشته و از قبل سناریوی سرقت از دفتر مقتول را طراحی کرده اما درنهایت با او درگیر شده و وی را به قتل رساندهاست.
گفتوگو با متهم
کی و چطور با مقتول آشنا شدی؟
چند وقت قبل در بازار ترهبار با او آشنا شدم. من کارگر ساختمانی هستم و مدتی قبل از یکی از شهرهای غربی کشور برای کار به پایتخت آمدم. آن روز سینا(مقتول) شروع کرد به صحبت با من و بعد پرسید که آیا کارهای خانه هم انجام میدهم یا نه. به او گفتم هر کاری باشد انجام میدهم. قرار شد برای انجام کارهای خانه و دفترش بروم و به این ترتیب آشنایی من و سینا شکل گرفت.
چه شد که جانش را گرفتی؟
واقعا قصدم کشتن سینا نبود. من فقط میخواستم سرقت کنم همین. نمیدانم چه شد که ماجرا به جنایت ختم شد.
آن شب چه اتفاقی رخ داد؟
اجازه بدهید ماجرا را از اول برایتان توضیح بدهم. سینا دفتر فنی و مهندسی داشت و کارهای کامپیوتری انجام میداد. من بارها برای انجام کار به خانه و دفتر سینا رفته بودم و یکجورهایی رابطهمان صمیمی شده بود. به همین دلیل موبایلم را برای تعمیر در اختیار سینا قرار دادم و این در حالی بود که فیلمهای خصوصی و خانوادگیام داخل گوشی بود. من بهحساب رفاقتی که با سینا داشتم گوشی را به او دادم و عکسها را پاک نکردم. او گوشی مرا تعمیر کرد و بعد تحویلم داد. اما نمیدانم چه شد که پس از آن رفتارش تغییر کرد. بداخلاق شده بود. یک روز به او گفتم اگر ادامه بدهد دیگر برای انجام کارهای دفترش نمیروم. او هم تهدید کرد که اگر نروم فیلم و عکسهای خصوصی و خانوادگیام را در فضای مجازی منتشر کرده و آبرویم را میبرد. باورم نمیشد که سینا مرا تهدید کرده بود. برای همین نقشه سرقت از دفتر او را کشیدم تا فیلمها و عکسها را پاک کنم.
پس چرا نقشه تغییر کرد و سینا کشته شد؟
تصمیم گرفته بودم وارد خانه و دفتر فنی سینا شوم و لپتاپش را سرقت کنم. میدانستم عکس و فیلمها داخل آن است. از سوی دیگر با توجه به اینکه بارها به آنجا رفتوآمد داشتم میدانستم خانه دوربین مداربسته دارد. به همین دلیل باید راه دیگری را برای ورود به خانه امتحان میکردم. کنار خانه سینا یک مدرسه بود که تصمیم گرفتم از آنجا وارد حیاط خانه شوم. میدانستم در آن ساعت سینا در دفتر کارش نیست. وارد دفتر شدم و به جستوجو پرداختم. سرانجام لپتاپ را پیدا کردم اما چون در آنجا خیلی وسایل بود باعث شد سر و صدا تولید شود. ناگهان صدای پای سینا را شنیدم. از ترسم فورا به سمت آشپزخانه رفتم و در آنجا پنهان شدم. اما سینا چند دقیقه بعد به سمت در خروجی رفت که در را قفل کند. با خودم گفتم نکند در را قفل کند و من در آنجا گرفتار شوم. همین دلیلی شد تا از مخفیگاهم خارج شوم. سینا که چشمش به من افتاد شوکه شد. با هم درگیر شدیم و با چاقویی که همراهم بود چند ضربه به او زدم. اما قصدم قتل نبود میخواستم او از سر راهم کنار برود و من فرار کنم اما از بخت بد من سینا جانش را از دست داد.
بعد چه کردی؟
فرار کردم و روز بعد متوجه شدم سینا فوت شده است. از سوی دیگر هر کاری کردم موفق نشدم رمز لپتاپ و گوشیاش را باز کنم. به همین دلیل گوشی را شکستم و لپتاپ را در بیابانی در اطراف تهران آتش زدم. پس از این قتل بهشدت عذاب وجدان داشتم و شبها خوابم نمیبرد اما خیالم راحت بود که ردی از خودم بهجا نگذاشتهام تا اینکه بالاخره دستگیر شدم.