زمان مطالعه: 3 دقیقه

کشف 9 کیلو ترقه از پسری که چشمش را در چهارشنبه سوری از دست داد

«مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد اما من درس عبرت نگرفتم و باز هم خطا کردم.» این جمله را پسری 24ساله می‌گوید که 3سال قبل در چهارشنبه‌سوری بینایی چشم چپش را به‌دلیل پرتاب نارنجک از دست داد و حالا به اتهام حمل 9کیلو مواد‌محترقه بازداشت شده است.
20 اسفند 1399
شناسه : 73495
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/73495
883+
بالا
«مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد اما من درس عبرت نگرفتم و باز هم خطا کردم.» این جمله را پسری 24ساله می‌گوید که 3سال قبل در چهارشنبه‌سوری بینایی چشم چپش را به‌دلیل پرتاب نارنجک از دست داد و حالا به اتهام حمل 9کیلو مواد‌محترقه بازداشت شده است.

حادثه 24 - «مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد اما من درس عبرت نگرفتم و باز هم خطا کردم.» این جمله را پسری 24ساله می‌گوید که 3سال قبل در چهارشنبه‌سوری بینایی چشم چپش را به‌دلیل پرتاب نارنجک از دست داد و حالا به اتهام حمل 9کیلو مواد‌محترقه بازداشت شده است.

چرا با اینکه بینایی چشم چپت را از دست دادی، باز هم سراغ ترقه رفتی؟

موادی که از من کشف شده را برای رفقایم خریده بودم اما خب این کار هم اشتباه است. البته من سال‌هاست که در مراسم چهارشنبه آخر سال شرکت نمی‌کنم به‌دلیل وحشتی که از 3سال قبل و نابینا شدن چشم چپم دارم. اما امسال وقتی دوستانم از من خواستند برایشان مواد‌محترقه بخرم نتوانستم نه بگویم.

3سال پیش چه اتفاقی برایت افتاد؟

چهارشنبه‌سوری به خیابانی حوالی جنوب تهران رفته بودم. خیلی شلوغ بود و نمی‌دانم چه‌کسی یک نارنجک پرتاب کرد میان جمعیت. ترکش‌های آن به چشم چپم خورد. فورا مرا به بیمارستان بردند و نمی‌دانید چه عذابی کشیدم. تمام عید را در بیمارستان و تحت‌درمان بودم تا اینکه در آخر به من گفتند چشم چپت را از دست داده‌ای و دیگر نمی‌توانی با آن جایی را ببینی. تلخ‌ترین چهارشنبه‌سوری زندگیم بود.

اما درس عبرت نگرفتی؟

من چهارشنبه‌سوری‌های سال‌های بعد از تهران خارج می‌شدم مبادا وسوسه شوم که به خیابان بروم. می‌رفتم تا دوستانم به‌دنبالم نیایند و دوباره آن خاطرات تلخ برایم زنده نشود. امسال هم نمی‌خواستم کاری کنم اما دوستانم به من زنگ زدند و خواستند به بازار بروم و برایشان مواد‌محترقه بخرم. من هم نمی‌توانم به رفقایم نه بگویم به همین دلیل با موتورم رفتم بازار و حدود 9کیلو مواد‌محترقه خریدم تا به‌دست دوستانم برسانم اما مأموران کلانتری ابوسعید دستگیرم کردند.

چقدر هزینه ترقه‌ها شد؟

حدود یک‌میلیون‌و‌سیصد تومان.

فکر نمی‌کردی ممکن است این مواد جان افراد دیگری را به خطر بیندازد؟

اشتباه کردم. خودم می‌دانم. من چشم‌ام را از دست دادم؛ چیز ساده‌ای نیست. خواهش می‌کنم جوان‌ها با جانشان بازی نکنند و یک شب خوشی و تفریح را به تلخی نکشانند.

ارسال نظر