زمان مطالعه: 24 دقیقه

خودسوزی با نفت در اردوگاه منافقین / رجوی نسل کشی انجام داد

در دومین جلسه دادگاه رسیدگى به دادخواست ٤٢ نفر از اعضاى سابق گروهک تروریستى منافقین، یکی از خواهان پرونده گفت: براى پیدا کردن کار در سال ٨١ به ترکیه رفتم که توسط اعضاى فرقه رجوى ربوده شدم. آن‌ها بعد از حمله امریکا به عراق و سرنگونى دولت عراق در کوهستان سرگردان بودند.
18 اسفند 1399
شناسه : 73430
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/73430
501+
بالا
در دومین جلسه دادگاه رسیدگى به دادخواست ٤٢ نفر از اعضاى سابق گروهک تروریستى منافقین، یکی از خواهان پرونده گفت: براى پیدا کردن کار در سال ٨١ به ترکیه رفتم که توسط اعضاى فرقه رجوى ربوده شدم. آن‌ها بعد از حمله امریکا به عراق و سرنگونى دولت عراق در کوهستان سرگردان بودند.

حادثه 24 - در دومین جلسه دادگاه رسیدگى به دادخواست ٤٢ نفر از اعضاى سابق گروهک تروریستى منافقین، یکی از خواهان پرونده گفت: براى پیدا کردن کار در سال ٨١ به ترکیه رفتم که توسط اعضاى فرقه رجوى ربوده شدم. آن‌ها بعد از حمله امریکا به عراق و سرنگونى دولت عراق در کوهستان سرگردان بودند.

 دومین جلسه دادگاه رسیدگى به دادخواست ۴۲ نفر از اعضاى سابق گروهک تروریستى منافقین به ریاست قاضى پورمریدى برگزار شد.

در ابتداى جلسه دادگاه قاضى پورمریدى ضمن اعلام رسمیت جلسه از محمدرضا شمسی یکى دیگر از خواهان این پرونده خواست جهت ارائه توضیحات در جایگاه قرار گیرد.

ربایش انسان‌ها توسط اعضاى فرقه رجوى

شمسی ضمن قرارگیرى در جایگاه گفت: براى پیدا کردن کار در سال ٨١ به ترکیه رفتم که توسط اعضاى فرقه رجوى ربوده شدم. آن‌ها بعد از حمله امریکا به عراق و سرنگونى دولت عراق در کوهستان سرگردان بودند.

وى گفت: دو نوبت مرا زندانى کردند؛ چند بار اعتراض کردم و مرا به زندان انداختند و شکنجه کردند.

شمسی بیان کرد: در این مدت فشارهاى روحى و جسمى بر من وارد شد و بیش از سه ماه در زندان منافقین زندانى بودم و در شرایط کنونى نیز از این آسیب‌ها رنج مى برم و از دادگاه تقاضاى محکومیت سرکردگان فرقه رجوی را دارم.

وى گفت: من اواخر سال ٨٣ به کشور بازگشتم، زمانى که رفتم متاهل بودم و دو فرزند داشتم.

روایتی از قطع پای یک فرد در نتیجه اقدامات منافقین

در ادامه، نادر چپچاپ یکى دیگر از خواهان پرونده در جایگاه قرار گرفت و گفت: از اینکه این فرصت به من داده شد تا از حقوق خود دفاع کنم از دادگاه سپاسگزارم. طى چهار سال که در گروهک بودم آسیب‌های فراوانى به من وارد شد.

وى بیان کرد: مرا فریب دادند و از ترکیه و به طور غیرقانونى به عراق بردند. ناخن هاى پاهاى مرا بدون بی حس کردن کشیدند و مرا مجبور مى کردند در کارهاى نظامى، خدماتى و تشکیلاتى شرکت کنم و همین کار موجب عفونت پاهایم شد.

چپچاپ گفت: مرا فریب دادند که در آلمان به من کار مى دهند و من اصلا دنبال این موضوعات نبودم. مى گفتند مرا مى کشند و در حیاط دفن مى کنند و از من به عنوان شهید خود یاد مى کنند، من گفتم براى مبارزه نیامدم.

وى عنوان کرد: به علت اعتراض به رفتارهاى آن‌ها توسط صمد امیرى در زندان به مدت یک ماه و نیم بازداشت شدم. در نهایت پس از بازگشت به ایران و عدم مداواى پاهایم هر دو پایم از مچ قطع شد.

چپچاپ بیان کرد: محمدجواد اسدى و حسین ولى‌پور دو نفر از شاهدان من هستند که البته یکى از آن‌ها به ایران نیامد.

دست آمریکایی‌ها با منافقین در یک کاسه بود

محمدجواد اسدى، ضمن قرارگیرى در جایگاه بیان کرد: من سه سال و نیم در اسارت فرقه منافقین و چهار سال در اسارت امریکا بودم و شاهد بودم که به دلیل کار زیاد ناخن هاى چپچاپ را کشیدند.

وى گفت: همه افراد براى کار آمده بودند و متفق القول سر همه ما کلاه گذاشتند. زمانى که در اشرف به ما لباس نظامى دادند، ما گفتیم ما براى جنگ نیامدیم.

اسدى عنوان کرد: حرف اصلى آن‌ها زمانى که مى‌گفتیم نمى‌مانیم، این بود که ورود ما به عراق غیرقانونى است و ١٥ تا ٢٠ سال زندان دارد.

وى بیان کرد: بعد از حمله عراقى ها موفق شدیم به سمت کمپ امریکایى ها فرار کنیم اما آن ها دستشان با منافقین در یک کاسه بود و چهار سال و نیم در کمپ امریکایى‌ها بودیم.

وى بیان کرد: من یک ماه بود که ازدواج کرده بودم و در اواخر دى ماه ٨٠ وارد گروهک شدم و تابستان ٨٣ از آنجا فرار کردم و از دادگاه خواستار محکومیت فرقه رجوی هستم.

منافقین من را در قفس نگه داشتند

در ادامه فتح الله اسکندرى یکى دیگر از خواهان در جایگاه قرار گرفت و گفت: به عنوان سرباز وظیفه به جبهه اعزام شدم و پس از برخورد گلوله و ترکش اسیر منافقین شدم. در سه ماه اول اسارت مرا در یک قفس نگه مى داشتند و مى گفتند باید به خواسته هاى آن‌ها عمل کنیم. مدت ١٧ سال در آنجا محبوس بودیم.

وى گفت: از شدت فشار‌ها آقاى خدام گلمحمدى روى خود نفت ریخت و خود را آتش زد، اما زنده ماند ولى او را جایى بردند که دیگر ندیدم و حجت عزیزى و کریم پدرام با گلوله به خود شلیک کردند و فردى به نام رسول که دو چشم او نابینا بود با ریختن نفت خودش را آتش زد.

اسکندرى بیان کرد: سه گلوله به دست من و یک ترکش توسط فرقه رجوى به من برخورد کرد.

منافقین با خانواده شدیدا مشکل داشتند

اکبر خباره یکى دیگر از خواهان گفت: پس از اینکه در جنگ اسیر عراقی‌ها شدم در آنجا با شتستشوى مغزى وارد گروهک شدم و ١٧ سال در فرقه بودم.

وى بیان کرد: در جریان حمله امریکا به کویت به مدت ٤٥ روز در بیابان‌ها پراکنده بودیم و با روزى ٥ عدد خرما سپرى کردیم. روى بازویم یک خالکوبى به اسم مادرم داشتم که گفتند باید سوزانده شود و با هویه برقى سوزاندند، چون با خانواده شدیدا مشکل داشتند.

خباره بیان کرد: الیاس کرمى در پی شدت فشار‌ها در حمام شاهرگ خود را زد و مرد.

وى گفت: ١٧ سال از بهترین دوران عمرم را به بدترین شکل از دست دادم که باعث و بانى آن گروهک و این فرقه نامشروع بود.

خباره بیان کرد: فرقه منافقین آبروى مرد، آزادى خواهى و انقلابى را در دنیا برده‌اند و از مجامع حقوق بشرى مى‌خواهم که این‌ها را پای میز محاکمه بکشند.

وى اظهار کرد: از دولت و قوه قضاییه تشکر دارم که چنین امکانى را خلق کردند تا بتوانیم حرف‌هاى خود را به گوش دنیا برسانیم. از دولت و وزارت خارجه خواهش مى کنم ما را در این پرونده یارى کنند تا بتوانیم به حقوق از دست رفته خود برسیم.

برای منافقین فقط کشتن و ریختن خون مردم ایران مهم بود

هادى شبانى یکى از مطلعین ضمن قرارگیرى در جایگاه گفت: نزدیک به ٢٠ سال در مناسبات گروهک بودم و سال ٨٣ فرار کردم. آمده ام شهادت دهم همه مطالبى که عنوان شد کاملا دقیق و درست است و مسئول خیلى از بچه ها در پذیرش بودم.

وى بیان کرد: زمانى که در مناسبات فرقه پا گذاشتیم همه چیزهایى که در ذهن خود بافته بودیم از بین رفت و اجازه یکبار تماس تلفنى من با خانواده‌ام را ندادند. در ترورها فقط کشتن و ریختن خون مردم ایران مهم بود. در راهپیمایى ٢٢ بهمن قرار بود عملیات انجام دهم که خوشبختانه نشد.

قاضى پورمریدى خطاب به این مطلع گفت: آیا از کادر سرکردگان منافقین پرسیدید که چطور مریم رجوى همسر مسعود رجوى شد مگر مخالف خانواده نبودند؟

شبانى گفت: در مناسبات فرقه‌اى افراد پایین نمى‌توانند سوال کنند و مواردى خط قرمز محسوب مى‌شد و حق سوال نداشتیم و ما صرفا اجراکننده دستورات بودیم.

وى عنوان کرد: من در عملیات مرصاد زخمى شدم و براى این فرقه زخمى شدم اما حاضر نشدند زمانی که به کمپ امریکایى‌ها رفتم لباس‌هایم را به من بدهند.

ایرج صالحى یکى دیگر از مطلعین ضمن قرارگیرى در جایگاه گفت: من ٢٠ سال تا سال ٨٣ در این فرقه بودم. این فرقه ما را از عزیزانمان جدا کرد و ارتباط با خانواده را ممنوع کرد.

وى گفت: یکى از راهکارهاى آن‌ها این است که افراد را مجبور مى‌کردند افکار درونى خود را نیز بگویند. رجوى براى اینکه شکست در عملیات مرصاد را گردن اعضا بیندازد انقلاب طلاق راه انداخت.

صالحى عنوان کرد: خیلى از افراد در این سیستم خروج ممنوع، اقدام به خودکشی کردند. سال ٨٠ رجوى گفت هر کس مى‌خواهد برود باید چهار شرط را بپذیرد. شرط اول این بود که جلوى افراد بگوییم مشکل جنسی داریم و شرط دوم این بود که ما را تحویل دولت عراق مى دادند و دو سال هم در زندان هاى سازمان بمانیم و سپس ما را به ایران بفرستند.

وى گفت: یکى از افراد خدام گلمحمدى بود که دست به خودسوزى زد و خود را آتش زد و زنده ماند، اما معلوم نیست چه بلایى سر او آوردند.

صالحى بیان کرد: به ما مى‌گفتند خونمان مال مسعود رجوى است یعنى تعیین مى‌کند چگونه می‌میریم و نفس‌مان مال مریم رجوى است یعنى تعیین مى‌کند در روز‌ها چه کنیم و به عنوان برده محسوب می‌شدیم.

وى بیان کرد: حاضرم شهادت دهم که این فرقه چه شکنجه‌ها و بلاهایى سر اعضا و خانواده اعضا آورد.

ایرج صالحى یکى دیگر از مطلعین ضمن قرارگیرى در جایگاه گفت: من ٢٠ سال یعنی تا سال ٨٣ در این فرقه بودم. این فرقه ما را از عزیزانمان جدا کرد و ارتباط با خانواده را ممنوع کرد.

وى گفت: یکى از راهکارهاى آن‌ها این بود که افراد را مجبور مى‌کردند افکار درونى خود را بگویند. رجوى براى اینکه شکست در عملیات مرصاد را گردن اعضا بیندازد انقلاب طلاق راه انداخت.

صالحى عنوان کرد: خیلى از افراد در این سیستم خروج ممنوع، اقدام به خودکشی کردند. سال ٨٠ رجوى گفت هر کس مى‌خواهد برود باید چهار شرط را بپذیرد. شرط اول این بود که جلوى افراد بگوییم مشکل جنسی داریم و شرط دوم این بود که ما را تحویل دولت عراق مى دادند و دو سال هم در زندان هاى گروهک بمانیم و سپس ما را به ایران بفرستند.

وى گفت: یکى از افراد خدام گلمحمدى بود که دست به خودسوزى زد، اما زنده ماند، معلوم نیست چه بلایى سر او آوردند.

صالحى بیان کرد: به ما مى‌گفتند خونمان مال مسعود رجوى است یعنى تعیین مى‌کند چگونه می‌میریم و نفس‌مان مال مریم رجوى است یعنى تعیین مى‌کند در روز‌ها چه کنیم و به عنوان برده محسوب می‌شدیم.

وى بیان کرد: حاضرم شهادت دهم که این فرقه چه شکنجه‌ها و بلاهایى سر اعضا و خانواده اعضا آورد.

در ادامه جلسه دادگاه، سیروس غضنفرى یکى دیگر از خواهان در جایگاه قرار گرفت و گفت: سال ٦٧ به دست نیروهاى عراقی اسیر شدم و در اسارت فرقه رجوى درآمدم. پس از ورود به اردوگاه اشرف از یک اسارت موقت به یک اسارت دائم رفتم.

وى بیان کرد: من از تمامى حقوق‌هاى انسانى محروم شدم. در طول ١٧ سال از اسارت از نعمت هاى خداوند محروم شدم. تمامى احساسات ها و غرایض طبیعى انسانی را از ما سلب کردند. انتخاب همسر براى بقاى نسل از نعمت هاى خداوند است که با دستور مستقیم مسعود رجوى حق فکر کردن به هیچ زنى را نداشتیم.

غضنفرى عنوان کرد: دختران زیر ١٨ سال را به مردانى که سن آن‌ها ٣٥ تا ٤٠ سال بود مى‌دادند. باید در نشست هاى روزانه و غسل هفتگى به تفکرات خود پاسخ مى دادیم.

وى گفت: سال ٦٨ تمامى زنان با دستور مستقیم مسعود رجوى از همسران خود جدا شدند و بچه‌هاى آن ها را نیز از آن ها جدا کردند.

غضنفرى عنوان کرد: رجوى رواج نسل کشی انجام داد از این بابت از دادگاه هاى بین‌المللى خواهان صدور حکم هستم و از این دادگاه بابت این فرصت تشکر مى‌کنم.

در ادامه جلسه دادگاه، کمندعلى عزیزى یکى دیگر از خواهان پرونده بیان کرد: سال ٦٦ در منطقه عملیاتى به عنوان سرباز وظیفه بودم و در درگیرى شدید با منافقین اسیر شدیم و به اسارت درآمدم و ١٧ سال در اردوگاه اشرف بودم.

وى گفت: بعد از آن به من گفتند همه اعضاى خانواده من مرده‌اند اما متوجه شدم زنده‌اند. ما فرار کردیم و به ایران آمدیم. به ما مى‌گفتند که به ایران بروید اعدام مى‌شوید اما این طور نبود.

عزیزى اظهار کرد: در سلیمانیه فردى که مى‌خواست فرار کند را به ماشین بستند و روى زمین کشیدند. در کرکوک افرادى که نمى‌خواستند جذب سازمان شوند را در آبجوش مى‌انداختند و از من نیز مى‌خواستند خواهرم را که به آن‌ها فحش داده بود بزنم اما چون این کار را نکردم یک هفته زندان بودم و کتک خوردم.

بخشعلى علیزاده یکى دیگر از شهود این پرونده ضمن قرارگیرى در جایگاه گفت: مدت ٢٧ سال در فرقه رجوى گرفتار بودم و در جبهه جنگ در تهاجم نیروهاى عراقى به اسارت درآمدم و مدت سه و نیم سال در اردوگاه اسرا بودم و بعد از آن به اردوگاه اشرف رفتم.

وى گفت: از چاله اسارت در چاه فرقه رجوى گرفتار شدم و در نهایت شهریور سال ٩٥ از تشکیلات گروهک جدا شدم و به آلمان رفتم و بعد از آن تصمیم گرفتم به ایران بیایم.

علیزاده عنوان کرد: تمامى صحبت‌هاى مطرح شده در دادگاه درست بوده و حاضر هستم در تمامى دادگاه‌ها شهادت دهم. میانگین سنى افراد ٥٠ تا ٥٥ سال در اردوگاه آلبانى است و حدود دو هزار نفر هستند.

وى بیان کرد: من در سال ٩٥ وارد آلبانى شدم و شهریور ٩٥ از فرقه جدا شدم. امیدوارم این دادگاه به اینجا ختم نشود و در عرصه بین‌الملل به محکومیت فرقه رجوى کشیده شود؛ شنیده بودم بسیار از دادگاه‌هاى بین‌المللى هراس دارد.

محمدرضا گلى یکى دیگر از مطلعین ضمن قرارگیرى در جایگاه عنوان کرد: حدود ٢٤ سال در تشکیلات گروهک بودم. من به عنوان زندانبان آنجا بودم و شاهد بودم که افراد را چه شکنجه‌هایى مى‌کردند و حرف‌هاى دوستان را تایید مى‌کنم.

وى بیان کرد: فشار روحى بسیار سنگین‌تر از فشار جسمى بود. خاطرم هست یکى از افراد به دلیل فشار‌ها خودزنى کرد و اگر امکانش باشد حاضر هستم در هر مجمع بین‌المللى صحبت کنم و شهادت دهم.

در ادامه جلسه دادگاه، لیلا کیوکان از خواهان دیگر این پرونده، ضمن قرارگیرى در جایگاه گفت: در شرایطى که دو سال بیشتر نداشتم پدرم ما را رها مرد و جذب فرقه شد و همانند همه اعضایى که اینجا هستند تحت تاثیر منفى کذاب این فرقه قرار گرفت.

وى عنوان کرد: در طول چهل سال تلاش‌هاى متعددى از سوى من براى دیدار یا صحبت تلفنى صورت گرفت، اما بی‌نتیجه ماند. من به عنوان کسی که در دوران کودکى پدرم را از دست دادم و حتى صداى او را نشنیدم، سوالم از مجامع حقوق بشرى این است چرا به وظایف قانونى خود عمل نمى‌کنند و با آن‌ها برخورد نمى‌کنند.

کیوکان اظهار کرد: تنها یادگار من از پدرم یک قاب عکس دردناک است و چهره بهت زده مادرم نشان از آوارى داشت که سر ما خراب مى شد.

وى بیان کرد: خلق من هستم که صداى پدرم را نشنیدم؛ در جلسه دیروز برخى گفتند که نتوانستند با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند، اما من هیچ وقت پدرم را لمس نکردم.

کیوکان گفت: از قوه قضاییه تشکر فراوان دارم که شرایطی را فراهم آورد در یکجا صداى خود را به گوش مجامع بین الملل برسانیم تا شاید روزى بتوانم دور از قاب عکس چهره پدر را ببینیم.

قاضى پورمریدى در این بخش از جلسه دادگاه عنوان کرد: دادخواستى که مطرح شد از نظر قوه قضاییه و دادگاه آغاز راه است.

ارسال نظر