حادثه 24 - خواستگار جنایتکار که پس از قتل زن 27ساله از کشور گریخته بود، پس از بازگشت به ایران دستگیر شد.
شامگاه دوشنبه 24شهریور امسال رهگذرانی که از پارکینگ شمالی دریاچه چیتگر عبور میکردند متوجه درگیری زن و مردی جوان شدند. مرد فریاد میزد که «باید با من ازدواج کنی» اما زن میگفت: «قصد ندارم به این رابطه ادامه دهم». زن جوان همزمان درخواست خودروی اینترنتی کرده بود و مدام سرک میکشید که ببیند خودرو رسیده یا نه. مرد جوان اما بهشدت عصبانی و خشمگین بود و مانع رفتن زن میشد. همین اتفاق باعث شد که دعوای آنها بالا بگیرد و ناگهان مرد جوان چاقویی از جیبش بیرون آورد و شروع کرد به ضربه زدن به زن. او دیوانهوار ضربات چاقو را وارد میکرد و وقتی مردم جمع شدند، پا به فرار گذاشت. در این حادثه زن جوان جانش را از دست داد و با دستور قاضی ساسان غلامی بازپرس جنایی تهران تحقیقات برای بازداشت متهم فراری آغاز شد.
فرار به آن سوی مرز
بررسیهای اولیه حکایت از این داشت که عامل جنایت، خواستگار زن جوان بوده است. در تحقیقات مشخص شد که آنها مدتی قبل در فضای مجازی با یکدیگر آشنا شده بودند. پسر جوان ساکن یکی از روستاهای اطراف تهران بود و پس از آشنایی با زن جوان به او پیشنهاد ازدواج داده بود. هر چند آنها قرار بود با هم ازدواج کنند اما بنا به دلایلی زن جوان تصمیم گرفته بود که به او جواب منفی بدهد.
ماموران متوجه شدند که شب حادثه قاتل و مقتول در رستورانی حوالی دریاچه چیتگر قرار شام گذاشته بودند که زن جوان پس از صرف شام به پسر جوان گفته بود که قصد دارد به رابطهشان خاتمه دهد و همین باعث شده بود که مرد جوان با 25ضربه چاقو او را به قتل برساند.
در ادامه مشخص شد که متهم 24ساله ساکن اطراف تهران است. مأموران برای دستگیری وی راهی محل زندگیاش شدند اما او فراری شده و بهصورت قاچاقی به ترکیه گریخته بود. در این شرایط تحقیقات برای بازداشت او ادامه داشت تا اینکه مأموران چند روز قبل به اطلاعاتی دست یافتند که نشان میداد خواستگار فراری به ایران بازگشته است.
با این سرنخ مأموران راهی مخفیگاه وی در یکی از شهرستانهای اطراف تهران شدند و خواستگار تحت تعقیب را که قاچاقی از ترکیه به ایران بازگشته بود، دستگیر کردند. او پس از انتقال به دادسرای جنایی، با وجود همه شواهدی که علیهاش بود منکر قتل شد و به دستور قاضی برای تحقیقات بیشتر در اختیار اداره آگاهی قرار گرفت.
انکار قتل
اگرچه تصاویر دوربینهای مداربسته محل حادثه و اظهارات شاهدان نشان میدهد که کسی جز متهم قاتل زن جوان نیست اما او اصرار بر بیگناهی دارد و میگوید که قتل را یکی از دوستان مقتول مرتکب شده است.
چطور با مقتول آشنا شدی؟
حدود 2ماه قبل از حادثه با هم آشنا شدیم. با دیدن عکسش در فضای مجازی از او خوشم آمد و پیامی خصوصی برایش فرستادم. همین باعث آشنایی ما شد. کمکم احساس کردم به او علاقهمند شدهام تا جایی که تصمیم به ازدواج با وی گرفتم.
اما او به تو جواب رد داد؟
اینطور نبود که واضح بگوید نه! بیشتر بهخاطر شرایطش بود. او از شوهرش طلاق گرفته و در کش و قوس گرفتن حضانت فرزندش بود. یک پسر خردسال داشت و من مجرد بودم. با این حال عاشقش بودم و دلم میخواست با میترا هرچه زودتر ازدواج کنم. او میگفت که ما نمیتوانیم زندگی خوبی با هم داشته باشیم اما من اصرار بر ازدواج داشتم. وقتی اصرارهای مرا دید راضی شد و گفت اول باید کارهای درمانی پسرش را انجام بدهد. چون پسرش مبتلا به بیماری کلیوی بود. به من گفت کارهای درمان و حضانتش را انجام بدهد، بعد با من ازدواج میکند.
از شب حادثه بگو؟ آن شب چه اتفاقی افتاد؟
آن شب با میترا قرار گذاشتم. ابتدا قرار بود حوالی شرق تهران قرار بگذاریم اما بعد محل قرار تغییر کرد و شد حوالی دریاچه چیتگر. دوستش هم همراهش بود که من دوباره موضوع خواستگاری را مطرح کردم اما میترا قبول نکرد و از من خواست تا به او فرصت بدهم. بعد دوستش که رفت با یکدیگر درگیر شدیم. من هم رفتم و دیگر تماسهایش را پاسخ ندادم.
اما دوربینها تصویر تو را هنگام جنایت ثبت کرده و شاهدان هم تأیید کردند که ضارب پسری با مشخصات تو بوده؟
من نبودم. اشتباه میکنند. همه ماسک داشتند چطور با ماسک چهره مشخص میشود.
آن شب مقتول با تو قرار داشته نه فرد دیگری؟
دوست میترا قاتل است. راستش دوستش به من علاقه داشت. فکر میکنم میترا را به قتل رسانده تا رقیب عشقیاش را حذف کند و بتواند بهراحتی با من وارد رابطه عاشقانه شود. چون از همان ابتدا به رابطه من و میترا حسادت میکرد.
پس چرا بعد از قتل به ترکیه فرار کردی. آن هم غیرقانونی؟
من از قبل میخواستم به ترکیه بروم. حتی به میترا هم گفته بودم بعد از ازدواج برای ادامه زندگی به کشور ترکیه برویم. به همین دلیل قاچاقی از ایران رفتم. در شهر وان ترکیه بودم و در آنجا کارهای ساختمانی انجام میدادم تا اینکه با یک جوان ایرانی آشنا شدم و او پیشنهاد کرد که اگر دورههای یک حرفه ورزشی را بگذرانم، مرا بهعنوان بادیگارد بازیگران یا خوانندگان ترکیه استخدام میکند. به همین دلیل چندماهی در یک باشگاه ورزشی دوره دیدم و در این مدت ناچار بودم ارتباطم را با خانوادهام قطع کنم. سخت ورزش میکردم اما دلم برای خانوادهام تنگ شد و تصمیم گرفتم برای مدتی کوتاه به ایران برگردم، خانوادهام را ببینم و دوباره به ترکیه بروم. قاچاقی به ایران برگشتم و دستگیرم کردند.
در ایران شغلت چه بود؟
پدرم در یکی از شهرهای اطراف دامداری دارد و من هم همراه او در دامداری مشغول به کارم.