زمان مطالعه: 8 دقیقه

شلیک اشتباهی افسر نظامی جان مرد جوان را گرفت / او جسد مقتول را مثله کرد و در بیابان ها انداخت

این ادعای افسر یکی از ارگان‌های نظامی است که به اتهام قتل مردی که از 2ماه پیش ناپدید شده بود، دستگیر شده است.
22 دی 1399
شناسه : 71396
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/71396
1204+
بالا
این ادعای افسر یکی از ارگان‌های نظامی است که به اتهام قتل مردی که از 2ماه پیش ناپدید شده بود، دستگیر شده است.

حادثه 24 - این ادعای افسر یکی از ارگان‌های نظامی است که به اتهام قتل مردی که از 2ماه پیش ناپدید شده بود، دستگیر شده است.
19آبان‌ماه امسال مردی 37ساله به نام دانیال یزدانی به طرز مرموزی ناپدید شد. برادر وی که راهی دادسرای جنایی شده بود تا ماجرای گم شدن او را اطلاع دهد می‌گفت که دانیال آخرین بار قرار بوده با یکی از دوستان جدیدش به نام منصور به دماوند بروند اما دیگر خبری از او نشده است.
از همان زمان گروهی از مأموران اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران برای پیدا کردن جوان گمشده وارد عمل شدند اما هیچ ردی از او به‌دست نیاوردند.
تنها مظنون
دانیال آخرین بار برای رفتن به ویلای منصور از خانه خارج شده بود. از این رو مأموران سراغ او رفتند. منصور که افسر یکی از ارگان‌های نظامی است مدعی شد که اطلاعی از سرنوشت دانیال ندارد. وی گفت: به همراه دانیال به ویلایم در دماوند رفتیم. شب را آنجا ماندیم و روز بعد به تهران بازگشتیم. او در خیابانی حوالی مرکز تهران از اتومبیلم پیاده شد. من هم به محل کارم رفتم و دیگر او را ندیدم.
از آنجا که مدرکی علیه منصور نبود، وی آزاد شد. اما خانواده دانیال اصرار داشتند که او حقیقت را کتمان می‌کند و حتما از سرنوشت پسرشان خبر دارد. مظنون پرونده بار دیگر به اداره آگاهی احضار شد. این بار و در جریان بازجویی‌ها، مأموران متوجه حرف‌های ضد‌و نقیض او شدند.

روایت جدید
بازجویی از مرد بازداشت شده ادامه داشت تا اینکه او چند روز قبل قفل سکوت را شکست و راز ناپدید شدن جوان گمشده را برملا کرد.
 او گفت:  شهریور‌ماه بود که با او آشنا شدم و زمان زیادی از دوستی ما نمی‌گذشت. او برای انجام کاری به محل کار من آمده بود که همین باعث آشنایی ما شد. با یکدیگر رفت‌وآمد داشتیم تا اینکه آخرین‌بار قرار شد با خودروی  من به ویلایم در دماوند برویم. با او در تهران قرار گذاشتم. وقتی آمد، سوار خودرو شد و به سمت ویلا راه افتادیم.
وی ادامه داد: من در یکی از ارگان‌های نظامی کار می‌کنم. به همین دلیل مجوز حمل سلاح دارم. آن روز یعنی 19آبان‌ماه به همراه دانیال در ویلا بودم که اسلحه‌ام را برداشتم تا آن را تمیز کنم. نمی‌دانم چه شد که ناگهان گلوله‌ای شلیک شد و از بخت بدم به دانیال خورد. او خون آلود روی زمین افتاد و وقتی بالای سرش رفتم متوجه شدم که فوت شده است. خیلی ترسیده بودم. مرگ او کاملا اتفاقی و یک حادثه بود. از ترسم تصمیم گرفتم جسد را به بیرون از ویلا منتقل کنم. سعی کردم آن را به سمت ماشین ببرم اما خیلی سنگین بود و زورم نمی‌رسید. به همین دلیل فکری به سرم زد.
وی در ادامه به کارآگاهان گفت: جسد دانیال را مثله کردم و داخل نایلونی گذاشتم. شب را در ویلا ماندم و صبح درحالی‌که جسد مثله شده دانیال در صندوق عقب ماشینم بود، به سمت تهران حرکت کردم. یک راست به محل کارم رفتم، اسلحه را تحویل دادم و برای انجام ماموریت کاری به سمت جاده قم رفتم. جسد مثله شده را در بیابان‌های جاده قم انداختم و چون می‌ترسیدم گیر بیفتم به کسی چیزی نگفتم.

اعترافات غیرمنطقی
متهم با دستور بازپرس جنایی تهران بازداشت شد و گروهی از مأموران راهی جاده قم شدند تا اثری از بقایای جسد دانیال به‌دست آورند. اما جست‌و‌جوی آنها بی‌نتیجه ماند. از سوی دیگر خانواده دانیال با حضور در دادسرا از این مرد شکایت کردند و می‌گویند که گفته‌های او غیرمنطقی است.
برادر دانیال دیروز گفت: دانیال شهریور‌ماه با متهم آشنا شده بود. آنطور که من متوجه شدم برای پیگیری ماجرایی به محل کار متهم رفته بود که با یکدیگر آشنا شدند. من از ارتباطات او با متهم بی‌خبر بودم اما تا جایی که می‌دانم هیچ خصومتی با یکدیگر نداشتند. برادرم نه‌تنها با او بلکه با هیچ فرد دیگری اختلافی نداشت. او خیلی مهربان و سرش به‌کار و زندگی خودش بود. از روز 19آبان‌ماه که دانیال ناپدید شد خانواده او برای پیدا شدن ردی از او لحظه شماری می‌کردند. «امید داشتیم که برادرم پیدا خواهد شد. همه تصورمان این بود که او زنده است و به خانه برمی‌گردد اما با بازداشت مرد آشنا و اعترافات غیرمنطقی او همه امیدهایمان بر باد رفت.»
برادر دانیال می‌گوید: حتی جسد او هم پیدا نشده است. اگرچه متهم اعتراف کرده که مرگ او یک حادثه بوده است اما من احتمال می‌دهم که حقیقت را کتمان می‌کند. اگر حادثه بوده چرا پس از آن تصمیم گرفته پیکر برادرم را مثله کند؟
وی درادامه می‌گوید: برادرم به‌تازگی یک شرکت تأسیس کرده بود. کارش تجاری‌سازی شرکت‌های دانش‌بنیان بود. مدت‌ها بود که برای تاسیس شرکت تلاش کرده و زحمت کشیده و تازه چند ماهی بود که موفق به راه‌اندازی شرکت شده بود. او  مجرد و لیسانسه بود و  از روزی که ناپدید شد تصاویرش را در فضای مجازی مانند اینستاگرام منتشر کردیم. حتی برخی هنرمندان و سلبریتی‌ها تصویر برادرم را استوری کردند تا شاید پیدا شود غافل از اینکه او جان‌باخته بود.»

ارسال نظر