حادثه 24 - تحقیقات درباره قتل دردناک امیرعلی، پسربچه 4ساله بستانآبادی در حالی ادامه دارد که با دستگیری یک مظنون دیگر، شمار مظنونان بازداشت شده در این پرونده به 4نفر رسید. به گفته پدر امیرعلی، تمامی مظنونان از اعضای یک خانواده هستند و گفتههای دختربچه آنها، ابعاد تازهای از اسرار قتل پسرش را فاش کرده است.
ماجرای قتل امیرعلی 4ساله در بستانآباد آذربایجان شرقی در حالی باعث جریحهدار شدن احساسات مردم این شهر شده که دادستان بستانآباد از سرعت، جدیت و قطعیت تحقیقات قضایی برای شناسایی و مجازات عاملان این جنایت خبر داده است. به گفته وی، تاکنون 4مظنون در این پرونده بازداشت شدهاند و تحقیقات از آنها برای کشف ابعاد پنهان پرونده ادامه دارد، اما اینکه مظنونان چه کسانی هستند و نقش آنها در این ماجرا چیست را پدر امیرعلی در گفتوگو با ما از جزئیات این پرونده جنایی میگوید.
امیرعلی چگونه ناپدید شد؟
حدود ساعت 10صبح سهشنبه 20آبان بود. همسرم به همراه دختر بزرگم و امیرعلی در خانه بودند. آن روز همسرم دخترم را فرستاده بود که از مغازه سبزی بخرد. امیرعلی هم به مقابل در خانه رفته و منتظر بازگشت خواهرش بود. همان موقع زن همسایه وارد خانهمان شده و به سراغ همسرم رفته و شروع به حرف زدن با او کرده بود. این ماجرا حدود 10تا 15دقیقه طول کشیده بود و بعد که زن همسایه رفت و دخترم از مغازه برگشت، معلوم شد که امیرعلی ناپدید شده است. پس از آن، همه جا را دنبال پسرم گشتیم. حتی عکس او را در شبکههای اجتماعی منتشر کردیم و از پلیس هم کمک گرفتیم، اما ردی از پسرم پیدا نشد.
شما به کسی مشکوک نبودید؟
اولش نه. من با کسی خصومت نداشتم. حتی به پلیس هم گفتم که با کسی دشمنی ندارم، اما 2روز که گذشت، رفته رفته به زن همسایه شک کردیم. یکی از بستگان این زن که حدود 2سال پیش به اتهام ساخت و توزیع مخدر شیشه دستگیر شده بود، یکی، دو روز قبل از ناپدید شدن امیرعلی از زندان آزاد شده بود. راستش از وقتی که این مرد دستگیر شد، خانوادهاش ما را مقصر میدانستند و فکر میکردند که ما آن مرد را لو داده و باعث دستگیریاش شدهایم و به همین دلیل از ما کینه به دل داشتند. همه اینها را که کنار هم گذاشتیم به آنها مشکوک شدیم. حدس زدیم که زن همسایه آن روز به خانه ما آمده بود که همسرم را سرگرم کند و همدستانش فرصت داشته باشند که امیرعلی را بدزدند. از طرفی دوربینهای مداربسته را که چک کردیم، متوجه شدیم که پسرم از داخل کوچه خارج نشده و به همین دلیل شک ما به زن همسایه بیشتر شد.
این ماجرا را برای مأموران پلیس تعریف کردید؟
بله. وقتی اینها را به مأموران گفتیم، همسایهمان را احضار کردند. خواست خدا بود که آنها روزی که احضار شدند همراه دختر کوچکشان که همبازی پسرم بود به دادسرا آمدند و همین دختر بود که مهمترین سرنخ پرونده را به پلیس داد.
مگر او چه گفت؟
آن روز در دادسرا وقتی همسایهمان منکر ربودن پسرم شد و گفت که بیگناه است، از دخترش پرسیدیم که امیرعلی را ندیده است؟ او هم گفت که در این 2 روزی که پسرم گم شده بود، پیش او بوده است. او گفت که در این مدت با امیرعلی در خانه یکی از بستگانشان که چند کوچه با خانه ما فاصله دارد بودند و با هم بازی میکردند و امیرعلی شبها همانجا میخوابید. حتی از او درباره رنگ لباسها و کفشهای پسرم پرسیدم و او مشخصات همان لباسها و کفشهایی را داد که روزی که پسرم گم شد به تن داشت. حتی به تصویر عروسکی که روی پیرهن امیرعلی بود هم اشاره کرد. آن دختربچه میگفت که روز سهشنبه و چهارشنبه با امیرعلی در خانه بستگانشان بودند، اما صبح پنجشنبه یکی از بستگانش، او و امیرعلی را سوار ماشین کرد و به خانه یکی دیگر از بستگانشان در روستای ارجان برد. این روستا حدود 20تا 25کیلومتر با بستانآباد فاصله دارد و همان روستایی است که جسد پسرم در آنجا کشف شد. آن دختربچه گفت که صبح به آن روستا رفتند اما امیرعلی همانجا ماند و او همراه همان کسی که بچهها را به آنجا برده بود، به بستان آباد برگشته و دیگر امیرعلی را ندیده است.
این اتفاقات پیش از پیدا شدن جسد پسرتان رخ داد؟
بله. روز پنجشنبه. یعنی همان روزی که همسایهمان به دادسرا احضار شده بود. با شنیدن حرفهای دختربچه، مطمئن شدیم که همسایهمان پسرم را ربودهاند، اما آنها همچنان انکار میکردند و میگفتند که دخترشان خیالاتی است و این حرفها را از خودش درآورده است. تا اینکه چند ساعت بعد، یعنی حدود ساعت 8شب پنجشنبه، جسد پسرم در داخل یک گونی در 100متری نهر آبی که از روستای ارجان میگذشت پیدا شد.
شما جسد امیرعلی را دیدید؟
وقتی به آنجا رفتیم، فقط صورتش را به من نشان دادند که با دیدنش دنیا روی سرم خراب شد. بعد، جسد را به پزشکی قانونی بردند و اجازه ندادند که من بروم و جسد پسرم را ببینم. فقط به برادرم اجازه دادند که او وقتی از پزشکی قانونی برگشت گفت که جسد پسرم سالم بوده است. الان هم جسد در پزشکی قانونی تبریز است و هنوز آن را برای دفن کردن به ما تحویل ندادهاند.
پس هماکنون مظنونان دستگیرشده از اعضای خانواده همسایهتان هستند. درست است؟
بله. 4نفر از آنها هستند. زن همسایه و شوهرش، همان مردی که به تازگی از زندان آزاد شده بود و یکی دیگر از بستگانشان که بچهها را صبح پنجشنبه به روستای ارجان برده بود.
به غیر از امیرعلی و دخترتان فرزند دیگری هم دارید؟
نه. من فقط همین دختر و پسر را داشتم که حالا پسرم را از دست دادهام. نمیدانم چطور ممکن است کسی اینقدر قساوت داشته باشد که جان یک پسربچه بیگناه را بگیرد. بعد از این حادثه من و همسرم یک چشممان خون است و یک چشممان اشک. تنها خواستهمان این است که نگذارند حق ما پایمال شود. ما میخواهیم قاتل پسرمان شناسایی و مجازات شود و خوشبختانه پلیس و بازپرس پرونده همه تلاششان را میکنند که همه حقیقت فاش و قاتل شناسایی شود.