حادثه 24 - دزد خودرو وقتی در خیابان با مالباخته مواجه شد با ربودن کودک 2 ساله همدستش فرار کرد و ناپدید شد.
هفته گذشته مرد جوانی که خودروی پژواش مدتی قبل توسط دزدان به سرقت رفته بود در خیابانی حوالی میدان شوش چشمش به خودرواش افتاد که کنار خیابان پارک بود. مردی پشت فرمان نشسته بود و کودکی هم روی صندلی عقب. مالباخته با دیدن ماشینش شروع به داد و فریاد کرد و از مردم برای دستگیری سارق ماشینش کمک خواست. سارق اما با دیدن مالباخته پایش را روی گاز گذاشت و با سرعت فرار کرد. همزمان با این اتفاق، زن جوانی از داخل مغازهای بیرون آمد و با دیدن خودروی پژو سرقتی که در حال دور شدن بود با فریاد از مردم کمک خواست و میگفت کودکی که روی صندلی عقب نشسته است، فرزند اوست و سارق پژو کودکش را ربوده است.
ماجرای عجیب
با حضور ماموران پلیس در محل، زن جوانی که مدعی بود کودکش ربوده شده است گفت: سارق پژو شوهر صیغهایام است. او سارق خودرو است که این ماشین را هم 24 ساعت قبل دزدیده بود. من و شوهرم به همراه کودکم سوار ماشین سرقتی بودیم که او مقابل یک سوپرمارکت توقف کرد و از من خواست برایش آب معدنی و سیگار بخرم. من هم پیاده شدم و به مغازه رفتم اما با شنیدن فریادهایی به خیابان برگشتم و دیدم که شوهرم با دیدن صاحب ماشین، فرار کرده و کودکم را هم با خودش برده است.
صاحب ماشین اما ادعای دیگری داشت. او میگفت که زن جوان همدست شوهرش است. وی توضیح داد: روز قبل مقابل پارکی حوالی میدان شوش توقف کردم. به شدت احساس تشنگی می کردم و برای خوردن آب وارد پارک شدم. سوئیچ ماشینم را روی نیمکت گذاشتم و سرگرم آب خوردن بودم که مردی سوئیچ را سرقت کرد. به دنبال او دویدم اما مرد جوان که همراه این زن(اشاره به همسر موقت سارق) سوار ماشینم شدند و آن را سرقت کردند. بعد از این اتفاق به کلانتری رفتم و شکایت کردم تا اینکه 24 ساعت بعد ماشینم را اتفاقی در خیابان دیدم و آنقدر دستپاچه شدم که با فریاد از مردم کمک خواستم و همین باعث شد که سارق فرار کند.
اعتراف همدست
ماموران با شنیدن حرفهای شاکی به بازجویی از زن جوان پرداختند و او به همدستی با شوهرش اعتراف کرد. وی گفت: من پشت چراغ قرمز و ترافیک گل یا دستمال میفروختم تا اینکه با مجید(سارق پژو) آشنا شدم. وقتی فهمیدم مطلقه هستم و یک فرزند دارم پیشنهاد ازدواج داد و به خاطر تامین هزینه های زندگی قبول کردم. او به من گفت که یک سارق حرفهای است و خواست که با او همدست شوم. وی دو شگرد برای سرقت داشت. اول با دیدن رانندههایی که ماشینشان را روشن رها میکردند که از دکه یا مغازه چیزی بخرند، آنها را سرقت میکرد و شگرد بعدیاش این بود افرادی را شناسایی میکرد که ماشینشان را پارک می کردند و برای هواخوری به پارک میرفتند. در این شرایط من و شوهرم آنها را تعقیب میکردیم و چنانچه سوئیچ ماشینشان را روی نیمکت می گذاشتند در یک لحظه آن را سرقت کرده وتا شاکی به خودش بجنبد با دزدیدن ماشین متواری میشدیم.
او ادامه داد: معمولا 24 تا 48 ساعت با ماشین ها در خیابان دوری می زدیم و بعد با سرقت لوازم آن ، ماشین را کنار خیابانی خلوت رها میکردیم و مجید لوازم خودرو را به مالخری که از دوستانش بود می فروخت.
زن جوان گفت: من شناخت زیادی نسبت به شوهرم ندارم و فقط میدانم که او اصلا علاقه ای به کودک من ندارد. به همین دلیل می ترسم و نگرانم که بلایی سر او بیاورد.
با اعترافات این زن برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات برای دستگیری سارق حرفهای ادامه دارد.