حادثه 24 - «ما را از خانهمان بیرون کردند. مادرم را ربودند و تهدید کردند جان مان را میگیرند. حالا مدتی است که در ماشین زندگی میکنیم و آواره هستیم.» این اظهارات پسر جوانی است که مدعی است بعد از فوت پدرش، برادران ناتنی او که حاصل نخستین ازدواج پدرش هستند به خانهشان حمله و او، مادر، برادر و خواهرانش را از خانه بیرون و آواره کردهاند. حالا مدتها از این حادثه میگذرد و آنها از ترس جانشان نمیتوانند به خانه برگردند.
همهچیز پس از فوت پدر پسر جوان آغاز شد. او که از ازدواج اولش 3پسر داشت، سالها پیش با زن دیگری ازدواج کرد و همزمان دو همسر داشت. تا پیش از فوتش زندگی دو همسر و فرزندانش در یکی از محلههای اهواز در آرامش ادامه داشت، اما بعد از آن، درگیری بین آنها آغاز شد. شاکی که 21سال دارد و حاصل دومین ازدواج پدرش است در اینباره میگوید: ما با همسر اول پدرم و برادران ناتنیام هیچ ارتباطی نداشتیم و من همراه مادرم، برادر و دو خواهرم در خانهمان زندگی آرامی داشتیم. بعد از فوت پدرم یک روز برادران ناتنیام مادرم را در نزدیکی خانهمان دیده و با چوب و چاقو دنبالش کرده بودند. آنها او را به باد کتک گرفته بودند و مادرم از ترس جانش با زحمت توانسته بود خود را به خانه برساند.
او ادامه میدهد: آنها خانهمان را محاصره کرده بودند و مدام تهدیدمان میکردند. آن شب یکی از سختترین شبهای زندگی مان بود. آنها تا نیمه شب جلوی خانهمان بودند تا اینکه ما شبانه از خانهمان فرار کردیم. فردای آن روز شنیدیم که آنها با شکستن قفل در وارد خانه شده و آنجا را تصرف کردهاند. از آن روز به بعد دیگر جرأت نکردیم به خانهمان برگردیم و بهجای امنی فرار کردیم.
آنطور که پسر جوان میگوید بعد از این حادثه آنها تلاش کردند از چند وکیل کمک بگیرند و از برادران ناتنیشان شکایت کنند،اما تهدیدهای آنها به حدی بود که هیچ وکیلی حاضر به پذیرفتن پرونده نبود. او میگوید: چند وکیل قبول کردند که کارمان را پیگیری کنند، اما در ادامه چون تهدید به مرگ شدند از پرونده کنار کشیدند تا اینکه به تازگی یک وکیل دادگستری، پیگیری پرونده ما را بهعهده گرفته است.
او میگوید: یک روز که برای پیگیری ماجرا به دادسرا رفته بودیم، چند لحظه بعد از خروج درحالیکه سوار تاکسی بودیم و میخواستیم به فرودگاه برویم، یک ماشین سد راهمان شد. برادران ناتنیام پیاده شدند و درحالیکه مسلح بودند ما را کتک زدند و مادرم را با تهدید با خود بردند. باورم نمیشد که جلوی چشمانم بتوانند مادرم را با خودشان ببرند و من کاری از دستم برنیاید. به ناچار به پلیس آگاهی رفتیم و کمک خواستیم. تهدیدهای آنها همچنان ادامه داشت تا اینکه وفتی فهمیدند پای پلیس وسط کشیده شده است، روز بعد از طریق یک واسطه مادرم را آزاد کردند. آنها در همین 24ساعت مادرم را شکنجه کرده بودند. همه لباسهایش پاره بود، دستهایش را با چاقو زخمی کرده بودند و تهدید کرده بودند که باید خانهای را که پدرم به نامش زده به آنها بدهد. آنها گفته بودند اگر میخواهید در این شهر زندگی کنید باید خانهتان را به ما بدهید والا روی آرامش را نمیبینید.
با اینکه ماهها از این آدم ربایی میگذرد اما پسر جوان و خانوادهاش هنوز جرأت نکردهاند به خانه پدریاش برگردند. او میگوید: ما از ترس مان سوار ماشین شدیم و از اهواز فرار کردیم و به مشهد رفتیم. مدام پیامهای تهدید آمیز ادامه داشت. نمیدانم برادران ناتنیام از چه طریقی متوجه شدند که درمشهد هستیم. به همین دلیل به تهران آمدیم و از آن روز آواره خیابانهای پایتخت هستیم و در ماشین زندگی میکنیم و شبها همراه مادر، برادر و خواهرانم در چادر کنار خیابان میخوابیم. در این مدت خواهرانم نتوانستند درس بخوانند. من و برادرم نتوانستیم سر کار برویم و دیگر چیزی برای مان باقی نمانده است. شما تصور کنید که ماهها در ماشین زندگی کنید. خیلی سخت است. او در ادامه میگوید: من و خانوادهام امنیت جانی نداریم و سایه برادران ناتنیام را همیشه حس میکنیم. به همین دلیل از آیتالله رئیسی، رئیس قوه قضاییه کمک میخواهیم تا هرچه زودتر به شکایتمان رسیدگی شود و بتوانیم به زندگی عادی برگردیم. به گفته وکیل این خانواده، علیه متهمان به اتهام آدم ربایی و تهدید و ضرب و شتم شکایت شده و رسیدگی به این پرونده در دادسرا در حال انجام است.