حادثه 24 - حالا او اینجاست روبروی من و نمی دانم باید به زنی که همسر و همراهم بود و فکر می کردم در این چند سال او را شناخته ام چه بگویم. باورم نمی شود این موجود ضعیف و نحیف و خسته که نگاهش را به زمین دوخته با ایجاد تداخل دارویی برای سالمندان باعث مرگ آنها می شده و اموالشان را به سرقت می برده است.
وقتی ملیحه به سراغ من آمد تازه از همسرش جدا شده بود و فرزندش با همسرش زندگی می کرد. او را استخدام کردم و سعی کردم از او حمایت کنم.
تا اینکه یک روز آمد و گفت برادرم ما را با هم دیده و اگر با من ازدواج نکنی مرا می کشد.
با اینکه برنامه ای برای ازدواج نداشتم اما برای اینکه خدای ناکرده اتفاق ناموسی نیافتد پذیرفتم و با او ازدواج کردم.
بعد از ازدواج فهمیدم اعتیاد دارد. حالا دیگر همسرم بود و نمی توانستم نسبت به مشکلاتش بی تفاوت باشم و می خواستم شرایط نابسامان زندگی اش را اصلاح کنم. به همین دلیل او را به کمپ بردم و ترک کرد.
ما در یک شهرستان کوچک زندگی می کردیم و کسب و کار من بعد از مدتی از رونق افتاد و من تصمیم گرفتم برای کار به تهران مهاجرت کنم. ملیحه اصرار کرد همراه من بیاید و گفت نمی تواند تنها زندگی کند. قبول کردم او را با خود به تهران آوردم. من مدام برای کار در رفت و آمد بودم و ملیحه هم از طریق شرکت های خدماتی به عنوان پرستار سالمند تمام وقت مشغول به کار شد و من فکر می کردم همه چیز مرتب است و چند باری متوجه شدم که از محل کارش اخراج شده و وقتی علتش را پرسیدم، گفت: رفتار بدی با او داشته اند و خودش نخواسته کار کند و من هرگز به مغزم خطور نمی کرد چه بلایی دارد بر سر ما و زندگی مشترکمان می آید.
تصویر دختر آرام و مظلومی که می شناختم با یک تماس پلیس آگاهی در ذهنم فرو ریخت. افسر پرونده وسایلش را به من نشان داد و فهمیدم هنوز اعتیاد دارد و دور از چشم من متادون مصرف می کرده و علت اخراجش از شرکت هایی که برای آنها کار می کرده اعتیاد و سرقت از منزل مشتریان بوده است و چند باری افراد سالمندی که برای آنها کار می کرده به طرز مشکوکی فوت کرده اند و بار آخر خانواده متوفی با مشاهده آثار سرقت اموال مقتول و مستنداتی که نشان می داد ملیحه قصد تخلیه موجودی حساب بانکی متوفی را داشته از او شکایت کرده اند.
حالا او اینجاست روبروی من و نمی دانم باید به زنی که همسر و همراهم بود و فکر می کردم در این چند سال او را شناخته ام چه بگویم. باورم نمی شود این موجود ضعیف و نحیف و خسته که نگاهش را به زمین دوخته با ایجاد تداخل دارویی برای سالمندان باعث مرگ آنها می شده و اموالشان را به سرقت می برده است.
گیج و ناامید! با قلبی پر از اندوه و ذهنی پر از پرسش از شریک زندگی ام !
خیلی دوست دارم بدانم آب و هوای فقر و تنگدستی و مهاجرت او را سنگدل و بی رحم کرده است یا از ابتدا آشنایی مرا هم فریب داده است.
نظریه کارشناس
- سالمندان عزیز باید وسواس زیادی در انتخاب پرستار از خود نشان بدهند و به راحتی هر فردی را به زندگی شخصی خود راه ندهند .
- اگر تنها زندگی می کنید حتما روابط خانوادگی و اجتماعی خود را با افراد مختلف حفظ کنید. قطع تماس با اطرافیان و دیدارهای خانوادگی با فاصله زمانی زیاد و بی خبری از حال یکدیگر یکی از دلایلی است که سرقت را برای افراد مجرم ساده نموده و باعث می شود با خیال راحت دست به اقدامات آسیب زننده به فرد سالمند بزنند .
- اگر فرد سالمندی در بین اعضای خانواده خود دارید سعی کنید مستمر از او سرکشی کنید و در زمینه مسایل مالی و امور اداری به او کمک کنید تا متوسل به مداخله افراد غریبه نشود و حتی شده با تماس تلفنی شما را در جریان اتفاقات زندگی خود بگذارد .
- به راحتی به افرادی که برای کار به منزل شما می آیند اعتماد نکنید و در زمینه اموال و دارایی های خود و اشیا و اموال با ارزش موجود در منزل حفاظت گفتار داشته باشید .