زمان مطالعه: 8 دقیقه

اولین اعترافات کارگردان قاتل: ناخواسته مرتکب قتل شدم

«2تیر هوایی شلیک کردم تا مقتول را بترسانم اما او لوله اسلحه را گرفت و در جدال با او گلوله سوم شلیک شد و به سرش اصابت کرد.» این تازه‌ترین اعترافات کارگردانی است که صبح دیروز در نخستین جلسه بازپرسی مطرح کرد.
23 شهریور 1399
شناسه : 57145
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/57145
754+
بالا
«2تیر هوایی شلیک کردم تا مقتول را بترسانم اما او لوله اسلحه را گرفت و در جدال با او گلوله سوم شلیک شد و به سرش اصابت کرد.» این تازه‌ترین اعترافات کارگردانی است که صبح دیروز در نخستین جلسه بازپرسی مطرح کرد.

حادثه 24 - «2تیر هوایی شلیک کردم تا مقتول را بترسانم اما او لوله اسلحه را گرفت و در جدال با او گلوله سوم شلیک شد و به سرش اصابت کرد.» این تازه‌ترین اعترافات کارگردانی است که صبح دیروز در نخستین جلسه بازپرسی مطرح کرد.

متهم که همسر سابق مرجانه گلچین، یکی از بازیگرهای معروف کشور نیز بود، چهارشنبه گذشته همسایه‌اش را به ضرب گلوله در ساختمانی در خیابان خواجه نصیر تهران به قتل رساند و وقتی مأموران پلیس راهی آنجا شدند، اجازه ورود آنها را نداد. با این حال در عملیات ضربت مأموران نوپو این مرد دستگیر شد و در بازرسی از خانه اسلحه کلاشنیکف به‌همراه 72تیر جنگی و همچنین جسد مرد همسایه‌ پیدا شد.

پشیمانی در جلسه بازپرسی

متهم صبح دیروز از بازداشتگاه به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و پیش روی قاضی ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرا قرار گرفت. «هرگز، هرگز، قصد کشتن مقتول را نداشتم.» این نخستین جمله‌ای بود که او به زبان آورد. وی در ادامه گفت: هنوز باورم نمی‌شود که لباس متهمان بر تنم است. من که روزی برای خودم کسی بودم و با عشق برای مردم فیلم می‌ساختم. به همه بگویید که من پشیمانم و اگر می‌دانستم پایان ماجرا به اینجا ختم می‌شود هرگز اسلحه به‌دست سراغ مرد همسایه نمی‌رفتم.

متهم وقتی روی صندلی نشست ادامه داد: 15سالی می‌شد که با مقتول اختلاف داشتم. من 30سال است در آن محل ساکن هستم و بروید از همه بپرسید. با هیچ‌کس مشکلی نداشتم. سرم به‌کار خودم گرم بود و هیچ‌کس را آزار نداده‌ام. مقتول اما امانم را بریده بود و از 8سال قبل اختلافات ما به اوج خودش رسید تا حدی که ناچار شدم از او شکایت کنم. پرونده‌ام در 2 دادسرای تهران در جریان است. او اوایل خیاط بود و در زیرزمین خانه خیاطی می‌کرد، اما بعد از مدتی واحد طبقه اول را خرید و مدت‌هاست که در آن واحد سکونت دارد. او دو تا از اتاق‌های واحد را اجاره داده بود. چون ملک اداری است. می‌گفت یکی از واحدها متعلق به یک خانم وکیل است که حتی تابلویی هم زده بود، اما من هرگز خانم وکیل را ندیدم. هر روز افراد زیادی به آنجا رفت‌وآمد داشتند که این مسئله مرا آزار می‌داد.

متهم ادامه داد: از سوی دیگر او با ایجاد سر و صدا آرامشم را سلب کرده بود. تخریب‌های عمدی در ملکش به‌وجود می‌آورد و بعد شروع به تعمیر می‌کرد. کلید پشت بام را گرفته بود و به کسی نمی‌داد. من ناراحتی تنفسی دارم و تصور می‌کردم که او عمدا مواد سمی در قسمت فاضلاب می‌ریزد که اذیتم کند. همه اینها باعث شد تا من آپارتمانم را برای فروش بگذارم. اما مشتری پیدا نمی‌شد. خریدارها وقتی درباره ساکنان ساختمان تحقیق می‌کردند، منصرف می‌شدند.

او گفت: از زمانی هم که کرونا آمده در دفتر کارم آموزش تئاتر می‌دهم و بیشتر شب‌ها در دفترم می‌خوابم. شب حادثه خواب بودم که دوباره با شنیدن سر و صدا بیدار شدم. صدای چکش بود. واقعا عصبانی شده بودم. اسلحه را برداشتم و رفتم سراغش. فقط می‌خواستم او را بترسانم. به سمت آپارتمانش رفتم و ابتدا 2تیر هوایی شلیک کردم اما او به سمتم آمد و لوله اسلحه را گرفت. ناخواسته در کشمکشی که با او داشتم گلوله سوم شلیک شد. فکر کردم گلوله به پوست سرش خورده و آسیب جدی ندیده است. وقتی او شروع کرد به آه و ناله و روی پله‌ها افتاد، با این تصور که ساکنان طبقه سوم به کمکش می‌آیند او را همانجا رها کردم. فکر می‌کنم خودش حرکت کرده و به زیر راه پله‌ها رفته و در آنجا جان باخته است. قبل از اینکه به آپارتمانم برگردم ظرف آبی برداشتم و خونی را که روی زمین بود شستم. اما همان لحظه بود که مأموران بسیج از لای در مرا دیدند و من هم در را بستم. بعد از آن به آپارتمانم رفتم و خوابیدم. نمی‌دانم چقدر طول کشید که صدای مأمور و تیراندازی شنیدم. شلوغ بود و یگان ویژه آمده بود. از طرفی مردم زیادی هم برای تماشا جمع شده بودند و صدایشان را می‌شنیدم. بعد هم که شیشه شکسته شد و گاز اشک آور زدند و دستگیرم کردند.

وی درخصوص اسلحه و فشنگ‌ها به بازپرس جنایی تهران گفت: چند سال قبل سریالی را کارگردانی کردم که نیاز به اسلحه و مهمات جنگی داشتم. چون تیرهای مشقی به‌صورت تکی شلیک می‌شود برای تیراندازی رگباری نیاز به فشنگ جنگی داشتم. به همین دلیل مدیر تدارکات تعدادی مهمات گرفت که همه آنها را برگرداندیم. وی ادامه داد: بهمن‌ماه برای برداشتن وسایل صحنه آرایی به انباری رفتم که داخل یکی از صندوق‌ها چشمم به اسلحه و فشنگ‌های جنگی افتاد. آنقدر زمان گذشته بود که اسلحه زنگ زده بود. روی اسلحه برگه‌ای گذاشتم که این وسایل توسط مدیر تدارکارت برگردانده شود. چون اینجور کارها به‌عهده مدیر تدارکات است. اما روز حادثه وقتی از دست مقتول عصبانی شدم یاد اسلحه افتادم و سراغش رفتم و در نهایت این اتفاق رخ داد. متهم درباره زندگی‌اش نیز گفت: من 3فرزند دارم و همسر دومم یکی از بازیگرهای معروف بود اما 2 سال بیشتر با او زندگی نکردم و به‌دلیل اختلافاتی که با او داشتم جدا شدیم.

با پایان جلسه تحقیق، متهم به بازداشتگاه منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

ارسال نظر