حادثه 24 - کمیسیون ٩ نفره پزشکی قانونی، چهار نفر از کادر درمانی بیمارستان قلب تهران را در مرگ 6 نفر از بیماران مقصر شناخت.
پس از سه بار تشکیل کمیسیون، درنهایت کادر درمانی بیمارستان قلب ٢٠درصد در مرگ مشکوک ٦بیمار قلبی مقصر شناخته شد. بیمارانی کهسال گذشته همه در یک روز در بیمارستان قلب پایتخت به کما رفته و بعد از مدتی جان باختند. آن هم بعد از عمل جراحی؛ مرگ این ٦بیمار سروصدای زیادی به پا کرد. بیمارانی که بعضی با پای خود به بیمارستان رفته و آنها را به اتاق عمل برده بودند ولی دیگر به هوش نیامدند. نخستین بیمار زنی پنجاهوهفت ساله بود که جان باخت. بقیه هم در روزها و حتی ماههای مختلف پس از اینکه روی تخت بیمارستان بیهوش و رنگپریده با کلی دستگاه و سیم و لوله با مرگ دستوپنجه نرم کردند، نفسهایشان قطع شد. آخرین بیمار نیز اسفندسال گذشته جان باخت. این سرنوشت ٦بیماری است که در اردیبهشتسال گذشته به طرز مشکوکی در بیمارستان قلب تهران دچار عارضه مغزی شده بودند.
حالا خانوادهها بعد از کلی گرفتاری و بلاتکلیفی داغدار شدهاند. داغی که هنوز هم علت آن برای آنها بهدرستی روشن نیست. قرار بود یک جراحی چندساعته باشد و بعد از چند روز هم به خانه بروند اما آنها حالا به خانه ابدی رفتند.
این ماجرای عجیب بیستوپنجم اردیبهشت در اتاق عمل بیمارستان قلب تهران رخ داد. ٦بیمار در یک اتاق عمل و در یک روز دچار عارضهای مشابه شدند. مسئولان بیمارستان «هیپوکسی» یا همان کمبود اکسیژن بافتی را علت بیهوشی و به کما رفتن این بیماران اعلام کردند. اما اینکه دلیل این کمبود اکسیژن چه بوده به درستی مشخص نشد. حمیدرضا پورحسینی، رئیس بیمارستان قلب تهران چند هفته بعد درباره این حادثه به ایسنا گفت: «ما تمام سیر بیهوشی این بیماران را بررسی کردیم و مشخص شد که فشار گاز اکسیژن در طول عمل در حد نرمال بوده است. تمام داروهای زمان بیهوشی را به آزمایشگاه مرجع ارسال کردیم که پس از بررسی اعلام کردند داروها مشکلی نداشته و قابل استفاده هستند. اما همچنان درحال پیگیری موضوع هستیم تا به نتیجه برسیم.»
اما شکایت خانوادههای داغدار یک به یک به دستگاه قضائی اعلام شد. خانوادههایی که بعضی آنقدر داغدیده بودند که تا ماهها توان پیگیری پرونده و شکایت را نداشتند و بعد از چند ماه شکایت خود را اعلام کردند. اما پسر نورالدین احمدی از همان روز نخست از کادر درمانی بیمارستان شکایت کرد و تا الان هم پیگیر پرونده پدرش است. پسری که روز اول زمانیکه پدرش بعد از عمل به هوش نیامد، به ماجرا مشکوک شد. دلایل کادر درمانی برایش کافی نبود. وقتی میگفتند پدرت به علت دیابت و قند به هوش نیامده، قانع نشد. تا اینکه فهمید در همان روز پنج بیمار دیگر نیز بعد از عمل در همان بیمارستان هرگز به هوش نیامدهاند. این پسر شکایت کرد و حالا هم بعد از سه بار تشکیل کمیسیون پزشکی باز هم به نظریه اعتراض دارد و میخواهد با جدیت شکایت خود را دنبال کند: «مگر میشود در یک روز ٦ بیمار جان خود را از دست بدهند و کادر درمان تنها ٢٠درصد مقصر باشد. روز نخست وقتی شکایت کردم، کمیسیون سه نفره پزشکی قانونی تکنیسین اتاق عمل را صددرصد مقصر شناخت. اما او اعتراض کرد و گفت که خودش به تنهایی مقصر نیست و بقیه اعضای کادر درمان هم باید مقصر شناخته شوند. این شد که کمیسیون ٦ نفره تشکیل شد. در کمیسیون دوم کادر درمان ٨٠درصد مقصر شناخته شد و ٢٠درصد هم بیماری پدرم عاملی برای مرگش اعلام شد. اما کادر درمان باز هم اعتراض کرد. این بار کمیسیون ٩ نفره تشکیل شد. حالا اما نظریه این کمیسیون بسیار عجیب است. بعد از یکسال از فوت پدرم آنها اعلام کردهاند که کادر درمان تنها ٢٠درصد مقصرند و ٨٠درصد بیماری باعث مرگ پدرم شده است. این نظریه برای پنج بیمار دیگر هم اعلام شده است. چون من نخستین نفری بودم که شکایت کردم، برای همین چندین کمیسیون با نظریههای متفاوت برگزار شد. اما به بقیه بیماران به تازگی اعلام کردهاند که کادر درمان ٢٠درصد در مرگ این بیماران مقصرند. این واقعا عجیب است. چطور میشود در ابتدا کسی را صددرصد مقصر بدانند اما بعد از تشکیل کمیسیونهای بعدی ناگهان نظریه تا این حد تغییر کند. حالا همان تکنیسین اتاق عمل که صددرصد مقصر بود، در این نظریه تنها ١٠درصد مقصر اعلام شده است. متخصص بیهوشی، ٤درصد، متخصص قلب به دلیل بیدقتی ٥درصد و پرستار شیفت شب به دلیل اطلاعرسانی نکردن افت فشار به متخصص به میزان یک درصد مقصر شناخته شدهاند. ٨٠درصد بعدی مربوط به بیماری پدرم است.»
پسر نورالدین احمد حالا باز هم اعتراض دارد. همچنان کادر درمان را مقصر اصلی میداند و میگوید که پا پس نمیکشد: «اعتراض خود را بلافاصله اعلام کردم. حالا هم گویا قرار است کمیسیون یازدهنفره تشکیل شود. با این حال تازه برای این کمیسیون از من مدارک بیمارستان را خواسته و گفتهاند که مدارک را هنوز ندیدهاند. من تا آخرش پیگیر ماجرا هستم. میدانم خانوادههای دیگر هم پیگیر شکایت هستند و اعتراض دارند. پدر من تنها ٥٩سال داشت که جراحی قلب باز پای او را به این مرکز درمانی باز کرد. او با پای خودش به بیمارستان رفت. درست چهارم شهریورسال گذشته بود که فوت کرد. علت مرگ همان هیپوکسی اعلام شد. اما اینکه علت هیپوکسی چه بود، معلوم نیست. البته مسئولان بیمارستان خودشان بهتر از هرکس دیگری میدانند که آن روز در اتاق عمل چه اتفاقی افتاده. اما در ظاهر صحبتهای دیگری مطرح میکنند. اما من تا روشن شدن همه ماجرا پیگیری این پرونده را ادامه میدهم. به علت یک سهلانگاری ٦ نفر جان خود را از دست دادهاند و این مسألهای نیست که به راحتی بشود از آن گذشت. حالا خبر دارم که آنها هم پیگیر شکایتشان هستند. میدانم در بهترین حالت و در صورت محکوم شدن بیمارستان دیه پرداخت میشود، اما با چقدر پول میشود جای پدر را پر کرد. من پیگیر این پرونده هستم تا حداقل خانوادهها و بیماران دیگری در این بیمارستان داغدار نشوند.»