حادثه 24 - زرقا گفت: من را با لباسم گرفته بود و میگفت: ‘کجا فرار میکنی؟ ‘. من را به یک حیاط کوچک برد، از جیبش یک چاقو در آورد و بینیام را برید.
این گزارش حاوی تصاویر و توصیفهای خشنی است که ممکن است برای برخی ناراحتکننده باشد.
بعد از نزدیک به ۱۰ ماه تحمل رنج و عذاب، زرقا بالاخره بارقهای از امید را دید. زرقا بینی جدیدش را در یک آیینه دستی کوچک دید که روی آن پر از بخیه و لختههای خون بود، اما خیلی زود حس خوبی پیدا کرد. از زمانی که شوهرش روی او را با چاقو پاره کرد حالا دوماه میگذرد.
او به پزشکانی که مشغول تعویض پانسمانش بودند، گفت: “از این که بینیام دوباره بینیام ترمیم شده خوشحالم. او در پاسخ به پرسشی که آیا حس خوبی دارد، میگوید که: “خیلی خوب. “
خشونتهای خانوادگی نسبت به زنان در افغانستان بسیار رایج است. صندوق جمعیت سازمان ملل متحد با استناد به یک نظرسنجی ملی میگوید ۸۷ درصد از زنان افغانستان در طول زندگی خود دست کم یک بار خشونت فیزیکی، جنسی یا روانی را تجربه میکنند.
در بدترین نمونهها زنان با اسید یا چاقو مورد حمله قرار میگیرند و عاملین این جنایتها اغلب همسر یا یکی دیگر از بستگان آنها هستند. زرقا ۲۸ ساله است و همسرش در حالی برای او چاقو کشیده که ۱۰ سال از ازدواجشان میگذرد و پسری ۶ ساله دارند. کتک خوردن برای او عادی شده بود، اما فکر نمیکرد شوهرش تا این حد پیش برود.
زرقا اجازه داد روند بهبودش را دنبال کنند و در مصاحبههایش از خشونت خانگی همسرش که در نهایت به حمله وحشیانه باچاقو ختم شد، حرف زد.
زرقا در طول سه ساعت جراحی روی بینیاش بیدار بود. او را به طور موضعی بیهوش کرده بودند. وقتی برای اولین بار چهره جدیدش را دید، گفت: ” امروز وقتی خودم را در آئیینه دیدم، متوجه شدم بینیام خیلی بهتر شده. قبل از جراحی ظاهر خوبی نداشت. “-
دکتر زلمی خان احمدزی، یکی از معدود پزشکان افغان است که توانایی انجام جراحیهای بازسازی صورت را دارد. به گفته خودش پیشرفت زرقا به شدت او را تحت تاثیر قرار داده: “عمل جراحی زرقا خیلی خوب پیش رفت. هیچ عفونتی در کار نبود. فقط کمی ورم داشت که مشکل بزرگی نبود. “
زرقا اولین بیماری نیست که دکتر زلمی این عمل را رویش انجام داده. طی نزدیک به ده سال گذشته، او دهها زن افغان را که صورت آنها به دست همسر، پدر یا برادرشان مورد حمله قرار گرفته و از شکل افتاده، درمان کرده است.
فروش به شوهری آزارگر
زرقا به خانوادهای بسیار فقیر تعلق دارد که در منطقه خیرکوت در ۲۵۰ کیلومتری جنوب کابل نزدیک به مرز پاکستان ساکن هستند. او خواندن و نوشتن بلد نیست. وقتی زرقا بچه بود، عمو/کاکایش او را به شوهر داد. خودش میگوید: ” آن زمان خیلی کوچک بودم و هیچ چیز در مورد زندگی و ازدواج نمیدانستم. “
او به یاد نمیآورد موقع نامزدی چند سالش بوده و تا جایی که به خاطر دارد کسی نظرش را نپرسیده است. زرقا موقع ازدواج، ۱۸ ساله بود. سالها بعد متوجه شد که عمویش میخواسته با یکی از خواهران همسرش ازدواج کند و او را با پول شیربهایی که توان پرداختش را نداشته، به اصطلاح “بد” داده و یا تعویض کرده است.
زرقا علاوه بر این بعد فهمیده که شوهرش خواهران خود را هم در خانه لت و کوب میکرد.
شوهر زرقا تقریبا همسن خودش بود و با نگهداری از گلههای دیگران خرج زندگی را درمیآورد. زرقا میگوید او از همان روزهای اول زندگیشان بسیار خشن بوده. آنها یک پسر داشتند، اما در ماه مه امسال، زرقا دیگر نتوانست رفتارهای خشن شوهرش را تحمل کند و مجبور شد به خانه پدر و مادرش فرار کرد. زرقا پیش از ترک خانه از شوهرش اجازه نگرفته بود و او هم به دنبالش رفت.
پدر زرقا در ابتدا از بازگرداندنش امتناع کرد، اما بعد از این که شوهرش به واسطه چند ضامن در مورد امنیت او اطمینان داد، به این کار راضی شد. اما زرقا به محض بازگشت به خانه، با اوضاع بدتری روبرو شد: ” وقتی از خانه والدینم برگشتم، دوباره کتکم زد و با چاقو به من حمله کرد. من به خانه یک از همسایهها گریختم، چون تهدید کرد بینیام را میبرد. “
همسایهها پا در میانی کردند، اما اوضاع فقط برای مدتی کوتاه آرام شد. شوهر زرقا با قول فرستادن او به خانه پدر و مادرش، او را راضی به برگشت کرد. اما بعد از جایی دیگر سر در آوردند. زرقا گفت: “من را با لباسم گرفته بود و میگفت: ‘کجا فرار میکنی؟ ‘. من را به یک حیاط کوچک برد، از جیبش یک چاقو در آورد و بینیام را برید. “
شوهرش او را غرق در خون رها کرد تا این که فریادهایش همسایهها را برای کمک به آنجا کشاند. یکی از آنها بقایای بینی او را پیدا کرد. زرقا خونریزی شدیدی داشت و نمیتوانست نفس بکشد. زرقا را پیش یک پزشک محلی بردند و او گفت: پیوند بینی بریده شدهاش، امکان ندارد.
پیشنهاد جراحی در شبکههای اجتماعی
روستای محل سکونت زرقا تحت کنترل شدید طالبان است. بعد از این اتفاق، مذاکرات حساسی میان سیاستمداران محلی و شبهنظامیان شکل گرفت که به انتقال او به کابل برای درمان منجر شد. در این میان، دکتر زلمی به ویروس کرونا مبتلا شد و همسرش را در نتیجه این بیماری از دست داد. این دکتر ۴۹ ساله، همسرش در شهر جلالآباد به خاک سپرد. وقتی زرقا به کابل رسید او دیگر سر کار خود برگشته بود.
او گفت: “وقتی پیشم آمد، وضع بسیار بدی داشت. بینیاش به شدت عفونت کرده بود. ” دکتر زلمی برای رفع عفونت و تورم بینی زرقا، برایش قرص تجویز کرد. حدود ۵ هفته بعد او دوباره به کابل برگشت و روز ۲۱ ژوئیه زیر تیغ جراحی رفت.
به این ترتیب فرایند بهبود زرقا بعد از حمله وحشیانه شوهرش آغاز شد. به گفته خودش بعد از آن اتفاق دلش شکسته بود، احساس زشت بودن میکرد و امید چندانی به این که صورتش ترمیم شود، نداشت. در این میان شوهرش توسط پلیس دستگیر شد و به زندان افتاد.
او گفت: “من فقط یک بینی میخواستم. همین. “.
اما شانس تا حدی با زرقا یار بود. تصاویر او با صورتی غرق در خون به شکل گسترده در اینترنت منتشر شد و توجه دکتر زلمی را جلب کرد. دکتر زلمی در شبکههای اجتماعی پیشنهاد درمان رایگان زرقا را مطرح کرد و با کمک مقامهای محلی موفق شد او را برای جراحی به کابل منتقل کند.
او گفت: “اول روی بخش میانی بینیاش که با چاقو بریده شده بود، کار کردیم. بخشی از پوست اطراف بینیاش را برداشتیم و با آن عمل بازسازی صورت او را انجام دادیم.
دکتر زلمی به زرقا گفت: بهبود خواهد یافت و بینیاش سرجایش باز خواهد گشت، درست همان حرفی که از زمان حمله شوهرش امید داشت بشنود. او به زرقا گفت: ” جریان خون طبیعی است و عصبها شروع به کار خواهند کرد. “
دکتر زلمی به طور معمول برای این عمل جراحی ۲ هزار دلار از بیماران میگیرد. او جدا از جراحی رایگان زرقا، نزدیک به ۵۰۰ دلار داروی مورد نیاز برای بهبود او را هم در اختیارش گذاشت. عمل جراحی زرقا، قدمی رو به جلو به حساب میآید، اما برای این که بینی او تا حد ممکن به حالت طبیعی خود برگردد، به جراحیهای بیشتر و کاشت سیلیکون نیاز دارد که قادر به پرداخت هزینه آنها نیست.
او علاوه بر این توانائی مالی مشاوره روانی بعد از این ضربه روحی شدید و همین طور عمل جراحی را ندارد. این بخشی از فرایند بهبود است که اغلب نادیده گرفته میشود. زرقا حالا بیش از هر چیز نگران پسر خردسالش است که هنوز با خانواده شوهرش زندگی میکند. نمیداند کجاست و آیا ممکن است روزی دوباره به هم برسند: ” خیلی دلم برایش تنگ شده، هر چیزی که میخورم، به او فکر میکنم. “
پدر و عموی زرقا تمایلی به گرفتن سرپرستی پسرش ندارند. میترسند شوهر او بعد از آزادی از زندان به سراغ پسرش بیاید و باز هم به زرقا آسیب برساند. آنها به زرقا گفتهاند بهتر است به دنبال گرفتن سرپرستی پسرش نباشد.
او گفت: “میگویند پسرت را رها کن. اما من نمیتوانم. “