زمان مطالعه: 8 دقیقه

بریدن انگشت مقتول برای انگشت زدن در قولنامه جعلی

«بعد از قتل انگشت سبابه صاحب خانه ام را بریدم و با خودم به خانه بردم تا اثر انگشت او را زیر قولنامه بزنم.» این بخشی از اعترافات مستاجر جنایتکاری است که صاحبخانه اش را به قتل رساند تا خانه او را تصاحب کند اما تحقیقات پلیس نقشه اش را برملا کرد.
30 تیر 1399
شناسه : 54768
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/54768
701+
بالا
«بعد از قتل انگشت سبابه صاحب خانه ام را بریدم و با خودم به خانه بردم تا اثر انگشت او را زیر قولنامه بزنم.» این بخشی از اعترافات مستاجر جنایتکاری است که صاحبخانه اش را به قتل رساند تا خانه او را تصاحب کند اما تحقیقات پلیس نقشه اش را برملا کرد.

حادثه 24 - «بعد از قتل انگشت سبابه صاحب خانه ام را بریدم و با خودم به خانه بردم تا اثر انگشت او را زیر قولنامه بزنم.» این بخشی از اعترافات مستاجر جنایتکاری است که صاحبخانه اش را به قتل رساند تا خانه او را تصاحب کند اما تحقیقات پلیس نقشه اش را برملا کرد.
راز این جنایت زمانی لو رفت که خواهر مرد 45 ساله ای در پاییز سال 97 ماجرای گم شدن برادرش را به پلیس گزارش داد و ادعا کرد که مستاجر 38 ساله برادرش، آگهی فروش خانه او را در سایت دیوار اعلام کرده است. این در حالی بود که مستاجر ادعا داشت خانه را حدود یک ماه قبل از «براتعلی» (صاحبخانه) خریده است.
این پرونده با توجه به اهمیت ماجرا در شعبه 407 دادسرای عمومی و انقلاب و زیر نظر قاضی محمدرضا جعفری مورد کنکاش های قضایی قرار گرفت ولی خبری از صاحبخانه نبود. همین موضوع ظن قاضی را برانگیخت و بدین ترتیب پرونده مذکور در حالی زیر ذره بین فرضیه های متفاوت ورق خورد که «جواد» (مستاجر) مدعی بود اثر انگشت صاحبخانه زیر قولنامه وجود دارد و او منزل نقلی را به مبلغ 45 میلیون تومان به نام همسرش خریده است. با توجه به این که صاحبخانه مردی سابقه دار بود اثر انگشت وی با اثر انگشت زیر قولنامه مطابقت داشت اما بنگاه دار مورد ادعای جواد، خرید و فروش این خانه را انکار می کرد. این ماجرا در حالی به معمایی پیچیده تبدیل شد که جواد با دلایل انکارناپذیری اثبات می کرد صاحبخانه اش فردی سابقه دار است و مدت های زیادی را در کمپ های ترک اعتیاد به سر برده و اکنون نیز ممکن است در یکی از زندان های کشور یا مراکز ترک اعتیاد باشد. با آن که تحقیقات برای یافتن صاحبخانه گم شده مدتی به طول انجامید اما هوشیاری مقام قضایی، این پرونده را وارد مرحله جدیدی کرد. او دستور داد کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی، «پریسا» و «جواد» (زوج مستاجر) را به طور جداگانه مورد بازجویی های تخصصی قرار دهند چرا که او از نحوه گفتار و حرکات متهمان پرونده جعل، به وقوع جنایتی وحشتناک رسیده بود. چند ماه بعد بالاخره بازجویی ها نتیجه داد و راز یک قتل هولناک فاش شد. «پریسا» در لابه لای اظهاراتش گفت: شبی «جواد» به خانه آمد و خون هایی را که روی شلوارش ریخته بود تمیز کرد و ...


در همین حال «جواد» نیز به قتل صاحبخانه با همدستی برادرزنش اعتراف کرد و سپس به دستور قاضی جعفری متهمان برای بازسازی صحنه قتل به محل جنایت واقع در کمربندی سبز مشهد هدایت شدند. در آغاز بازسازی «جواد-ظ» در مقابل دوربین قوه قضاییه قرار گرفت و در شرح ماجرای جسد 9 انگشتی گفت: معتاد بودم وزمانی که با همسر دومم ازدواج کردم از سوی خانواده ام نیز طرد شدم به طوری که حتی نمی توانستم اجاره منزل را بپردازم. وقتی دیدم صاحبخانه نیز مردی مجرد و سابقه دار است و کسی را هم ندارد تصمیم گرفتم خانه اش را با یک قولنامه صوری بالا بکشم! سپس با طرح یک نقشه زیرکانه، او را به یک مرکز ترک اعتیاد معرفی کردم و آن ها نیز او را به کمپ بردند اما «براتعلی» که به ماجرا مشکوک شده بود متصدی کمپ را تهدید کرد و او نیز از من خواست براتعلی را از آن جا ببرم وگرنه صاحبخانه را رها می کند! این بود که نقشه ام را با برادرزنم در میان گذاشتم و در هفدهم مهرماه سوار بر موتورسیکلت به کمپ رفتیم. براتعلی را سوار موتور کردیم و به بهانه خرید مواد مخدر به طرف شهرآباد به راه افتادیم. در نزدیکی پل بزرگ کمربندی ایستادیم تا نقشه قتل را اجرا کنیم و به بهانه گرم شدن، آتش روشن کردیم تا بعد از آن به سراغ خرده فروش مواد مخدر برویم.
متهم در ادامه اعترافاتش گفت: در یک لحظه پشت سر «براتعلی» قرار گرفتم و در حالی که او دستانش را روی شعله های آتش گرفته بود ضربات چاقو را بر گردنش زدم. سپس برادرزنم (ناصر) کنار سرش نشست واو را خفه کرد. برای این که از مرگش اطمینان پیدا کنیم دو نفری دست و پای مقتول را گرفتیم و از دیواره ای با ارتفاع حدود 7 متر به پایین پرت کردیم. من با چاقو انگشت سبابه صاحبخانه ام را قطع کردم و داخل پلاستیک گذاشتم و با خودم به خانه بردم. وقتی اثر انگشت را زیر قولنامه زدم ، آن را به همراه چاقو داخل چاه انداختم! اما روز بعد برای مخفی کردن جسد، دوباره به محل رفتیم. کاپشن مشکی رنگ «براتعلی» را روی جسدش انداختم و با بیل او را در همان محل دفن کردیم! تا این که ماجرای قولنامه صوری لو رفت و دستگیر شدم...
شایان ذکر است: با توجه به این که هر کدام از متهمان به طور جداگانه محل دفن جسد را به کارآگاهان نشان دادند اما جسدی پیدا نشد تا این که با راهنمایی های قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) جست وجوها برای یافتن بقایای جسد با استفاده از سگ های جسدیاب ادامه یافت و در نهایت چند تکه استخوان در فاصله حدود 10 متری محل دفن جسد کشف شد.

ارسال نظر