زمان مطالعه: 7 دقیقه

حرف های قاتلی که دوست داشت مثل شهاب حسینی بازیگر شود!

چند ماهی بود که 10میلیون تومان از کارفرمایش در مبل‌فروشی قرض‌گرفته‌بود اما نتوانست آن را پس‌دهد. مشکلات مالی باعث شد نقشه سرقت از عمه پدری‌اش را طراحی کند. نقشه‌ای که خیلی زود لو‌رفت و قبل از این‌که بتواند طلاها را بفروشد، دستگیر شد.
19 تیر 1399
شناسه : 34261
منبع:
اشتراک گذاری
اشتراک گذاری با
تلگرام گوگل پلاس
لینک
https://hadese24.ir/news/34261
943+
بالا
چند ماهی بود که 10میلیون تومان از کارفرمایش در مبل‌فروشی قرض‌گرفته‌بود اما نتوانست آن را پس‌دهد. مشکلات مالی باعث شد نقشه سرقت از عمه پدری‌اش را طراحی کند. نقشه‌ای که خیلی زود لو‌رفت و قبل از این‌که بتواند طلاها را بفروشد، دستگیر شد.

حادثه24- چند ماهی بود که 10میلیون تومان از کارفرمایش در مبل‌فروشی قرض‌گرفته‌بود اما نتوانست آن را پس‌دهد. مشکلات مالی باعث شد نقشه سرقت از عمه پدری‌اش را طراحی کند. نقشه‌ای که خیلی زود لو‌رفت و قبل از این‌که بتواند طلاها را بفروشد، دستگیر شد.

رسیدگی به این پرونده از شامگاه بیست‌وپنجم اردیبهشت امسال با قتل زن 70ساله‌ای که مامای قدیمی و شکسته‌بند محله شهرک ولیعصر تهران بود در خانه‌اش، آغاز شد.

بررسی‌ها نشان داد، این زن براثر ضربه‌های چاقو و جسم سختی که به سرش اصابت کرده‌بود به‌قتل‌رسیده و طلاهایش که 50میلیون تومان ارزش داشت به‌سرقت‌رفته‌است. در جریان تحقیقات رد پسر 21 ساله که از اقوام مقتول بود در این قتل به‌دست‌آمد. ساعاتی بعد از کشف جسد، زمانی که قاتل به محل جنایت بازگشته بود شناسایی و بازداشت شد و به قتل زن آشنا با انگیزه سرقت طلاهایش اعتراف کرد. متهم به قتل بعد از افشای راز این جنایت با قرار قانونی روانه زندان شد.

دوست داشتم سوپراستار شوم

بعد از دستگیری، لکنت‌زبانش چندبرابر شده ‌است. بریده‌بریده حرف می‌زند و در حالی ابراز پشیمانی می‌کند که دیگر دیرشده و منتظر دادگاه و سرنوشتی است که اولیای‌دم مقتول برایش رقم خواهند زد. در حاشیه جلسه بازجویی فرصتی دست داد تا با او گفت‌وگو کنیم که در ادامه می‌خوانید.

با مقتول آشنا بودی؟

آن زن هم‌محلی‌مان و عمه پدری‌ام بود. او مامای قدیمی و شکسته‌بند محله بود و قتل او همه را شوکه کرد.

با هم اختلاف داشتید؟

من با او مشکل نداشتم. او از چندی پیش با مادربزرگم در عالم همسایگی اختلاف داشته و دعواکرده‌بودم. من از آن دعوا ناراحت و از مقتول کینه داشتم.

چه کاره‌ای؟

کارگر مبل‌سازی بودم و به‌خاطر کرونا بیکار شدم. به کارفرمایم 10میلیون بدهکار بودم. او چند ماه قبل از عید این پول را داد و با آن موتور خریدم و قرار شد تا بعد از عید پول را پس‌دهم که بیکار شدیم و نتوانستم پول را برگردانم. همین بدهی باعث قتل شد. موتور را پنج‌میلیون‌و500هزار تومان فروختم، اما چهارمیلیون‌و500هزار تومان مانده‌بود. او کل پول را می‌خواست.

از طراحی نقشه قتل بگو.

چند بار برای مقتول بسته خوراکی حمایتی در ایام کرونایی برده‌بودم و می‌دانستم طلاهایی همراه دارد. یک هفته با خودم کلنجار رفتم و نقشه سرقت را طراحی کردم و قصدم قتل نبود. می‌خواستم فقط او را بیهوش کنم و دوباره کار کنم و پول طلاهای سرقتی را جور کنم و به او بدهم که از من شکایت نکند. عصر روز حادثه بسته حمایتی از مسجد محل گرفتم. بخشی را به خانه‌مان بردم و بخشی را خانه پیرزن. 10دقیقه بعد از افطار به بهانه این‌که کلیدم را در خانه‌اش جا گذاشتم، وارد خانه‌پیرزن شدم.

برایم چای آورد و می‌خواست افطار کند. سینی را پرت‌کردم که در آشپزخانه افتاد. ماهیتابه را برداشتم و ضربه‌ای به سرش زدم که بیهوش شود. چاقوی میوه‌خوری را برداشتم و چند ضربه به گردنش زدم که چاقو شکست و چاقوی دوم را برداشتم و ضربه‌هایی به گردنش زدم. پنج النگو، گردنبند، دو انگشتر و گوشواره‌هایش را دزدیدم و داخل جوراب زنانه ریختم و همراه دی‌وی‌آر دوربین مداربسته که تصویر سرقت و قتلم را ثبت کرده‌بود با خود بردم.

بعد از قتل چه کردی؟

اول خانه مادربزرگم رفتم و جوراب پر از طلا را پشت آینه سرویس بهداشتی خانه‌اش گذاشتم. بعد به دوستم زنگ زدم و گفتم اگر فردی به گردنش چاقو اصابت کند چه می‌شود> گفت فوت می‌کند، که بیشتر ترسیدم. لباس‌هایم را در خانه عوض کرده و به دوست دیگرم زنگ‌زدم و همان سوال را پرسیدم که به من شک کرد. مدعی شدم در اینستاگرام فیلمی دیدم که سه جوان بسته خوراکی حمایتی برای زن سالخورده‌ای برده و با چاقو او را کشته و طلاهایش را دزدیدند.

چطور دستگیر شدی؟

عصر روز بعد برای سرکشی مقابل خانه مقتول رفتم. مردم، پلیس و اورژانس را دیدم. خواستم فرار کنم که پسر مقتول مرا در میان جمعیت یافت و پلیس بازداشتم کرد.

پشیمانی؟

خیلی پشیمانم. شیفته بازیگری بودم اما پولی نداشتم که برای شرکت در کلاس‌های بازیگری ثبت‌نام کنم و از بازیگری برایم یک حسرت مانده بود. دوست داشتم مثل شهاب حسینی بازیگر شوم و همه مرا به‌عنوان یک سوپراستارسینما بشناسند اما بازیگر نقشی شدم که پایانش با چوبه‌دار واقعی گره‌خورده‌است.

ارسال نظر