حادثه24- دختر نوجوان پس از آشنایی اینستاگرامی با پسری جوان فکر نمیکرد که رؤیای زندگی آنها در کشور آلمان خیلی زود به کابوسی هولناک تبدیل شود.
چندی قبل زوج جوانی سراسیمه به اداره پلیس تهران رفتند و از گم شدن ناگهانی دختر ۱۴سالهاش به نام تینا خبر دادند. مرد جوان در توضیح ماجرا گفت: ما اهل شهرستان هستیم و تینا هم تنها فرزند ما است. چند روز قبل در محل کارم بودم که همسرم با من تماس گرفت و گفت تینا برای خرید از خانه بیرون رفته و به خانه بازنگشته است. خیلی نگران شدم و بلافاصله به خانه آمدم و همراه همسرم ابتدا به خانه دوستان و بستگان و بعد به بیمارستانها سر زدیم، اما هیچ ردی از تینا پیدا نکردیم تا اینکه با بررسی وسایل شخصیاش با دفترچه خاطراتش روبهرو شدیم و فهمیدم او مدتی است از طریق اینستاگرام با پسر جوانی به نام منوچهر رابطه دوستی دارد و قرار بوده برای دیدن او به تهران برود.
وی ادامه داد: پس از این به ترمینال رفتیم و با نشان دادن عکس دخترم به مسئولان شرکتهای مسافربری متوجه شدیم او با برداشتن طلاها و مدارکش با اتوبوس به تهران رفتهاست، به همین خاطر به تهران آمدیم که مأموران پلیس کمک کنند دخترمان را پیدا کنیم.
با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان مبارزه با آدمربایی پلیسآگاهی قرار گرفت.
بررسیهای مأموران پلیس نشان داد تینا پس از ورود به تهران با پسر مورد علاقهاش منوچهر ملاقات کرده و ساعتی بعد دو نفری با اتوبوس راهی یکی از شهرهای مرزی شدهاند. در حالی که تحقیقات برای ردزنی تینا و منوچهر ادامه داشت به مأموران پلیس خبر رسید تینا از شهر مورد نظر با خانوادهاش تماس گرفته و برای برگشتن به خانه درخواست کمک کرده است.
عشق به اروپا زندگیام را سیاه کرد
بدین ترتیب با هماهنگی پلیس، تینا از شهر مرزی به تهران منتقل شد و مورد بازجویی قرار گرفت.
وی در تحقیقات پلیسی گفت: مدتی بود عاشق پسری به نام مسعود بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم، اما پدر و مادرم مخالفت میکردند و مدعی بودند که سن من کم است و باید درس بخوانم. آنها رابطه دوستی ما را بهم زدند تا اینکه در اینستاگرام با پسر ۲۰سالهای به نام منوچهر آشنا شدم. من با منوچهر درد دل میکردم و به او از رابطه عاشقانهام با مسعود میگفتم که او قول داد مرا به عشقم برساند، اما مدتی بعد مدعی شد که مسعود پسر خلافکاری است و مرا خوشبخت نمیکند. او کمکم به من ابراز علاقه کرد و من هم عاشق او شدم، اما از آنجایی که میدانستم خانوادهام با ازدواج ما مخالفت میکنند، منوچهر پیشنهاد داد با هم از ایران فرار کنیم و برای زندگی به یکی از کشورهای اروپایی برویم.
وی ادامه داد: منوچهر مدعی بود که خواهرش در یونان زندگی میکند و اگر به صورت قاچاق خودمان را به یونان برسانیم او کارهای اقامت ما را برای زندگی در آلمان سر و سامان میدهد و من هم فریب او را خوردم و پس از برداشتن همه طلاها و پولهایم همراه او راهی شهر مرزی شدیم. منوچهر آنجا خانهای اجاره کرد و تمام طلاها و پولهایم را به بهانه هزینه رفتن به خارج از من گرفت. در این چند روزی که با هم بودیم مرا آزار و اذیت کرد و حتی فیلم سیاه هم تهیه کرد تا اینکه یک روز از خانه بیرون آمدیم به بهانه ملاقات با قاچاقبر مرا داخل پارکی تنها گذاشت و دیگر پیش من بازنگشت.
پس از این مأموران پلیس، منوچهر را شناسایی و دستگیر کردند. متهم در بازجوییها با اعتراف به جرمش گفت: وقتی فهمیدم تینا وضع مالی خوبی دارد او را به بهانه ازدواج و زندگی در خارج از کشور به یکی از شهرهای غربی کشور که در آنجا زندگی میکردم، کشاندم و اموالش را سرقت کردم. از آنجایی که منوچهر دختر ۱۴ساله را در شهر مرزی آزار و اذیت کرده بود، بازپرس جنایی با صدور عدم صلاحیت وی را برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران شهرستان مرزی قرار داد.